نوجوانان متعارف که در همه موارد مذکور پایین بودند.
نوجوانان خطرپذیر کنترل شده با ویژگی های خطرپذیری و نوجویی بالا اما خودگردانی متوسط.
نوجوانان غیر منحرف دچار استرس با ویژگی های انگیزه پیشرفت و خودگردانی متوسط اما سطح بالای رویدادهای استرس زای زندگی، عاطفه منفی و اضطراب اجتماعی.
نوجوانان کناره گیر با سطح پایین در همه ویژگی های گروه چهارم.
نتایج نشان داد که نوجوانان مشکل بیشترین سطح مصرف مواد مخدر و نوجوانان متعارف کمترین سطح مصرف مواد مخدر را داشتند (سادی، 1999). همچنین، به طور کلی ثابت شده است که بازداری زدایی عصب رفتاری کودکی (که شامل نوجویی، هیجان خواهی، تکانشگری، عدم وظیفه شناسی و اضطرار است)، احتمال مصرف مواد در نوجوانی را پیش بینی می کند که علت آن را بد عملکردی قشر پیش پیشانی به عنوان عنصر جدایی ناپذیر احتمال اختلال مصرف مواد مطرح می کنند. زیرا از شاخص های سازه بازداری زدایی عصب رفتاری – ظرفیت شناختی اجرایی، تنظیم یا تعدیل عاطفه، کنترل رفتار- تشخیص داده شده اند که توسط سیستم های عصبی ای که در قشر پیش پیشانی قرار دارند، به کار گرفته می شوند (کریسی، تارتر، رینولد و ونیوکوک ، 2006).
پژوهش های داخلی و خارجی: رابطه بین نوجویی و آمادگی اعتیاد
شر، بارثولو و وود (2000) در پژوهشی که به بررسی نقش پیش بینی کننده ویژگی های شخصیتی در مصرف مواد پرداختند به این نتیجه دست یافتند که به ترتیب تکانشگری، هیجان خواهی یا صفات بازداری زدایی رفتاری پیش بینی کننده مصرف مواد هستند.
هلماس، دونیر، آرفکن، هندرسون و شاستر (2001) در پژوهشی که به بررسی نوجویی به عنوان پیش بینی کننده درمان در افراد وابسته به هروئین و کوکائین پرداختند، به این نتیجه دست یافتند که اول اینکه، نوجویی در مصرف کنندگان مواد بالا بوده و دوم اینکه، افراد با نوجویی بالا در مقایسه با افراد با نوجویی پایین، در مراحل اولیه درمان، احتمال باقی ماندن در درمان زیاد بودنه و در اواخر درمان، با احتمال بیشتری آن را قطع می کردند.
لرر و همکاران (2006) در پاسخ به این پرسش که چرا زنان سیگار می کشند به بررسی نقش تجارب آسیب زای زندگی، ویژگی های شخصیتی و ژنهای سروتونرژیک پرداخته و به این نتیجه دست یافتند که نوجویی به عنوان یک عامل خطرزای معنی دار در شروع مصرف سیگار است.
گراسزا و همکارن (2006، به نقل از ویلکل ، 2010) در پژوهشی به بررسی نقش تعدیل گر نوجویی در عامل خطر خانوادگی در افراد وابسته به الکل پرداختند. آن ها به این نتیجه دست یافتند که نوجویی پیش بین معنی دار و قوی وابستگی به الکل می باشد. به عبارت دیگر نوجویی بالا ارتباط قوی ای با وابستگی به الکل در آزمودنی هایی که والدینشان تشخیص وابستگی به الکل دارند، دارد اما نوجویی پایین می تواند به عنوان عامل محفاظت کننده در برابر ریسک خانوادگی در خانواده های وابسته به الکل عمل کند.
ویندل و ویندل (2006) در پژوهشی به بررسی سرشت و مصرف مواد در طول زندگی در نوجوانان پرداختند، به این نتیجه دست یافتند که بین ابعاد سرشت و اختلال مصرف مواد ارتباط معنی داری وجود دارد.
شار_فن، منگ_چان، ین_ین، چان_تی و مینگ_بین (2009) در پژوهش خود به مقایسه بین مصرف کنندگان سیگار و غیر مصرف کنندگان از لحاظ ویژگی شخصیتی نوجویی پرداخته و به این نتیجه دست یافتند که مصرف کنندگان سیگار دارای نوجویی بالاتری بودند. بنابراین از مهمترین همبسته های مرتبط با مصرف سیگار را نوجویی مطرح می کنند.
نتیجه گیری
بنابراین، با توجه به یافته های پژوهشی، به نظر می رسد که علاوه بر اینکه ویژگی نوجویی، تکانش گری، هیجان خواهی و صفات بازداری زدایی در مصرف کنندگان مواد بالاست، همچنین این ویژگی به عنوان یک عامل خطرزا برای شروع مصرف مواد بوده و حتی می تواند بر عامل ریسک خانوادگی نیز اثر گذار باشد.
مشکلات رفتاری برونی سازی و آمادگی اعتیاد
سازه مشکلات رفتاری برونی سازی اشاره به آن دسته از مشکلات رفتاری دارد که در رفتاری بیرونی فرد ظاهر شده و منعکس کننده رفتار منفی کودک به سمت محیط بیرونی است (کمپبل، شاو و گیلیوم ، 2000 و آیزنبرگ و همکاران، 2001). در ادبیات پژوهشی، اختلالات برونی سازی شامل رفتارهای ایذایی، پرخاشگرانه و بیش فعالی است (لیو ، 2006). واژه های دیگری همچون مشکلات سلوک، ضد اجتماعی و کنترل نشده نیز برای سازه مشکلات رفتاری برونی سازی به کار برده شده است. در ادامه هر کدام از مشکلات رفتاری برونی سازی به تفضیل مطرح می شوند.
پرخاشگری. پرخاشگری شامل رفتارهای فیزیکی و کلامی نسبت به دیگران از جمله کودکان، بزرگسالان و حیوانات است به گونه ای که باعث آسیب یا تهدید به آسیب می شود. همچنین پرخاشگری می تواند نقش محافظت کننده و یا مخربی برای خود فرد پرخاشگر و اطرافیان وی داشته باشد (لیو، 2006). پرخاشگری، مفهوم مهمی در دوره کودکی و نوجوانی است زیرا این ویژگی می تواند پیش بینی کننده قوی گرایش به مصرف مواد باشد (نیکلز، ماهادیو، بریانت و بوتوین 2008). پرخاشگری انواع متفاوتی دارد. رویکردهای نظری پرخاشگری مطرح میکنند که پرخاشگری از لحاظ عملکرد دارای انواع متمایزی است. توجه به ماهیت چند بعدی پرخاشگری از این لحاظ اهمیت دارد که محرک های متفاوت در ترکیب با انواع فرآیندهای فکری و روان شناختی متفاوت، اشکال متمایز پرخاشگری را ایجاد می نمایند. سیستم های طبقه بندی مختلفی در مورد این ویژگی ارائه شده است که تا حدود زیادی این سیستم های طبقه بندی با یکدیگر هم پوشی دا
رند و تفاوت های بسیار کمی بین آنها مشاهده می شود. یکی از طبقه بندی های عمده پرخاشگری از فیش باخ (1970، به نقل از لیو، 2006)، تقسیم بندی آن به پرخاشگری ابزاری و خصمانه است. پرخاشگری خصمانه به عنوان پاسخ پرخاشگرانه کلامی یا رفتاری همراه با خشونت یا بیاحترامی نسبت به دیگران در نظر گرفته می شود که نسبتاً غیرقابل کنترل بوده و باعث صدمه یا درد در فرد مورد تهاجم شده و هیچ منفعتی یا منفعت کمی برای مهاجم دارد. این شکل از پرخاشگری را پرخاشگری واکنشی، دفاعی، تکانشی یا نفسانی نیز می نامند. در مقابل، پرخاشگری ابزاری به صورت پرخاشگری کنترل شده، هدفمند، فاقد عاطفه مشخص شده است به گونه ای که فرد مهاجم آن را برای دستیابی به هدف مطلوب شامل غلبه بر دیگران یا کنترل آنها به کار می گیرد. در پژوهشی بر روی 1500 دوقلوی انگلیسی و سوئدی، محققان دریافتند که رفتار ضد اجتماعی پرخاشگرانه و غیر پرخاشگرانه دارای علل محیطی و وراثتی است (الی، لیشن استین و استیونسون ، 1999). تحقیقات نشان داده اند که علل پرخاشگری شامل یادگیری اجتماعی، تقلید، نابهنجاری های ساختاری و کارکردی مغزی، هورمون ها (مثل تستوسترون) و انتقال دهنده های عصبی (مثل سروتونین) هستند (کمپبل، وودز، چواف و پارکر ، 2000؛ لاتنباچر ، 2000؛ پرسکی و شلتون ، 2001 و راینی ، 2002). به طور کلی، عوامل متعددی در ایجاد پرخاشگری نقش دارند که می توانند در دو دسته عمده زیستی و روان شناختی طبقه بندی شوند و ترکیب این دو دسته، از عوامل کلیدی رویکرد تعاملی زیستی-اجتماعی است.
بزهکاری. بزهکاری مفهومی گسترده و ناهمگونی است. فارینگتن (1987، به نقل از لیو، 2006) مطرح می کند که بزهکاری انعکاسی از فعالیت های متفاوت ضد اجتماعی شامل دزدی، خصومت، جرم، سرقت، خرابکاری و مصرف مواد است. اصطلاح بزهکاری نوجوانی، مفهومی قانونی است که در آن نوجوان قوانین را زیر پا می گذارد. به طور کلی در اکثر مواقع اصطلاح بزهکاری را مترادف رفتار ضد اجتماعی در نظر می گیرند زیرا اکثر فعالیت های بزهکارانه به طور مشخص تعیین نشده اند.
تمایز بین اشکال پرخاشگرانه و غیر پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی می تواند سوال برانگیز باشد. نوجوانانی که نمرات بالایی در مقیاس پرخاشگری دارند در اشکال غیر پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی نیز نمرات بالاتری داشته و بالعکس. همچنین، تحقیقات بسیار کمی وجود دارد که دقیقاً مشخص کرده باشد چه عواملی مربوط به شکل پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی و چه عواملی مربوط به شکل غیر پرخاشگرانه رفتار ضد اجتماعی است. به هر حال، هم بزهکاری و هم پرخاشگری جزء مشکلات رفتاری برونی سازی هستند. در سبب شناسی رفتارهای پرخاشگرانه و بزهکارانه، عوامل محیطی و روان شناختی ثابت شده ای نشان داده شده است. بعضی از محققان مطرح می کنند که رفتار پرخاشگرانه و بزهکارانه یاد گرفته می شوند (شاهین فر، کاپرسمیدت و ماتزا ، 2001). به عنوان مثال مویس و هویسمن (1996، به نقل از لیو، 2006) دریافتند که در دختران سنین 6 تا 11 سال، بین تماشای تلویزیون در اولین سال مطالعه و پرخاشگری در دو سال بعدی ارتباط وجود دارد. همچنین، تحقیقات نشان داده اند که در نوجوانان دبیرستانی، عوامل سهیم در پرخاشگری شامل سوگیری نژادی، تعارض نژادی و پیش داوری است و آموزش همدلی می تواند کمک موثری برای افزایش رفتارهای مثبت اجتماعی باشد (لیو، 2006).
از دیگر عوامل موثر در پرخاشگری و بزهکاری، در معرض سوء رفتار جنسی و جسمی بودن است (فاگل و بلیای ، 2001). از دیگر عوامل مهم در رفتار ضد اجتماعی شامل عوامل استرس والدین، مسئولیت پذیری والدین، شیوه های تربیتی والدین و سرشت است. همچنین، تأثیرات ژنتیکی نیز در اشکال غیر خصمانه رفتاری ضد اجتماعی ثابت شده است. اما در مورد متخلفان پرخاشگر هیچ شواهدی مبنی بر تأثیر عوامل وراثتی مشاهده نشده است. این یافته نشان می دهد که علی رغم اینکه معمولاً اشکال خصمانه و غیر خصمانه رفتار ضد اجتماعی را با هم در نظر می گیرند، اما آنها در عوامل وراثتی با یکدیگر فرق دارند (لیو، 2006).
مشکلات توجه-بیش فعالی. اصطلاح بیش فعالی یکی از مبهم ترین واژه ها در آسیب شناسی روانی است. این ابهام به این علت است که در واقع این اصطلاح اشاره به دو نوع مشکل دارد. نوع اول، وجود فعالیت حرکتی یا بی قراری است؛ در حالیکه نوع دوم شامل نقیصه های توجه به ویژه در کودکانی است که قادر به تنظیم کردن توجه خود یا توجه کردن به مدت طولانی در محیط های کنترل شده ای مثل مدرسه نیستند. به دلیل همین ابهام نیز DSM-IV اصطلاح اختلال نقص توجه-بیش فعالی را مطرح کرده است، و این اختلال را در سه دسته طبقه بندی کرده است که شامل الف) نوع ترکیبی که شامل نقص توجه و تکانشگری-بیش فعالی است، ب) غلبه با نوع بی توجه و ج) غلبه با نوع تکانشگر-بیش فعال.
کودکان با مشکلات توجه و مشکلات سلوک به طور جدی آسیب می بیند. آن دسته از کودکانی که علاوه بر مشکلات توجه، اختلال سلوک را نیز دارا هستند بدترین انطباق اجتماعی را در دوره های بعدی زندگی خواهند داشت. سوال اساسی و مهم این است که کدام یک از این کودکان ممکن است جامعه ستیز که نوع جدی رفتار ضد اجتماعی بوده و با فقدان احساس گناه و پشیمانی، عاطفه کور، تکانشگری و رفتاری غیر مسئولانه مشخص می شود، باشند. که در این زمینه پژوهش ها ادامه دارد.