علاوه بر علل سوقالجیشی شاه عباس نظر دیگری نیز داشت و آن استفاده از ارامنه در تجارت با غربیان بود ارامنه بازرگانانی شایسنه بودند و چون پیرو کیش مسیح نیز میبودند با آداب و رسوم و حتی زبانهای غربیان زودتر آشنا میشدند. آنان هرجا ساکن میشدند شروع به ساختن کلیساها و مدارس مذهبی و سایر ابنیه دینی میکردند.
بیشتر مبلغان اروپایی مقیم ایران، سفرا و نمایندگان سیاسی دولتهای اروپایی در این کشور به حساب میآمدند. از آن جمله میتوان به پدر ملکیوردلی آنجلی رئیس فرقه آگوستین در اصفهان و نماینده پادشاه اسپانیا در ایران، پدر ریگوردی مبلغ ژزوئیت و نماینده پاپ و پادشاه فرانسه در ایران و پدر پاسیفیک دپروونس نماینده لوئی چهاردهم در دربار شاه عباس اشاره کرد.
شاه عباس به سال 1616 نمایندگان شرکت انگلیسی «هند شرقی» را به حضور پذیرفت و ایشان را به تجارت با ایران تشویق نمود. به موجب فرمانی که از طرف شاه صادر گردید اعضاء شرکت هند شرقی آزاد بودند که در هر نقطهای از ایران که بخواهند زندگی کنند و مطابق رسوم مذهبی خود به عبادت بپردازند. فرانسویها نیز که نمیخواستند ازسایر ملل عقب بمانند بسال 1627 رهبانانی از گروه «کاپوچین» به دربار شاه عباس گسیل داشتند.
شاه عباس اول به سال 1629 درگذشت و پس از وی عظمت و شکوه صفویه نیز رو به انحطاط گذاشت. ولی رفت وآمد و اقامت خارجیان به خصوص در پایتخت ادامه یافت.
در سال 1646 یکی از راهبان یسوعی به نام «پییرفرانسواریگوردی» که از کشورهای مختلف در خاورمیانه دیدن میکرد سری هم به اصفهان زد و چند صباحی در آن شهر اقامت گزید بعدها یعنی به سال 1653 وی همراه با نامهای از طرف لوئی چهاردهم پادشاه فرانسه رسماً به دربار صفویه معرفی گردید. شاه عباس دوم او را به گرمی پذیرفت و اجازه شروع کار یسوعین را در اصفهان و شیراز به نام وی صادر کرد. گروههای مختلف راهبانی که در این زمان در ایران مشغول کار بودند عبارتند از: دامی نیکیها، کرملیها، گاپوچینها و یسوعین.
در بیست سال آخر قرن هفده چند نفر مذهبی و اهل کلیسا به ایران مسافرت کردند که بعضی از آنها فرانسوی بودند. از جمله کشیشی به نام «پییرسانسون» که به سال 1683 وارد کشور شد و اقامتش تا سال 1629 بطول انجامید. در مدت نه سالی که نامبرده در ایران به سر برد همراه اسقف بغداد که اسقفیار اصفهان نیز به شمار میآمد به دربار راه یافت. کشیش دیگر فرانسوی که در این ایام به عنوان «میسیونر» به ایران گسیل شد «مارتین گادرو» بود. وی همراه نماینده پاپ در هندوستان، که در سر راه رفتن به آن دیار مدتی در ایران توقف کرد، مسافرت نمود. منظور از این مسافرت دو چیز بود، یکی تجدید عهود و امتیازات گذشته از طرف دربار و دیگری ترغیب ارامنه به پیوستن به کلیسای کاتولیک رومی. به سال 1708 نخستین پیمان رسمی بازرگانی بین ایران و فرانسه به امضا رسید. نکته قابل توجه این است که یکی از مفاد پیمان مزبور حمایت از کشیشان و راهبان مسیحی ساکن در ایران بود.
2ـ2ـ2ـ6. افغانها
در دوران حکومت افغانها (قرن18م) نیز ارامنه، مناسبات خود را با قوای حاکم حفظ کردند. به گونهای که پس از وخامت حال محمود غلزایی، کشیشان ارمنی به دربار احضار شدند تا با خواندن انجیل سرخ او را مداوا کنند و پس از انجام این مراسم نیز مبلغ هزارتومان به آنها اهدا شد. همچنین در دوره اشرف، به موجب فرمانی که او در مورد طبقهبندی گروههای اجتماعی صادر کرد، مسیحیان پس از غلزاییان به عنوان دومین گروه اجتماعی شناخته شدند.
به رغم اغتشاشات موجود، مبلغان مسیحی در مدت حکومت هفت ساله افاغنه در ایران در برابر قوای حاکم موقعیت سیاسی و اجتماعی خود را به نحوی از انحا حفظ نمودند، به گونهای که در این دوران یک مبلغ ژزوئیت لهستانی به نام کروسینسکی که مدتی پزشک دربار شاه سلطان حسین بود، کار طبابت را در دربار محمود و اشرف دنبال کرد و مدتی پس از جلوس اشرف پس از هیجده سال اقامت در ایران، به همراه سفیر وی، عبدالعزیز از ایران به عثمانی و از آنجا به لهستان رفت.
ارکان حکومت افاغنه با ظهور نادرقلی متزلزل شد و سرانجام با شکست اشرف در جنگ و فرار وی، آخرین نشانههای حکومت هفت ساله آنان از میان رفت. نادرقلیخان پس از فرار اشرف به اصفهان وارد شد و در این شهر با نمایندگان اروپایی و مسیحی ملاقات کرد. مبلغان مسیحی پس از ملاقات با نادر توانستند وضع خود را در قبال این قدرت سیاسی جدید و نوپا مشخص کنند.
در دوران افشار نیز مسیحیان در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شرکت داشتند. به گونهای که نادرشاه در مراسم نماز ارامنه در کلیسای اچمیازین شرکت کرد و در مراسم تاجگذاریاش در دشت مغان از اسقف کاتولیک ابراهام ارمنی برای شرکت در این مراسم دعوت کرد. همچنین در این دوران به دستور نادرشاه کشیشیان ارمنی و کاتولیک کتاب انجیل را ترجمه کردند و پس از بازگشت وی از داغستان در نجف اشرف نیز مجلسی برای مباحثه علمای مسلمان، یهودی و مسیحی ترتیب داده شد. گرچه نادر و جانشینان وی طی صدور فرمانهایی آزادی مسیحیان را متذکر شدند، اما به سبب بروز اغتشاشات مداوم و جنگهای محلی، حاکمان افشاری سیاست خاصی برای این اقلیت دینی در نظر نگرفتند. لذا طبیعی است که در برخی موارد مسیحیان ایران همانند سایر گروههای اجتماعی با مشکلات ناشی از جنگهای مکرر روبرو شوند. فعالیتهای اقتصادی آنان متوقف شد و در نتیجه عدهای از مسیحیان از ایران عزیمت کردند. تا اینکه پس از
قدرت یافتن کریمخانزند (1794م) و برقراری آرامش نسبی در ایران، مسیحیان مهاجر به ایران بازگشتند و عدهای از آنان در شیراز استقرار یافتند.
در دوران زندیه نیز، حاکمان زند به تبعیت از امرای صفوی و افشاری فرامینی برای آزادی مسیحیان صادر کردند. در این دوران بر طبق روال مرسوم در قرن هفده و هجده میلادی، نماینده مسیحیان با عنوان «کلانتر» در دربار حضور داشت و به امور آنان رسیدگی می کرد.
2ـ2ـ2ـ7. قاجاریه
آغامحمدخان قاجار پس از فتوحات پیدرپی به سال 1786 تهران را پایتخت خود قرار داد و هرچه زمان بیشتری میگذشت بر اهمیت تهران افزوده میشد. رقابت اروپائیان بر سر منافع خود در قرن نوزدهم به اوج شدت رسید. فعالیتهای سیاسی و برخورد اندیشهها در تهران انجام میگرفت و به تدریج در سراسر کشور نفوذ میکرد ایران دیگر از انزوا خارج شده و محل برخورد انواع و اقسام سیستمهای فکری و فرهنگی مختلف گردیده بود. بدیهی است که این وضع در آشنا ساختن ایرانیان به مسیحیت نیز مؤثر بود. یکی از وقایع مهمی که در این زمینه نقش داشته ترجمه کتاب مقدس به زبان فارسی بود.
قرن نوزده و بیست دوران فعالیت مرسلین مسیحی از کلیساها و گروههای مختلف در ایران میباشد مانند انجمن مرسلین اسکاتلندی که در سال 1803 به قفقاز آمده و فعالیت دینی خود را در آن سرزمین که در آن روزگار جزء ایران بوده آغاز کردند. بر اساس گزارش میسیونر مذکور فرزند یکی از قضات که خود فرزند صدر اعظم فتحعلیشاه بوده به دین مسیح گرویده و غسل تعمید یافته است. و شخص تعمیدگیرنده به نام کاظم بیگ نامیده شده است. مراسم تعمید وی توسط دکتر «ویلیام گلن» به زبانهای فارسی و ترکی و انگلیسی اجراء گردید. به مناسبت اعزام بسیار زیاد مبلّغین و هیاتهای اعزامی در این دوره و کارکرد گسترده آنها، لازم است که به طور مستقل و مفصل به این بحث (فعالیت میسیونرها در ایران) بپردازیم.
2ـ2ـ3. میسیونرها در ایران
باید به این مطلب اشاره کنیم که مُبلّغین و تبشیریهای مسیحی که به ایران و سایر نقاط جهان رفتند به دو دسته تقسیم میشدند: مُبلّغین مستقل و مُبلّغین وابسته. در ادامه این بحث به فعالیت میسیونرهای زن نیز پرداخته خواهد شد.
2ـ2ـ3ـ1. مُبلّغین مستقل:
مُبلّغین و میسیونرهای مستقل، میسیونرهایی بودند که به صورت انفرادی یا گروهی بدون هیچ وابستگی به هیئت یا انجمن یا دولت و حکومتی و بر اساس وظیفهای که تشخیص میدادند، کمر همت برای تبلیغ دین حضرت مسیح بسته بودند و هدف آنها به زعم خود صرفاً سعادت و نجات بشریت بود.