عنوان کامل پایان نامه کارشناسی ارشد :وضعیت تشیع در استان خوزستان در دوره آل بویه
تکه ای از متن پایان نامه :
تصرف کرمان بفرستند.[1] احمد نیز بعد از حوادثى موفق گردید کرمان را تصرف کند، پس از این پیروزى على از برادرش احمد خواست که به فارس برگردد، وى نیز بازگشت و در استخر اقامت گزید.[2] پس از آن على و بعد از او برادرزادهاش عضدالدوله بهطور مکرر اقدام به فتح کامل کرمان کردند؛ تا سال ۳۵۷ ه ق که عضدالدوله تمام آن ناحیه را به تصرف درآورد. در این ایام دستگاه خلافت بسیار ضعیف شده بود و موالى بر آن فرمان مىراندند. ابوبکر محمد بن رائق عامل خلیفه در واسط بود.
به دلیل درگیریهایی که در بغداد روی داده بود و نابسامانی اوضاع در آن شهر، خلیفه الراضى باللّه او را فراخواند و مقام سپهسالارى و امیر الامرایی را به او داد تا امنیت را مستقر سازد. فرزندان بریدى که در خوزستان و اهواز بودند، از این اقدام خلیفه به این ترتیب بیست و دو سال تمام (۳۳۴ه.ق- ۳۵۶ ه.ق) در بغداد، قدرت با معزالدوله بود و خلیفه عنوانى بیش نبود.[3] در زمان معزالدوله هیچ احترامى براى خلیفه باقى نماند؛ وى از داشتن وزیر محروم بود. فقط کاتبى داشت که به زمینها و مخارج او رسیدگى مىکرد، اما معزالدوله هرکس را که مىخواست به وزارت خود انتخاب مىکرد. همچنین معزالدوله در عزل و نصب قضات و صاحبان مشاغل دیگر اعتنایى به خلیفه نمىکرد.[4] معزالدوله در سال۳۳۶ ه.ق بصره را نیز تصرف نمود. عماد الدوله در سال ۳۳۸ هجری قمری از دنیا رفت. وی در مدت زندگانى خود امیر الامراء بود. پس از مرگش، این مقام به رکن الدوله رسید. معزالدوله بر بغداد و عراق و خلیفه مسلط بود و او مانند نایب از طرف دو برادر محسوب مىگردید.[5] وی در سال ۳۵۶ ه.ق از دنیا رفت. پس از او پسرش عزالدوله به حکومت رسید. رکنالدوله نیز در سال ۳۶۶ ه.ق از دنیا رفت.
قدرتمندترین امیر آل بویه، عضدالدوله فرزند رکنالدوله بود. در عهد حکومت او که عبارت از سال های پایانی قرن چهارم هجری بود، تمدن اسلام در اوج شکوفایی بود و علم در تمامی شعب آن، از فقه و کلام و فلسفه گرفته تا تا طب و نجوم و ریاضیات، مدارج ترقی وکمال خود را میپیمود و کتابهای نفیس فراوان از هر رشته به رشته تحریر در می آمد. عضدالدوله که خود در سیاست یکه تاز بود، از دوستداران دانش نیز به شمار میرفت و علما و شعرا را گرامی میداشت و[1]. همان، ج۵، ص ۴۶۳.
[2]. عزالدین علی ابن اثیر جزری، ج ۲۰، ص ۴۹.
[3]. ابوالقاسم پاینده، ج۳ ، ص۴۱۱.
[4]. عزالدین علی ابن اثیر جزری، ج ۲۰، ص ۱۶۹.
[5]. همان، ، ج ۲۰، ص ۲۰۲.