بسیاری از مدیران به فواید استفاده از منابع تصمیم گیری کارکنان در تمام سطوح سازمانی پی برده اند. اگر چه تصمیم گیری مشارکتی معمولاً اشاره به شرکت گروه های کوچک در فرآیند تصمیم گیری دارند، اما تفویض اختیار به اشخاص احتمالاً از متداول ترین ابزار جلب مشارکت کارکنان محسوب می شود. در این سبک، در واقع مدیران به زیر دستان تفویض اختیار می کنند تا در آینده در صورت بروز مشکلات بتوانند با اختیار و مسئولیتی که دارند (بدون فوت وقت و ارجاع مسأله به سطوح بالاتر) به اخذ تصمیم بپردازند.از این رو، ضمن سرعت بخشیدن به گردش پیشرفت فعالیت ها، مخارج سازمانی کاهش، سطح رضایتمندی افزایش می یابد. در نتیجه اعضای سازمان مسئولیت نتایج تصمیمات را برعهده می گیرند و آمادگی بیشتری برای پذیرش مسئولیت های بعدی خواهند داشت. اغلب مدیران با تجربه به کارکنان و متخصصان سازمان زیاد تکیه می کنند، زیرا اطلاعات تخصصی و فنی و بصیرت های کارشناسی آنها برای تصمیم گیری بالاتر است. ابزارهای معمول مطلوب را می توان تشکیل کمیته های دائمی نظیر کمیته تدوین استراتژی های سازمان، کمیته های رسیدگی به شکایات، ترفیع و ارزشیابی مشاغل و نیروهای متخصص حل مسأله دانست (همان منبع).
تصمیمات متمرکز تصمیمات مشارکتی تصمیمات غیر متمرکز
2-1-9-3- در جایی دیگر مدیران سه سبک کاملاً مختلف را برای برخورد با مسائل مربوط به محیط کاری به کار می گیرند:
1) مسأله گریز: آنها اطلاعاتی را که علامت بروز یک مسأله است نادیده می گیرند، فعال نیستند و نمی خواهد با مسائل سر و کار داشته باشند.
2) مشکل گشا: آنها سعی می کنند وقتی مسائلی بروز می کنند به حل آنها بپردازند و بعد از حادث شدن مشکلات به صورت واکنشی به آنها پاسخ می دهند.
3) مسأله جو: آنها فعالانه در جستجوی مسائلی هستند که آنها را حل کنند یا فرصت هایی که آنها را بررسی کنند. اینها در پیش بینی مسائل «علاج واقعه را قبل از وقوع » می کنند (ایران نژاد پاریزی،1385،428).
2-1-10- شیوه های تصمیم گیری:
مدیران در تمامی سطوح تصمیماتی را اتخاذ می کنند. این تصمیمات ممکن است در نهایت بر روی بقا سازمان و یا حقوق اولیه یک کار آموز جدید تأثیر داشته باشد. تمامی تصمیمات بنابراین دارای اثراتی خواه کوچک و یا بزرگ می باشند. بنابراین برای مدیران گسترش مهارت های تصمیم گیری مهم است. اگر چه ممکن است خوشایند و یا ناخوشایند باشد ولی مدیران براساس اهیمت، شمار و نتایج تصمیم گیری هایشان ارزیابی و پاداش داده می شوند. کیفیت تصمیمات مدیران معیاری بر سودمندی و ارزش سازمان های آنان است ( ایوانسویچ و دیگران، 2003،98 ).
2-1-10-1- الگوی مزبور برپایه این شناخت قرار دارد که افراد از دو دیدگاه با هم متفاوت اند. نخست براساس شیوه اندیشیدن. برخی منطقی و بخردانه می اندیشند و اطلاعات را به صورت گام به گام و مرحله ای مورد پردازش قرار دهند. از سوی دیگر برخی قضاوت شهودی می کنند و در بسیاری از موارد از مواهب خلاقیت استفاده می نمایند. برخی از افراد احساس می کنند و چنین می اندیشند که ساختار اطلاعات باید به گونه ای باشد که میزان ابهام به پایین ترین حد ممکن برسد. برخی می توانند در یک زمان چندین نوع فکر را درهم بیامیزند و تصمیم بگیرند. هنگامی که این ابعاد را رسم کنیم چهار سبک تصمیم گیری به دست می آید (رابینز ،1383،133).
1) سبک هدایتی (ارشادی): مدیران یا افرادی که درچارچوب این روش قرار می گیرند در برابر اطلاعات مبهم، بردباری و شکیبایی ندارند و همواره در پی تصمیات بخردانه و معقول هستند. این افراد از کارآیی و منطق بالایی برخوردارهستند. آنها بیشتر به کارآیی توجه می کنند و به هنگام تصمیم گیری و ارائه راه حل به پایین ترین میزان اطلاعات اکتفا می کنند و معمولاً به دوره های کوتاه مدت توجه می نمایند.
2) سبک تحلیلی: مدیرانی که از این روش پیروی می کنند در برابر اطلاعات مبهم از بردباری و شکیبایی برخوردارند. آنها در پی کسب اطلاعات بیشتر بر می آیند و می خواهند بیشتر در آن باره بیاندیشند. مدیرانی که به شیوه تحلیلی تصمیم می گیرند در تصمیم گیری دقت فراوان می کنند و می توانند خود را با شرایط جدید وفق دهند.
3) سبک ادراکی یا شیوه نظری (تئوریک): مدیرانی که در تصمیم گیری هایشان بسیار دقیق هستند دارای دیدگاه های بسیار باز هستند و بسیاری از راه حل ها را مورد توجه قرار می دهند. آنها به دوره های بلند مدت توجه می کنند و در امر یافتن راه حل های ابتکاری و خلاق توانایی بالایی دارند.
4) سبک رفتاری: مدیرانی که از شیوه رفتاری در تصمیم گیری استفاده می کنند افرادی هستند که به راحتی می توانند با دیگران کار کنند. آنها همواره به دستاوردهای همکاران و زیردستان توجه می نمایند، پیشنهادات را به خوبی می پذیرند، به نتیجه شوراها و گردهمایی ها اهمیت میدهند. چنین مدیری می کوشد تا از تعارض و برخورد عقاید اجتناب کند و همواره پذیرای نظرات دیگران است.
2-1-10-2- در جایی دیگر شیوه تصمیم گیری مدیران را به یکی یا همه شیوه های زیر تقسیم بندی می کنند:
1) تصمیمات فردی:
مدیر به تنهایی بر اساس اطلاعاتی که در اختیار دارد و بدون مشارکت دادن دیگران انجام می دهد که گاهی تصمیم مقتدرانه نامیده می شود. این انتخاب منعکس کننده موقعیت مدیر به عنوان یک مقام رسمی در سازمان است.
2) تصمیمات مشورتی:
مدیر داده ها و اطلاعاتی را درباره مسأله از اشخاص دیگر می خواهد و با اتکای بر این اطلاعات و ب
رداشت خودش انتخاب نهایی را انجام می دهد.
3) تصمیمات گروهی:
مدیر نه تنها در مورد داده های اطلاعاتی با دیگران مشورت می کند، بلکه از آنان می خواهد که در بحث و گفتگو برای حل مسأله و در تصمیم گیری و انتخاب واقعی مشارکت کنند. اگر چه اتخاذ تصمیم گروهی گاهی دشوار است، اما مشارکتی ترین شیوه از میان این سه روش برای انتخاب نهایی است و شیوه ای است که در پی حصول توافق گروهی است.
مدیران کارآمد می دانند که چه زمانی و چگونه از هریک از این سه شیوه استفاده کنند. البته هدف اصلی همواره اتخاذ یک تصمیم عالی است. تصمیمی که با کیفیت بالا و در زمانی مناسب صورت گیرد و برای کسانی که به حمایت شان در اجرای تصمیم نیاز است، قابل پذیرش و درک باشد. علاوه بر این، تصمیم عالی می تواند به هر شیوه ای (فردی، مشورتی،گروهی) اتخاذ شود، به شرطی که آن شیوه با مقتضیات کار مناسب باشد. استفاده از این شیوه ها، بخشی از مدیریت مشارکتی در تصمیم گیری است (ایران نژاد پاریزی،1386،260-259).