گلمن در تبیین هوش هیجانی کوشش زیادی به خرج داد. وی اساس کار خود را بر کارهای مایر و سالوی نهاد، ولی متغیّرهای زیادی را برای روشن ساختن اجزای هوش هیجانی به آن اضافه کرده است. او ویژگی‏های شخصیتی ازجمله خوش‏بینی، پشتکار و توانایی به تعویق انداختن لذت را نیز در این زمینه مهم می‏بیند.
در سال 1988 گلمن چارچوب هوش هیجانی را از این نظر بررسی کرد که چگونه توانایی بالقوّه فرد برای اداره مهارت‌های مربوط به خودآگاهی، خود نظم دهی، آگاهی اجتماعی و مدیریت در روابط، می‏تواند به پیشرفت در شغل بینجامد. او هوش هیجانی را به‌عنوان یک نظریه عملکرد می‏داند. وی به‌تازگی آمادگی هیجانی را مطرح ساخته که منظور وی نوعی توانایی آموخته‌شده بر اساس هوش هیجانی فرد است که پیامد و نتیجه‏اش در عملکرد کاری فرد روشن است.
2-5-2 – مفهوم‌سازی هوش هیجانی
تعاریف هوش هیجانی به‌رغم ظاهر متنوع و متفاوتشان، همگی روی یک محور اساسی تأکیددارند و آن‌هم آگاهی از هیجانات، مدیریت آن‌ها و برقراری ارتباط اجتماعی مناسب است.
جدول 2-1 مفهوم‌سازی هوش هیجانی
تعریف هوش هیجانی
محققان
هوش هیجانی مجموعه‌ای از قابلیت‌های غیر شناختی و مهارت‌هایی است که به فرد امکان می‌دهد تا بتواند در برابر خواسته‌ها و فشارهای محیطی از عهده آن‌ها برآید.
(گاردنر، 1983؛ به نقل از شاره،1385)
شکلی از هوش است که شامل توانایی نظارت بر احساسات و هیجانات خود و دیگران برای تمایز قائل شدن بین آن‌ها و استفاده از این اطلاعات برای تفکر شخصی و کارهای عملی است.
(مایر و سالوی، 1997)
هماهنگی توانش‌های فردی و اجتماعی که قابلیت تشخیص احساسات و عواطف خود و دیگران را موردتوجه قرار می‌دهد و نیز استفاده از این اطلاعات برای حل تعارض، مشکلات و بهبود تعاملات با دیگران.
(برادبری و گریوز، 2005)
هوش هیجانی را مجموعه‌ای از توانایی‌ها، قابلیت‌ها و مهارت‌ها می‌‌داند که فرد را برای سازگاری مؤثر با محیط و کسب موفقیت در زندگی تجهیز می‌کنند.
(بار- آن به نقل از سبحانی نژاد، 1387)
2- 5-3- ابعاد هوش هیجانی
جان مایر و پیتر سالوی ابعاد چهارگانه هوش هیجانی را به شرح زیر بیان کرده‌اند (بلیز، مویر، بار – آن و پارکر و بویاتزیس، 2002؛ به نقل از خائف الهی و دوستار، 1382).
1- خودآگاهی: ضروری‌ترین توانایی مرتبط باهوش هیجانی این است که فرد از هیجانات و احساسات خودآگاه باشد. توانایی خودآگاهی به افراد اجازه می‌دهد تا نقاط قوت و محدودیت‌های خود را بشناسند و به ارزش خود اعتماد پیدا کنند. مدیران و رهبران خودآگاه برای آزمون دقیق روحیات خود از خودآگاهی استفاده کرده و به‌طور شهودی، از راه درک مستقیم می‌دانند که چگونه دیگران را تحت تأثیر قرار دهند.
2-آگاهی اجتماعی: شامل توانایی مهم همدلی و بینش سازمانی است. مدیرانی که دارای آگاهی اجتماعی هستند؛ هیجانات، عواطف و احساسات دیگران را بیشتر عملی می‌سازند تا این‌که آن‌ها را حس کنند. آنان نشان می‌دهند که مراقب اوضاع بوده و همچنین در زمینه شناخت روند سیاست‌های اداری تخصص دارند؛ بنابراین رهبران برخوردار از آگاهی اجتماعی دقیقاً می‌دانند که گفتار و کردارشان بر دیگران تأثیر می‌گذارد و آن‌قدر حساسیت دارند که اگر کلام و رفتارشان تأثیر منفی داشته باشد، آن را تغییر دهند.