این افراد کار تبلیغ را از همان زمان ظهور دین مسیح شروع کردند و اولین میسیونرهای الهی همانا حواریون حضرت مسیح بودند که پراکنده شدند و به تبشیر و تبلیغ پرداختند و شاگردان آنها نیز به تبعیت از آنها اقدام به تعلیم آیین مسیح کردند.
عمده فعالیت این میسیونرهای اولیه در محدوده یهودیان بود و کمکم این تبلیغ و تعلیم به گروههای غیریهودی نیز کشیده شد و همه افراد را دربرگرفت، آنها در مأموریت خود در بین یهودیان موفقتر بودند تا در بین زرتشتیان و مزدکیان.
میسیونرهای مستقل که اولین آنها در ایران همانا حواریون حضرت عیسی بودند در حدود سال 20 تا 60 میلادی وارد ایران شدند، آنها در سه نقطه از ایران مستقر گردیدند و شروع به فعالیت کردند.
گروه اول: دو حواری به نام «شمعون» و «یهودا» بودند که به غرب ایران آمدند و در سرزمین بینالنهرین در «شهر ادسا» «کلیسای ادسا» را ایجاد کردند و آنجا مرکز تعلیم و تبلیغ دین مسیح گردید و سپس میسیونرها و مبلّغین از این مرکز به دیگر نقاط ایران منجمله گیلان و گرگان و قسمتهای جنوب ایران رفتند. در کتاب «تاریخ تمدن ایران» به سفر «آددای»، «مریم» و «آگای» و همچنین «سن توماس» به سرزمین پارتها اشاره شده است.شهر و کلیسای «ادسا» در مرز ایران و در داخل امپراتوری روم بود و بعدها در قرن پنجم میلادی به واسطه کشیش «نسطوریوس» گروه «نسطوری» را تشکیل داند.
گروه دوم: در زمان اشکانیان به شمال ایران و ارمنستان و آسیای صغیر آمدند، شامل دو حواری حضرت مسیح میشد بهنام «تادهوسیاطاطاوس» و «بارتوقیمئوس»، آندو همزمان نبودند بلکه یکی پس از دیگری آمده و هر دو پس از مدتی تبلیغ بدست مزدکیان و مغان کشته شدند.
با روی کار آمدن سلسله ساسانیان و انقراض اشکانیان در منطقه ارمنستان، در زمان «تیرداد سوم»، «گیریگور لوساوریچ» معروف به «گریگور روشنگر»، در ایران افراد و خاندان حکومت را مسیحی کرد.
گروه سوم: گروهی بودند که در جنوب ایران و در بوشهر و جزایر جنوب و خوزستان در جندیشاپور مستقر شدند.
2ـ2ـ3ـ2. مُبلغین وابسته:
مُبلغین وابسته خود به دو دسته تقسیم میشدند:
1ـ مُبلغینی که از طرف کلیساهای مرکزی آن زمان مأموریت داشتند و هدفشان صرفاً تبلیغ آیین مسیح بود که این گروه از حدود قرن دوم به بعد فعالیت خود را آغاز نمودند و تا حدود قرن 10 میلادی یعنی دوران حکومت صفویه در ایران ادامه پیدا کرد.
2ـ مُبلغینی که از طرف کلیسا یا انجمن مسیحی یا حکومتهای استعماری آن زمان مانند؛ آلمانیها، امریکاییها، انگلیسیها، پرتغالیها و فرانسویها حمایت میشدند و از طرف آنها مأموریت داشتند و اهداف استعماری آنها را دنبال و اجرا میکردند، این گروه بعد از اسلام و تقریباً به طور نامحسوس در دوران «ایلخانان» و «صفویه» فعالیتهای خود را در ایران آغاز کردند و در دوران سلطنت «قاجاریه» به اوج خود رسید.
اولین هیئت که به طور رسمی وارد ایران شد و جزء گروه اول میسیونرهای وابسته محسوب میشدند در زمان ایلخانان مغول بود که بر اثر لشکرکشی و فتوحات مغولها و تسامح مذهبی چنگیزخان آیین مسیحیت در دربار او و در سرزمینهای فتح شده که به سمت اروپا پیش میرفت رواج یافت و باعث توجه مقامات کلیسا به این امر شد بدین سبب «پاپ اینوسان» چهارم در گردهمایی مذهبی اسقفها که به سال 642 هـ. ق/ 1245 میلادی در «لیون» تشکیل شد به منظور برقراری ارتباط با مغولها و تبلیغ مسیحیت در متصرفات آنها اعزام دو هیئت سیاسی ـ مذهبی را به مشرقزمین صادر کرد.
بر این اساس دو هیئت به سرپرستی «ژانپلان دوکارپن» از مبلغان فرقه «فرانسیسکن» و «آنسلم دولمباردی» مُبلّغ فرقه «دومینیکن» به ترتیب به «قراقروم» پایتخت امپراتوری مغول و دربار ایلخانان در ایران اعزام شدند که البته به دلیل بیتوجهی حکام مغول نسبت به درخواستهای دولتهای اروپایی کار این گروه و هیئت اعزامی به شکست انجامید. اما یادداشتها و گزارشات این روحانیون اطلاعات مورد نیاز را برای آشنایی با فرهنگ، آداب و رسوم، اوضاع سیاسی و اقتصادی شرق در اختیار مُبلغان و دولتهای حامی آنان نهاد و بدین صورت مقدمات سفر فرقههای مختلف کاتولیک به عنوان نمایندگان سیاسی و مذهبی دولتهای اروپایی و دربار واتیکان به مشرقزمین فراهم و آغاز شد.
به مرور، سفر این هیئتها زیاد شد، به طوری که در دوران صفویه و زندیه و افشاریه به خصوص دوران صفویه که عدهای از ارامنه به جلفای اصفهان که پایتخت دوران صفویه بود کوچانیده شدند، به طور مرتب سفیرانی از دول مختلف اروپا در قالب هیئتهای سیاسی ـ مذهبی و بازرگانی وارد ایران شدند و مطابق با دستورات مقامات خود به فعالیت در ایران پرداختند و اهداف استعماری آنان را دنبال کرده و جامه عمل پوشانیدند. اوج تجمع این گروهها در ایران در دوران قاجاریه و در قرن 18 و 19 میلادی بود که در این دوره ابتدا یک سری میسیونرها به صورت انفرادی به ایران سفر کردند و فعالیت نمودند که ما به اختصار چند تن از آنها، که معروف و اثرگذار بودند را معرفی میکنیم.
2ـ2ـ3ـ2ـ1. «هوکر» و «روفر»:
دو پزشک میسیونر آلمانی که مقارن مرگ نادرشاه افشار در نیمه قرن 18م به سوی ایران و یزد حرکت کردند و در راه به مداوای بیماران و تبلیغ پرداختند به اصفهان و یزد و بوشهر رفتند و سپس از آنجا به بصره و مصر رفتند در آنجا روفر فوت کرد ولی هوکر خود را به انگلستان رسانید و گزارش
کار خود را ارائه نمود.
2ـ2ـ3ـ2ـ2. «هنری مارتین»:
هنری مارتین انگلیسی که سخت تحتتأثیر اندیشههای «وزلی» و «جنبش متدیستی» او بود در آغازین سالهای اوج دو رویه تمدن بورژوازی غرب در ایران توانست به عنوان فعالترین و نامدارترین کشیشان وابسته به استعمار غرب خودنمایی کند. او در سال 1811م/ 1226ق با معرفی و کمک «سرجان ملکم» از کارگردانان کمپانی هند شرقی که پیش از این تاریخ بارها به ایران آمده بودند به ایران آمد و در شیراز اقامت گزید. او از هر فرصتی برای ضدّیت با اسلام و به سود مسیحیگری استفاده کرده و شروع به بحث میکرد او برای بحث و جدل و پدیدآوردن سرگردانی فکری و عقیدتی در دیگران» از جمله جوانان تازهکار و زودباور زمان و مکان نمیشناخت. او در ایران کتاب عهد جدید را به فارسی ترجمه کرد، ترجمهای روان و شیوا و سپس آنرا توسط «سرگور اوزلی» ـ سفیر انگلیس در ایران ـ به فتحعلیشاه تقدیم کرد. به طور خلاصه فعالیتهای او در ایران به قرار ذیل میباشد:
الف) اظهار نفرت و دشمنی نسبت به ایرانیان: