فصل چهارم: یافتههای پژوهش
مقدمه………………………………………………………………………………………………………………….170
4-1 تبیین مفهوم مسئولیت از منظر مکتب اگزیستانسیالیسم………………………………………………171
4-2 مبانی انسانشناختی مسئولیتپذیری از منظر مکتب اگزیستانسیالیسم……………………………176
4-3 آثار تربیتی مسئولیتپذیری در انسان از منظر مکتب اگزیستانسیالیسم………………………….180
4-4 نقد دلالتهای تربیتی مسئولیتپذیری از منظر مکتب اگزیستانسیالیسم…………………………..185
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
مقدمه…………………………………………………………………………………………………………………190
5-1 نتیجهگیری………………………………………………………………………………………………………….191
5-2 پیشنهادات…………………………………………………………………………………………………………..195
5-3 پیشنهادات برای محققین……………………………………………………………………………………….197
5-4 محدودیتهای پژوهش………………………………………………………………………………………..198
فهرست منابع ومآخذ……………………………………………………………………………………………199

فصل اول:
کلیّات
مقدمه
خدا، جهان، طبیعت و خود ، واژگانی هستند که انسان به منظور دستیابی به درک صحیح و عمیق از آنها در ماهیت و ساختارشان تدبر و تأمل میکند. محصول این تفکر سوای از آن که در بهبود زندگی فردی و اجتماعی وی موثر است، مبدأ و معاد این موجود را برایش آشکار میسازد. چنین است که از بین تمام تفکراتِ از این دست، آنکه توجیه منطقی بالاتری داشته باشد انسانهای بیشتری را مجذوب خود میگرداند.
در صدههای اخیر، مکتب اصالت وجود یا اگزیستانسیالیسم این رسالت را به گونهای اندیشمندانه و دلفریب برای اکثریت اهل منطقِ صرفِ بشری به خوبی به انجام رسانده است.
در این مطالعه که به بررسی یکی از زیرساختهای وجودی انسان به نام مسئولیت و دلالتهای تربیتی متأثر از آن برطبق مبناهای شناخت این مفهوم در انسان میپردازد، مکتب اصالت وجود به چالش کشیده میشود تا جایگاه انسان اگزیستانسیالیست و آموزههای آن در زمینههای مختلف بخصوص تعلیم و تربیت نسل جوان مشخص و شاید معین گردد.
بیان مسئله
انسان به حکم اینکه در نظام هستی بسیار ممتاز و برجسته‌ای جایگاه دارد، شناخت مرتبه وجودی او بصورت مبنایی مهم است. همچنین اهمیت حضور او به صورت اصولی در ساحت‌های علمی و معرفتی، به ویژه در عرصه‌های علوم انسانی چشمگیر است. فلسفه تعلیم و تربیت نیز به منزله یکی از این عرصه‌ها در اعتبار و روایی خود وامدار اعتبار و روایی مبانی گوناگون، از جمله مبانی انسان شناختی است. سخن از مبانی انسان شناختی ایجاب می‌کند که هویت انسانی به روشنی تبیین شود تا مشخص گردد، به رغم همه پراکندگی‌ها و گوناگونی‌ها، انسان‌ها می‌توانند به هویت مشترک و منسجمی بیندیشند. چنین هویتی از نگاه دینی و الهی، هویتی از سوی اویی، با اویی و به سوی اویی، و از نگاه ماتریالیستی هویتی زمینی، بر بستر زمینی و بازگشت به زمینی خواهد بود. بدین ترتیب، مبانی انسان‌شناختی از نگاه هر فلسفه تربیتی ریشه در جهان بینی و باورداشتهای خاصی دارد که پدیدآورندگان و صاحب نظران آن فلسفه به پشتوانه آن جهان بینی، به طرح و ارائه فلسفه تربیتی مورد نظر خود پرداخته‌اند. از این روی، اعتبار و روایی این مبانی مستند و متکی به اعتبار و روایی جهان بینی‌ای است که مرجع و پشتوانه آن مبانی قرار می‌گیرد. تشخیص و برجستگی هر جهان بینی و نظام فکری نیز، خود، بستگی به ظهور آثار و ارزشهایی دارد که از آن جهان بینی سر می‌زند. در این میان، مسائلی با موضوعیت انسان طرح می‌شود که پاسخ به آنها مبانی انسان شناختی را در بر می‌گیرد.(رهنمایی، 1388، 74و75)