در اغلب تحقیقاتی که تاکنون در مورد مدیریت سود در ایران انجام شده است از مدلهای جونز تعدیل شده و دچو و دچاو استفاده شده است(هاو وهمکاران، 2005).
2-2-3-6 – شیوههایی مدیریت سود
(مدیریت سود مبتنی بر ارقام حسابداری، و مدیریت واقعی سود)، در حالت اول، مدیریت از طریق اقلام تعهدی اختیاری به آرایش ارقام حسابداری مطابق با اهداف مطلوب خود میپردازد. اما در حالت دوم، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمات عملیاتی و به عبارت دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی به مدیریت واقعی سود روی آورده به سود مورد نظر خویش دست مییابد.
حالت اول: مدیریت از طریق اقلام تعهدی اختیاری
الف) انتخاب رویهی حسابداری: انتخاب رویههای حسابداری بر زمانبندی شناخت درآمدها و هزینهها در محاسبهی سود تأثیر میگذارد. به عنوان مثال: رویههایی که شناخت درآمدها را به جلو و تشخیص هزینهها را به تأخیر می اندازد، سود گزارش شده را افزایش می دهد.
ب) استفاده از رویه ی حسابداری/ برآوردهای اختیاری: حتی بعد از این که مدیریت شرکت رویههای حسابداری راانتخاب کرد، هنوز این اختیار وجود دارد که چگونه اصول حسابداری به کار گرفته شود. به عنوان مثال، در مورد برآورد عمر خدمات، ارزش اسقاط، عمر داراییهای نامشهود، نرخ سوخت حسابهای دریافتنی و … اختیار وجود دارد.
ج) زمان بندی رویهی حسابداری: مدیریت همچنین اختیار دارد که چه موقع و چگونه رویدادها را شناسایی کند. هنگامی که رویدادهای حسابداری نیازمند افشا در صورتهای مالی هستند.
به عنوان مثال در مورد داراییهای معیوب و خراب این اختیار وجود دارد که چه مقدار از آن را مستهلک کنیم.
د) زمانبندی فروش داراییها ثابت: زمانبندی تحصیل و فروش داراییها ومیتواند بر سود حسابداری تأثیر بگذارد. مدیریت میتواند زمان و مقدار سرمایهگذاری در هزینههای تحقیق و توسعه، تبلیغات و نگهداری را انتخاب نماید، هر سه مورد به عنوان هزینهی دوره در دورهای که تحمل میشود، شناسایی میشوند. مدیریت همچنین در مورد زمانبندی فروش اموال، ماشین آلات و تجهیزات برای تسریع بخشیدن یا به تأخیر انداختن شناخت سود و زیان تصمیم میگیرد . مدیریت اقلام تعهدی اختیاری از طریق تغییر فعالیتهای اقتصادی اساسی یک شرکت صورت نمیگیرد بلکه از طریق انتخاب روش های حسابداری و برآوردهای حسابداری انجام میشود. این در حالی است که دستکاری فعالیتهای واقعی از طریق تغییر فعالیتهای اساسی یک شرکت صورت میپذیرد. چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور در مورد مدیریت اقلام تعهدی اختیاری تحقیقات زیادی صورت گرفته است اما در داخل کشور تحقیقات بسیار کمی در حوزهی دستکاری فعالیتهای واقعی انجام شده است.
حالت دوم : مدیریت واقعی سود (دستکاری فعالیتهای واقعی)
مدیریت سود میتواند فعالیتهای واقعی را نیز شامل گردد. این نوع مدیریت سود از طریق تغییر درفعالیتهای عملیاتی با هدف گمراه کردن ذینفعها انجام میشود(شیپر، 1989).
دستکاری فعالیتهای واقعی بر جریانهای نقدی و در پارهی از موارد بر اقلام تعهدی تأثیر میگذارند(ولیزاده لاریجانی، 1387)، این گونه بیان میکند که اگرچه این گونه انحرافات در عملیات شرکت در رسیدن به اهداف گزارشگری مالی به مدیر کمک میکند، لیکن ارزش شرکت را افزایش نمیدهد. روشهای دستکاری فعالیتهای واقعی مانند کاهش قیمت فروش محصولات به منظور افزایش فروش و یا کاهش مخارج اختیاری در بحرا نهای اقتصادی، از جمله روشهای بهینهای هستند که به مدیران کمک میکند. ولی اگر مدیران به صورت گسترده و غیرعادی به استفاده از روشهای مذکور علاقه نشان دهند، در واقع آنها به مدیریت واقعی سود تمایل دارند و وجود سرمایهگذاران خبره و آگاه دستکاری‌ فعالیتهای واقعی را محدود میکند. بنابراین اگرچه مدیران با انجام چنین فعالیتهایی میتوانند به سودهای موردنظرشان در کوتاه مدت دست یابند لیکن آنها در بلندمدت نخواهند توانست ارزش شرکت را افزایش دهند. پژوهشگران دستکاری در فعالیتهای واقعی را اعمالی میدانند که مدیران انجام می دهند و ناشی از روند عادی فعالیتهای واحد تجاری است (کوهن و زارویین، 2008)
این تعریف، مطابق تعریف روی چودهری است که دستکاری فعالیتهای واقعی را این گونه تعریف میکند:
اعمال مدیریتی که از فعالیتهای عادی تجاری ناشی میشوند، و در رابطه با هدف اولیهی برآورده سازی آستانههای خاص سود انجام میپذیرند(روی چودهر، 2006).
2-2-3-7- پیامدهای مربوط به دستکاری فعالیتهای واقعی(مدیریت سود
واقعی):
معمولاً هنگامی که مدیران یک شرکت سود را دستکاری میکنند، شرکت متضرر میشود. قبل از هر چیز اول اینکه، هنگامی که مدیران، سود را در جهت اهداف مورد نظر سود خود دستکاری میکنند، قراردهای منعقدشده، شرکت را ملزم به دادن پاداشهای مالی بیشتری به مدیر مینماید. دوم اینکه، وقت هزینهای است که میتواند صرف فعالیتهای مولد شود. از اینرو، دستکاری فعالیتهای واقعی به طور همزمان هم میتواند منجر به کاهش عملکرد گردد و هم تعهدات مالی بیشتری را بر شرکت تحمیل نماید. علاوه بر هزینههای بالا که به دلیل مدیریت سود روی میدهد(هم مدیریت اقلام تعهدی اختیاری و هم مدیریت واقعی سود(،دستکاری فعالیتهای واقعی، هزینههای اقتصادی واقعی به همراه دارد. اگر یک مدیر از سطح بهینهی فعالیتهای عملیاتی واقعی منحرف گردد و درگیر دستکاری فعالیتهای واقعی شود، احتمالاً شرکت دچار پیامدهای اقتصادی در بلندمدت خواهد شد(دمسکی: 2004).
دستکاری فعالیت های واقعی به طور غیرمستقیم بر عملکرد ع
ملیاتی آتی شرکت تأثیر میگذارد زیرا مدیر تمایل دارد جریانهای نقدی آتی را قربانی سود دورهی جاری سازد. با در نظر گرفتن تنها یک دوره، اعداد و نسبتهای حسابداری مبتنی بر درآمد یا سود میتواند مدیران را به داشتن دیدی کوتاه مدت تحریک سازد. برای مثال، مخارج جاری مثل هزینههای تحقیق و توسعه را در نظر بگیرید که سود جاری را کاهش میدهد و ممکن است منجر به ایجاد درآمد تا چند دورهی آتی نگردد. اگر پاداش یک مدیر بر اساس سود جاری باشد، او تمایلی به متحمل شدن چنین هزینههایی ندارد.
(روی چودهری، 2006)، اخیراً به استناد هزینههای عملیات و عملکرد کارآمد را که شرکتها به منظور گزارش سود بالا متحمل میشوند، بررسی میکند. هزینههای دستکاری فعالیتهای واقعی شامل این امکان میشود که جریانهای نقدی در دورههای آتی به طور غیرمستقیم تحت تأثیر اعمالی باشد که در این دوره در جهت افزایش سود صورت گرفته است. برای مثال، تخفیفات قیمتی که در هر دوره به منظور افزایش سود کل و برآورده ساختن برخی اهداف کوتاه مدت ارائه میشود، میتواند به این مساله منجر شود که مشتریان چنین تخفیفاتی را در دورههای آتی نیز انتظار داشته باشند، که این خود منجر به کاهش جریانهای نقدی ورودی حاصل از فروش در آینده خواهد شد. روی چودهری، همچنین نتیجه میگیرد که شرکتهایی که سود سالانه ی مثبت کم گزارش میکنند، دارای جریان نقدی عملیاتی پایین غیرعادی و همچنین هزینههای تولید بالای غیرعادی هستند، که حاکی از وجود شواهدی مبنی بر دستکاری از طریق فعالیتهای واقعی است.
نوع دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی، کاهش هزینههای اختیاری است. اگر مدیران، برای بالا بردن سود به اهداف موردنظر، به طور غیرعادی، مخارج اختیاری را کاهش دهند(به عنوان مثال هزینهی تحقیق و توسعه، تبلیغات و هزینههای اداری، تشکیلاتی و فروش)، انتظار میرود هزینههای اختیاری پایین باشد.
مخارج اختیاری مانند تحقیق و توسعه، تبلیغات و مخارج نگهداری، معمولاً در دورهی وقوع به هزینه منظور می شوند. از اینرو، شرکتها میتوانند با استفاده از کاهش مخارج اختیاری، هزینههای گزارش شده را کاهش و سود را افزایش دهند. این عمل، به ویژه زمانی که مدیران صرف دستکاری فعالیتهای واقعی میکنند اغلب همان وقت و هزینهای است که میتواند صرف فعالیتهای مولد شود. از اینرو، دستکاری فعالیتهای واقعی به طور همزمان هم متواند منجر به کاهش عملکرد گردد و هم تعهدات مالی بیش تری را بر شرکت تحمیل نماید. علاوه بر هزینههای بالا که به دلیل مدیریت سود روی میدهد(هم مدیریت اقلام تعهدی اختیاری و هم مدیریت واقعی سود(، دستکاری فعالیتهای واقعی، هزینههای اقتصادی واقعی به همراه دارد. اگر یک مدیر از سطح بهینهی فعالیتهای عملیاتی واقعی منحرف گردد و درگیر دستکاری فعالیتهای واقعی شود، احتمالاً شرکت دچار پیامدهای اقتصادی در بلندمدت خواهد شد(دمسکی: 2004).
دستکاری فعالیتهای واقعی به طور غیرمستقیم بر عملکرد عملیاتی آتی شرکت تأثیر میگذارد زیرا مدیر تمایل دارد جریانهای نقدی آتی را قربانی سود دوره ی جاری سازد. با در نظر گرفتن تنها یک دوره، اعداد و نسبتهای حسابداری مبتنی بر درآمد یا سود میتواند مدیران را به داشتن دیدی کوتاه مدت تحریک سازد. برای مثال، مخارج جاری مثل هزینههای تحقیق و توسعه را در نظر بگیرید که سود جاری را کاهش میدهد و ممکن است منجر به ایجاد درآمد تا چند دورهی آتی نگردد. گر پاداش یک مدیر بر اساس سود جاری باشد، او تمایلی به متحمل شدن چنین هزینه هایی ندارد.