یکی از بنیانهای شکلگیری فلسفهها و مکاتب گوناگون فلسفی تأمل در مفاهیمی است که فرد و یا افرادی از جامعه انسانی با بینشی متفاوت و یا نگاهی از زاویهای که برای دیگران نامحسوس و یا کمتر مورد توجه است به آنها مینگرند. بینشهای از این دست در تکامل یافتههای خود به تحقق و تفحص در هرآنچه به اینگونه مفاهیم وابسته است پرداخته و در پی آن به ایدئولوژی و جهانبینی خود جامه عمل میپوشانند.
آنچه موجب استحکام، رشد و گسترش یک مکتب در بین جوامع بشری میشود همین نگرش به جهان هستی و روش رسیدن به این نگرش است؛ که هرچه دایره تبیین آن با الگوهای زندگی در اجتماعات مختلف آدمیان سازگارتر باشد پایداریاش نیز بیشتر میشود. اما این امکان نیز وجود دارد که پذیرش یک مکتب از طرف گروهها به دلیل برداشتهای متفاوتی باشد که از آن داشتهاند. از این رو برای شناخت دقیق و هرچه بهتر یک فلسفه، شناسایی و شناخت مبانی و مفاهیمِ مبیّن آن از اهمیت و ارزش فراوانی برخوردار است. چرا که شناخت مفاهیم هر مکتب در واقع شناخت افکار و ریشهها و در ادامه، تشخیص صحّت و سقم باورها و تعلیمات ایشان در راه رسیدن به رشد، تکامل و زندگی بهتر است.
لذا در این قسمت ما در جستجوی شناخت مفهوم مسئولیت که یکی از مفاهیم اصلی مکتب اگزیستانسیالیسم را تشکیل میدهد، به بررسی آراء فلاسفه و صاحبنظران این مکتب در این خصوص میپردازیم ؛ و از آنجا که فلاسفه در بسط انتزاعیات، از کلمات و مفاهیم متشابه و یا حالاتی که بازتاب عملکرد یک مفهوم را نمایان میسازند بهره میجویند، دامنه جستجوی ما نیز بر این منوال قرار خواهد گرفت. از این رو باتوجه به متعدد بودن فلاسفه وجودی، جهت پوشش کامل آراء این صاحبنظران، از بین خداباوران این مکتب سورن کییرکگور، از متفکرین سکولار آن ژان پل سارتر و بعنوان فیلسوفی مابین این دو گروه، آراء مارتین هایدگر را مورد بررسی قرار خواهیم داد.
مسئولیت در لغت
مسئولیت در لغت به معنای موظف بودن و یا متعهد بودن به انجام امری میباشد. (دهخدا، 1377، 20907) آنچه انسان عهدهدار و مسئول آن باشد. (معین، 1376،4077 )
در فرهنگ لغت “وبستر” نیز واژه مسئولیت چنین تعریف شده است:
پاسخگو بودن؛ چیزی که شخصی در قبالش پاسخگو است؛ یک وظیفه یا اعتماد؛ توانایی انجام دادن وظایف؛ توانایی مواجه شدن با ادعاهای متفاوت مشروع و جوابگویی یا تعهد. (webster, 2004, 1073)
در فرهنگ لغت “لانگ مَن” تعریف ارائه شده از مسئولیت اینگونه است:
وظیفهای در قبال کسی یا چیزی داشتن؛ مقصر بودن برای اتفاق بدی که رخ داده است؛ چیزی که باید به عنوان بخشی از کار یا وظیفهتان انجام دهید، به این دلیل که کاری از نظر اخلاقی و اجتماعی درست و حق است و باید انجامش دهید. مترادف کلمه وظیفه. (longman. 1488, 2010)
در دایره المعارف فلسفی نیز مسئولیت اینگونه تشریح شده است:
پاسخگویی به اعمالی که یک نفر انجام میدهد و پیامدهایی که آن اعمال به بار میآورد که به درستی توسط عاملی اخلاقی مورد تنبیه و یا تشویق قرارگیرد. بطور عادی، آزادی مستلزم داشتن مسئولیت اخلاقی است. (www.philosophypage.com )
مسئولیت معانی ضمنی زیادی دارد. افراد معتمد و قابل اطمینان را «مسئول» لقب میدهیم. «مسئولیت» به معنای پاسخگویی قانونی، مالی یا اخلاقی نیز هست. (یالوم، 1390، 311) مسئولیت یعنی ایجاد و تألیف. آگاهی از مسئولیت یعنی آگاهی از اینکه خود، سرنوشت، گرفتاریهای زندگی، احساسات و در نتیجه رنجهایمان را خود پدید آوردهایم. (یالوم، 1390، 311)
برای اینکه فرد متحول شود، ابتدا باید مسئولیت بپذیرد؛ باید خود را به انجام یک عمل متعهد کند. واژه «مسئولیت یا پاسخگویی responsibility» خود به توانایی اشاره دارد: «پاسخ response» + «توانایی ability»که به معنای توانایی پاسخگویی است. (یالوم، 1390، 405)
میتوان گفت واژه مسئولیت با برابر نهادههایی چون “وظیفه” ، “تکلیف” و “تعهد” نیز مترادف است.
وظیفه به آن چیزی اطلاق میشود که شرعاً یا عرفاً بر عهده کسی باشد. (دهخدا، 1377، 23211)
اریک فروم در “انقلاب امید” مینویسد: تفاوت میان وظیفه و مسئولیت مربوط به تفاوتی است که بین وجدان خودکامه و خودسر و وجدان بشر دوستانه وجود دارد. وجدان خودکامه اساساً به معنای آمادگی تبعیت از فرمانهای صادر شده از طرف اربابی است که انسان خود را تسلیم او کرده است و وجدان بشر دوستانه، آمادگی در زمینه گوش فرا دادن به ندای انسانی خویش و آزاد بودن از فرمانهایی است که توسط دیگران صادر میشود. (فروم، 1368، 141)
تکلیف به معنای بارکردن کاری سخت توأم با رنج، بر کسی میباشد. (دهخدا، 1377، 6913 )
تعهد نیز به معنای گردن گرفتن کاری (معین، 1376، 1105) و همچنین عهد و پیمان بستن (دهخدا، 1377، 6823) آمده است.
هریک از این واژهها به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند. تا وظیفهای بر دوش کسی نباشد، کسی مسئولیتی در قبال انجام دادن یا ندادن آن نخواهد داشت و در مورد آن بازخواست نخواهد شد. واژه تکلیف نیز با “مسئولیت” و “وظیفه” مرتبط است. زیرا در هرسه مورد چیزی بر عهده شخص میباشد که اجرای آن، لازم و واجب است. واژه تعهد نیز با سه واژه اخیر در ارتباط است؛ چرا که در هر حال فرد متعهّد، موظّف و مکلّف است آنچه را که به آن تعهّد داده است به انجام برساند و در این مورد مسئول میباشد. (دهخدا، 1377، 6824)
لذا در این پژوهش ما واژههای یاد شده را با واژه مسئولیت همنهاد لحاظ کرده و در برخورد با هریک از این واژگان در نظریهها برداشت ما “مسئولیت” خواهد بود.
کییرکگور و مسئولیت
سورن اوبو کییرکگور در پانزدهم ماه مه 1813 در کپنه
اگ زاده شد. پدرش وی را سخت اهل دین بارآورد. پدر از افسردگی رنج میبرد و گمان میکرد که خدا وی و خانوادهاش را نفرین کردهاست. کییرکگور نیز از این افسردگی بیبهره نبود و آن را در پس شوخ طبعیِ گزنده پنهان میکرد. (کاپلستون، 1388، 328)