تمام سعی مدیریت دانش بر آن است تا اطمینان حاصل کند که آیا دانش موجود سازمان به طور مفیدی در جهت منفعت آن به کار برده میشود. متاسفانه، شناسایی وتوزیع موفقیت آمیز دانش مناسب تضمینی به وجود نمیآورد که این دانش در فعالیتهای روزمره شرکت به کار گرفته خواهد شد. موانعی وجود دارند که مانع استفاده از دانش بیرونی میشوند. پس گامهایی باید برداشته شودتا این تضمین حاصل آید که مهارتهای ارزشمند و دارایی دانش مانند پروانههای ثبت اختراعو مجوزها کاملا مورد بهرهبرداری قرار میگیرد.
2-3-7-6 نگهداری دانش: چگونه میتوانیم مطمئن شویم که دانش را از دست نمیدهیم؟
نگهداری دانش:
قابلیتهایی را که در گذشته فراگرفتیم، بطور خودکار و در تمام مدت در دسترس نیستند. نگهداری گزینشی اطلاعات، مدارک و تجارب به مدیریت نیاز دارد.سازمانها معمولا اظهار نارضایتی میکنند که سازماندهی مجدد به قیمت از دست دادن بخشی از حافظه]دانش[ آنها تمام شدهاست. اگر این کار صورت نگیرد، ممکن است تخصصهای ارزشمند به سادگی دور انداختهشوند. نگهداری دانش به استفاده موثر از دامنهای وسیعی از رسانههای ذخیره سازمانی بستگی دارد.(حسینی خواه، 1385)
2-2-8 عناصر بنیادی عملی مدیریت دانش:
تکمیل مفهوم:
فرایندهای اصلی مدیریت دانش همانطور که آنها را توصیف کردیم تصویر بزگی از مسائل عملیاتی بدست میدهند، مشکلاتی که ممکن است در رابطه با دانش به عنوان یک منبع اتفاق بیافتند.
اگر یک شرکت نتواند اراده دانش خود را در یک راهبرد کلی وارد سازد، ممکن است باز هم مشکلاتی اتفاق بیافتد. مداخلات عملیاتی بایستی در یک چارچوب صورت بگیرند تا آنها را هماهنگ بسازد و آنها را جهتدهی کند. وظیفه مدیریت است تا چنین چارچوبی را ایجاد کند. بنابراین دو عنصر بنیادی دیگر یعنی، اهداف دانش، و ارزیابی را ]به چارچوب[ اضافه کردهایم. این امر مفهوم مدیریت دانش را گسترش داده و آن را به یک نظام مدیریتی تبدیل میسازد. اهداف دانش مسیر راهبردی مدیریت دانش و اهداف عینی مداخلات خاص را روشن میسازند. فرآیند ارزیابی دانش، نظام ]مدیریت[ را کامل میسازد. ارزیابی دانش، دادههای ضروری برای کنترل راهبردی پروژههای مدیریت دانش را فراهم میسازد.
اهداف دانش: چگونه میتوانیم یادگیری را جهت دهیم؟
اهداف دانش:
اهداف دانش به مدیریت دانش جهت میدهد. آنها تعیین میکنند که چه مهارتهایی و تا چه سطحی باید توسعه یابند. اهداف تجویزی دانش بر خلق یک فرهنگ سازمانی دانش آگاه متمرکزند فرهنگی که مهارتهای افراد در آن سهیم میشوند و توسعه مییابند. این کار زمینه برای مدیریت اثربخشی دانش فراهم میسازد. اهداف راهبردی دانش، دانش هستهی سازمان را تعریف میکنند و مهارتهای مورد نیاز آینده را مشخص میسازند.
اهداف عملیاتی دانش با اجرای مدیریت دانش ارتباط دارند؛ اهداف عملیاتی، اهداف تجویزی و راهبردی را به اهداف عینی تبدیل میکنند. این امر بایستی از توجه صرف مدیریت دانش به سطوح ستادی یا راهبردی جلوگیری نماید، و همچنین بایستی از بروز وضعیتی که دانش فدای عملیاتهای تجاری میشود ممانعت نماید.
ارزیابی دانش: چگونه میتوانیم موفقیت فرایندهای یادگیری را بسنجیم؟
ارزیابی دانش:
ما برای سنجش دانش تجویزی، راهبردی و عملیاتی نیاز به روشها داریم. روش تدوین اهداف دانش، روشهای ارزیابی دانش را تعیین میکند. بنابراین اگر کیفیت اهداف قبلا آشکار نشده باشد در مرحله ارزیابی آشکار میشود.(حسینی خواه، 1386)
2-2-9 چرا مدیریت دانش؟
به دلایل زیر موضوع مدیریت دانش برای شرکتها و سازمانهاضروری ومهم به نظر می اید.
اهداف دانش ندرتا تدوین میشود:
در بیشتر شرکتها، هنوز به هنگام تدوین اهداف، چه در سطح تجویزی و راهبردی وچه در سطح عملیاتی، جنبه دانش سازمان نادیده گرفته میشود.بیانیههای چشمانداز و رسالت که بایستی در بردارندهی مبانی اهداف تجویزی باشند،اکثرا با اطلاعاتی راجع به عملکرد بازار، عوامل سازمانی ومالی، اهداف مدیریت و استخدام، و جهتدهی راهبردی فعالیتهای تجاری پر میشوند.
فقدان اهداف راهبردی دانش:
اهداف سطوح استراتژی شرکت و استراتژی تجاری، معمولا با بازار و رقابت در ارتباطاند،آنها اغلب مشخص میکنند که به کدام بازارها باید اولویت داد، و در آن بازارها چه موقعیتهای مطلوبی وجود دارد. آنها همچنین ممکن است خدمات تولیداتی را که برای جلب مشتری مورد نیازند، فهرست میکنند. اما مشخص نمیکنند که چه حوزه هایی از دانش بایستی توسعه یابند. اهداف عملیاتی معمولا از اهداف تجویزی وراهبردی مشتق میشوند، بنابراین محتوی دانش آنها در کل، عالی نیست.(حسینی خواه، 1386)