4. رابطه عملی و برنامهای: یعنی ارائه برنامه تربیت معنوی که انسان را به کمال مقصود میرساند. همچنین کمک به انسان در برخیشرایط به صورت تکوینی تا آدمی همواره در مسیرمستقیم قرار گیرد. در اینجا نیز برنامه باید ارسالی باشد.هر برنامه دیگری که از عقل بشری سرچشمه گیرد، ممکن است انسان را به جای برساند که به جایی شکوفا شدن، به پژمردگی بگراید. بنابراین، این رابطه نیز از نوع رابطه در اثبات میباشد.
5. وصول و رابطه واقعی: در وصول واقعی و ارتباط وجودی طبق قاعده و بیان روایات، این رابطه واقعی و بدون واسطه میباشد. هر چند ممکن است در تسهیل رابطه افرادی مانند پیامبر و اوصیای او کمک کنند و موانع را برطرف نمایند.
6. تدرّج در رابطه: همانگونه که گذشت، رابطه اختیاری انسان در آغاز با رابطه مفهومی و وصفی آغاز میشود و در قالب یک برنامه همه جانبه و مؤثر در ابعاد وجودی انسان به پیش میرود و در نهایت، به لقاء تام و درک حضوری و اختیاری منجر میشود. مراد از معنویت اسلامی، هر دو قسم اول و دوم است، ولی مقصود رابطهای که در برخی شرایط اضطراری و بدون اختیار آن را درک میکند، نیست. (شریفی و همکاران، 1378: 45)
رویکرد دانشمندان مسلمان به معنویت
ابن عربی از تجربه معنویت در قالب تجربه عرفانی و مقام حیرت سخن میگوید. از دیدگاه او عارف، هستی واحد حق تعالی را در آینه ی اشیاء و حوادث مشاهده میکند و در همه کثرات، وحدت را مینگرد. ابن عربی درجایی دیگر میگوید: عارف کامل خدا را درهر صورتی که بدان تجلی کند و در هر صورتی که بدان درآید، میشناسد و غیر عارف او را نمیشناسد، مگر در صورت معتقد خود (شیروانی، 1381). مطالعه این دیدگاه نشان میدهد که جریان تجارب عرفانی و معنوی در شرق و غرب بسیار به هم نزدیک است. اریک فروم (1970) برتشابهات عرفان و معنویت شرق (مولوی) و غرب (مایستر اکهارت) تاکید کرده است.
ملکیان (1386) ، بر اساس نگرش اسلامی، معتقد است که معنویت نوعی دین شخصی است. معنویت به گمان وی یک سلسله از باورها، احساسات و عواطف و یک سلسله از نیازها و خواسته هاست. آنچه به گمان وی فرق فارق معنویت با دین نهادینه شده تاریخی است، این است که در معنویت تقلید به حداقل ممکن کاهش مییابد و معنویت همهی آن چیزی است که محل توجه صداقت و جدیت است. اما انسانی که بخواهد چنان زیست کند که تمام زندگی او همراه با صداقت و تواضع و احسان و حقیقت طلبی و عشق ورزی باشد، فیزیک زندگی برایش تنگ میشود. این بدین خاطر است که اساساً حفظ آرمانها هزینه دارد و انسان به میزان التزام و تقیدش به آرمانهای اخلاقی معنوی باید هزینه بپردازد. وی اظهار میکند که معنویت لب لباب همه ادیان است و به بازسازی مفاهیم و گزارههای مشترک ادیان میپردازد.
ملکیان به بیان پیش فرضهای زندگی معنوی که به ظاهر اجتناب ناپذیرند، میپردازد که عبارتند از:
پیش فرض اول: نظام جهان نظامی اخلاقی است.
بدین معنا که در این جهان هیچ نیکی و بدی گم شدنی نیست (اشاره دارد به آیه: فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره) .
پیش فرض دوم: تواناییهای انسان بیشتر از آن است که خود فرد در نگاه اول میبیند.
یعنی تصور افراد از تواناییهای خود به اندازه تواناییها نیست، بلکه همواره از تواناییهای واقعی کمتر است و بدین ترتیب هرچه از مجموع تواناییهای ذهنی و روانی که ذاتی است بیشتر استفاده کنیم، دامنه این تواناییها بیشتر میشود.
پیش فرض سوم: باید بپذیریم که امور جهان قابل تقسیم اند به تغییر پذیر و تغییر ناپذیر.
پیش فرض چهارم: در میان تغییر ناپذیرها مهمترین تغییر ناپذیر، گذشته است.
برطبق این پیش فرض هرگونه کلنجار رفتن با گذشته، کلنجار رفتن با امری است که دگرگون شدنی نیست.
پیش فرض پنجم: گذشته را بپذیریم.
یعنی هر شخصی که به گذشته خود بنگرد جهل ها، خطاها و سوءنیتهایی مییابد، این پیش فرض براین امر تکیه دارد که هرکس خواهان این است که گذشته برایش آزار دهنده نباشد، باید تصمیم بگیرد که آینده اش را جور دیگری بسازد.
پیش فرض ششم: آینده به طور کامل در دست ما نیست.
یعنی تنها درصدی از تغییر آینده در دست ما میباشد و هر امری در آینده را نمیتوانیم تغییر دهیم. این در واقع به این معنی است که انسان هر امری را که انجام میدهد تا به هدفی برسد به محض اینکه آن را انجام داد، باید خواست آن هدف را فراموش کند، چون معلوم نیست که آن هدف حاصل شود یا نه، چیزی که معنویان جهان از آن به کنش بی خواهش تعبیر میکنند.
پیش فرض هفتم: توجه به انفسی بودن لذت و الم