۴). درک موقعیتی نام دارد که اشاره به نحوهی درک و تفسیر شخص از محیط اطراف خود مینماید. هر گونه سوء ادراک موجب جلوگیری از تغییر رفتار میگردد.
۵). محیط، اشاره به اوضاع یا شرایط فیزیکی یا اجتماعی پیرامون شخص می نماید. در حالی که درک موقعیتی مستلزم تفسیر شخص از اجزای پیرامون خود است، محیط شامل شرایط واقعی میگردد.
۶). خودکفایتی، عبارتست از اعتمادی که شخص به تواناییاش برای پیگیری یک رفتار دارد. این ساختار، نقشی محوری در تغییر رفتار ایفا میکند.
۷). خودکفایتی در غلبه بر موانع، اعتماد شخص به خود در غلبه بر موانع حین انجام یک رفتار مشخص می باشد.
۸). تنظیمهدف یا خودکنترلی، اشاره به تنظیم اهداف و خلق برنامههایی جهت انجام رفتارهای منتخب دارد. هنگامی که شخصی اهدافی را تنظیم میکند و برنامههای ملموسی را طرح ریزی می نماید، انجام رفتار آسانتر میگردد.
۹). آخرین ساختار، سازگاری عاطفی است و شامل روشهای به کارگرفته شده توسط شخص جهت کنترل حالات عاطفی و فیزیولوژیک مرتبط با انجام یک رفتار جدید میباشد. این ساختار، اغلب همراه با خودکفایتی حاصل میگردد (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۱۰۷-۱۰۶).
نظریهی شناخت اجتماعی، یک تئوری قوی رفتاری است و بزرگترین مزیت آن، آسانی کاربردش است. جنبهی مهم دیگر آن تلفیق عوامل ساختاری اجتماعی با ابعاد شخصی است که اغلب در سایر نظریهها دیده نمی شود. با این وجود، این نظریه دارای برخی محدودیتهاست. برخی منتقدین اظهار داشتهاند این نظریه در مورد یادگیری بوده و بنابراین بیشتر برای کودکان کاربرد دارد. و اختصاصاً برای تغییر رفتار طراحی نشده است. همچنین دارای ساختارهای بسیاری است و غالباً توجه به همهی این ساختارها که نیل به محدودیت کاربرد این نظریه دارند، امکان پذیر نیست. به طور ایده آل یک نظریه باید حوزهی کاربرد کاملاً مشخصی داشته باشد (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۱۰۹).
۳-۱-۷- نظریهی شبکه و حمایت اجتماعی [۵۴]
این نظریه بیان میکند که روابط اجتماعی اثر قوی بر سلامت جسمی، روحی و اجتماعی دارد. در این نظریه، حداقل پنج مسیر برای نشان دادن تاثیر شبکه و حمایت اجتماعی بر سلامت بیان شده است : ۱- تاثیر مستقیم شبکه و حمایت اجتماعی بر سلامت، ۲- تاثیر فردی از طریق منابع سازگاری افراد مانند : توانایی حل مسایل، دستیابی به تماس ها و اطلاعات جدید، کنترل درک شده، ۳- تاثیر اجتماعی از طریق منابع اجتماعی و سازمانی مانند : تقویت جمعی، صلاحیت و شایستگی اجتماعی، ۴- تاثیر بر تعداد و مدت زمان در معرض استرس بودن، ۵- تاثیر بالقوه شبکه و حمایت اجتماعی بر رفتارهای سلامتی : (رفتار پیشگیرانه سلامتی، رفتار بیماری و رفتار نقش بیمار) (برکمن و گلس : ۲۰۰۲).
حمایت اجتماعی از طریق دو مدل (تاثیر مستقیم و غیرمستقیم یا ضربه گیر) بر وضعیت سلامت تاثیر میگذارد. در مدل تأثیر مستقیم، فقدان یا کاهش در حمایت اجتماعی موجب آسیبها و اختلالات جسمی و روانی میشود، در حالی که در مدل ضربهگیر یا تأثیر غیرمستقیم، فقدان یا کاهش حمایت اجتماعی به اضافه حضور استرس و افزایش آن است که موجب بروز چنین اختلالاتی میگردد. (کوهن و ویلز ۱۹۸۵؛ به نقل از علی پور، ۱۳۸۵).
سارافینو (۲۰۰۰)، حمایت اجتماعی را میزان برخورداری از محبت، همراهی و توجه اعضای خانواده، دوستان و سایر افراد تعریف میکند (به نقل از نبوی و دیگران، ۱۳۸۸ : ۸۵). حمایت اجتماعی شامل ابعاد عاطفی، ابزاری، اطلاعاتی است.
۳-۲- چارچوب نظری
هر تحقیقی بر یک ساخت نظری (تئوریک) استوار است که به گفتهی کیوی و کامپنهود این چارچوب نظری اجازه میدهد پرسش آغازین را از نو فرمول بندی یا به صورت دقیقتری بیان کرد. و به عنوان شالودهای برای فرضیههایی بکار برد که به اعتبار آنها محقق پاسخ منسجمی به پرسش آغازین خواهد داد. در پرتو این چارچوب نظری انتخاب شده برای مطرح کردن مسئله تحقیق است که پرسش آغازین صورت قطعی و معنای دقیقش را پیدا خواهد کرد و همچنین مسیری که در آن پاسخی برای آن جستجو خواهد شد مشخص میگردد (کیوی و کامپنهود[۵۵]، ۱۳۷۰).
چارچوب نظری، راهنمای اصلی پژوهشگر در ارائه مدل، فرضیات، تدوین پرسشنامه و تبیین علی متغیرهای مورد مطالعه میباشد. در واقع بر پایه چارچوب نظری است که محقق زاویه نگرش و دید خود را نسبت به یک پدیده روشن میسازد (لهسایی زاده، ۱۳۸۵ : ۲۳).
نظریههایی که به آنها اشاره کردیم به عنوان نظریههای پایهای رفتارهای ارتقاءدهنده سلامت معروف هستند. پندر[۵۶] (۱۹۸۷-۱۹۸۲) دو جنبهی تکمیلی شیوهی زندگی سالم را که ممکن است مبانی انگیزشی متفاوتی داشته باشند، توصیف نمود : حفاظت یا پیشگیری بهداشتی همراه با پرهیز از بیماری یا آسیب به عنوان مشوق عمل، و ارتقاءسلامت همراه با تمایل به رفاه فراوان به عنوان محرک اولیهی رفتار. پندر و همکاران (۱۹۹۰) مدل اعتقاد بهداشتی را به عنوان نمونهای کاربردی برای جنبه اول معرفی نمودند و مدل ارتقاءسلامت را به عنوان چارچوب سلامت محوری برای توضیح و پیش بینی جزء ارتقاءدهندهی سلامت زندگی مطرح ساختند (صفاری و دیگران، ۱۳۸۸ : ۱۷۷). این دو مدل تئوریکی در زمینهی ساختار عوامل تعیینکننده رفتارهای ارتقاءسلامت مانند هم میباشند و به متغیرهای ادراکی- شناختی، متغیرهای تعدیلگر و علت کنش اشاره میکنند. تفاوت این دو مدل (همان طور که در دو جنبهی تکمیلی شیوهی زندگی سالم نیز ذکر شد)، در این است که در مدل ارتقاءسلامت، رفتارهای افراد مستقیماً سطوح رفاه را افزایش میدهد ولی در مدل باور سلامت بر کاهش فرصت بیماریهای خاص تاکید میشود (همان). در تحقیق حاضر مدل ارتقاءسلامت پندر به دلیل کامل بودن و در نظر گرفتن ارتباط فرد و محیط به عنوان چارچوب مفهومی و نظری در نظر گرفته شده است.
مدل ارتقاءسلامت توسط نولا پندر (۱۹۸۲ و اصلاح شده در سال ۱۹۹۶) به عنوان نسخهای مکمل از مدلهای ارتقاءسلامت طراحی شد. در این مدل، سلامت به عنوان وضعیت پویای مثبت نه صرفاً عدم بیماری، تعریف شده است. در واقع این مدل، ماهیت چند بعدی افراد را – زمانی که برای جستجوی سلامت و ارتقای آن در محیط شان با هم تعامل برقرار میکنند- توصیف میکند (پندر، ۲۰۰۶). پایه تئوریکی مدل ارتقای سلامت که توسط پندر ارائه شده است از تئوریهای یادگیری اجتماعی (شناخت اجتماعی) گرفته شده است که در آن فرایند واسطهای شناختی شامل متغیرهای مهمی در رفتارهای منظم می باشد و هم چنین از نظریههای کنش منطقی و رفتار برنامه ریزی شده نیز بهره میبرد.
به دلیل اینکه سلامت هم فردی و هم اجتماعی میباشد، مدل ارتقای سلامت فقط بر فرد تمرکز نکرده و به طور مساوی بر مداخلهی سازمانی، محیطی و اقتصادی برای حمایت و انسجام رفتارهای ارتقای سلامت فردی و سبک زندگی افراد بهره برده است. در مدل ارتقای سلامت، اثرهای بین فردی (محیط اجتماعی)، فاکتورهای موقعیتی (انتخابهای در دسترس ارتقایسلامت) و عوامل رفتاری (تجارب قبلی با کنشهای ارتقاءسلامت) با تاثیر بالقوه برای درگیر شدن در رفتارهای ارتقاءسلامت، نقش دارند. این مدل اکولوژیکی سلامت که اجتماع، فرهنگ و بافت فیزیکی سلامت را شناخته است در مرکز مفهومی برای بررسی رفتارهای ارتقای سلامت قرار گرفته است (کورتز، ۱۹۹۶ : ۱۶؛ به نقل از زنجری، ۱۳۹۰).
در مدل ارتقاءسلامت، عوامل شناختی- ادراکی (همچون منافع و موانع درک شده و خودکار آمدی)، احتمال درگیر شدن در رفتارهای ارتقاءدهندهی سلامت را تحت تاثیر قرار میدهند و عوامل تعدیلگر (همچون عوامل جمعیتشناختی، تاثیر گذارندههای بینفردی و عوامل رفتاری) به عنوان عوامل تعامل گر سببی، برای تاثیرگذاری بر فرایند شناختی- ادراکی میباشند. بنابراین به طور غیرمستقیم رفتارهای مرتبط با سلامت را تبیین میکنند (کیتینگ[۵۷]، ۲۰۰۵؛ دان و هریس[۵۸]، ۲۰۰۴).
این مدل سعی میکند سه پیشفرض اصلی را تبیین کند : ۱)- ویژگیها و تجارب شخصی افراد، ۲)- اثر و شناختهای ویژهی رفتار، ۳) – خروجیهای رفتاری (آدامز و دیگران، ۲۰۰۰ : ۲۹).
پیش فرض اول : ویژگیها و تجارب شخصی افراد
طبق مدل پندر ( ۱۹۹۶)، دو نوع از تجارب و ویژگیهای افراد وجود دارد که بر پیامدهای رفتاری تاثیر می گذارند : ۱)- رفتارهای مربوط به گذشته که دارایی فرد محسوب میشود. این بعد، در واقع تعداد رفتارهای مشابه در گذشته میباشد که تاثیرات مستقیم یا غیرمستقیم بر احتمال درگیر شدن در رفتارهای ارتقاءدهندهی سلامت دارد. ۲)- ویژگیهای فردی است که متشکل از جنبههای بیولوژیک (مانند سن، جنس و …)، روان شناختی (مانند صلاحیت فردی، وضعیت سلامت ادارک شده و …)، و اجتماعی – فرهنگی (وضعیت اقتصادی- اجتماعی، تحصیلات و …) است. این تجارب و ویژگیهای افراد (به عنوان سازهی اول)، با تاثیرات بینفردی و موقعیتی در ارتباط قرار می گیرند تا خروجیهای رفتاری را شکل دهند.
پیش فرض دوم : اثر و شناختهای ویژهی رفتاری
در ارتباط با این پیش فرض، چهار متغیر با تاثیرگذاری برابر بر خروجیهای رفتاری وجود دارد. این چهار متغیر، منافع درک شده برای عمل، موانع درک شده برای عمل، خودکارآمدی ادراک شده و اثر مربوط به عمل هستند. این متغیرها در ترکیب با تاثیرات موقعیتی و بین فردی قرار میگیرند تا افراد را در نقشهی کنش درگیر نمایند. و در نهایت درگیری افراد در نقشهی کنش منجر به رفتار ارتقاءدهندهی سلامت خواهد شد.
منافع درک شده : نتایج یا خروجیهای مثبت پیشبینی شده است که از رفتار سلامت ایجاد خواهد شد. این متغیر بیشتر مربوط به افرادی است که متمایل به رفتار سلامتی هستند. موانع ادراک شده : هزینههای شخصی درک یک رفتار معین یا موانع واقعی و قابل پیش بینی است که به باور افراد نیز مربوط میشود. خودکارآمدی درکشده : ارزیابی یا قضاوت دربارهی توانایی افراد برای ایجاد یک رفتار ارتقاءدهندهی سلامت است. این متغیر بر موانع درکشده برای عمل تاثیر میگذارد به طوری که کارآمدی بالاتر در درک پایینتر از موانع برای انجام رفتار موثر است. (به عبارتی هر چه خودکارآمدی فرد بیشتر، درک وی از موانع عمل کمتر است). تاثیر مربوط به عمل : احساس منفی یا مثبت ذهنی است که قبل، در طی انجام رفتار و بعد از اتمام آن، بر پایهی ویژگیهای خاص رفتار رخ میدهد.
تاثیرات بینفردی : رفتارهای مربوط به شناخت، اعتقادات و دیدگاههای دیگران است. که شامل هنجارها ، حمایت اجتماعی و انتظارات دیگران مهم است. منابع مهم تاثیرات بین فردی، شامل خانواده، همسالان و ایجادکنندگان مراقبت سلامت هستند که میتوانند درگیر شدن در یک رفتار ارتقاءدهنده سلامت را افزایش یا کاهش دهند. تاثیرات موقعیتی نیز شامل ادراکات و شناختهای شخصی از یک زمینه یا موقعیت معین است که می تواند تاثیر مستقیم یا غیرمستقیمی بر رفتار سلامتی داشته باشد.
پیش فرض سوم : خروجی رفتاری
این سازه شامل سه متغیر میباشد : تعهد به نقشهی کنش، ترجیحات و تقاضاهای رقابتی ضروری و رفتار ارتقای سلامت. سرآغاز رفتار با تعهد به نقشهی کنش میباشد. ترجیحات و نیازهای رقابتی، رفتارهای منفی هستند که افراد کنترل کمی بر آنها دارند و پاسخگویی نامناسب به آنها میتواند اثر منفی بر ما و دیگران داشته باشد.
آخرین نقطه یا کنش خروجی این مدل، رفتار ارتقاءدهندهی سلامت میباشد که هدایتگر سلامتی مثبت مانند بهزیستی مطلوب، زندگی مولد و … میباشد. با توجه به بیان پندر، رفتارهای ارتقاء سلامت بخصوص هنگامی که با سبک زندگی سالم که در تمام جنبههای زندگی نفوذ پیدا کرده است سازگار شود، منجر به گسترش سلامت، افزودن تواناییهای ساختاری و کیفیت بهتر زندگی در تمام مراحل رشد می شود (پندر : ۲۰۰۶ : ۵۷- ۵۶). در ادامه، نمودار ساختارهای کلیدی مدل ارتقاءسلامت پندر ارائه میشود.
خروجی رفتار اثر و شناختهای ویژهی رفتاری ویژگیها و تجارب شخصی افراد
منافع درک شده
موانع درک شده
نیازهای رقابتی ضروری و ترجیحات
رفتارهای مرتبط با گذشته ( رفتار مقدم )
خودکارآمدی ادراکشده
تعهد به یک نقشه کنش
رفتار ارتقاء دهنده سلامت
تاثیر مربوط به عمل
عوامل فردی :

یکی دیگر از مطالب سایت :
دیدگاه هری استاک سالیوان، هری استاک سالیوان

برای دانلود متن کامل این پایان نامه به سایت  jemo.ir  مراجعه نمایید.