از سوی دیگر، در سبک زبانی با مجموعه ای از علائم فرهنگی ارتباط برقرار می کنیم و قادر خواهیم بود یکدیگر را مورد ارزیابی قرار داده و مقصود دیگران را نیز تفسیرکنیم. سبک زبانی نه تنها به تشریح تفاوتهای ارتباطی موجود میان زن ومرد می پردازد، بلکه برشناخت و ادراک ما از اعتماد، توانایی و صلاحیت دیگران نیز تأثیر می گذارد. بنابراین افزایش آگاهی از سبک های زبانی می تواند درجه دقت و صحت ارتباطات را بالا برده و همچنین توانایی برقراری ارتباط درافراد را تقویت کند.
در این راستا با توجه به تفاوتهای موجود درسبک های زبانی، علت تفاوت زبانی و تفاوتهای جنسیتی در مهارتهای ارتباطی میان دو جنسیت را بررسی می کنیم، تا بدین وسیله شناخت ما از مهارتهای ارتباطی موجود میان زنان و مردان افزایش یابد .
2-31-2 . علت تفاوت سبک های زبانی میان زنان و مردان
با وجودی که محققان کاملاً درخصوص تفاوت در مهارتهای ارتباطی میان زنان و مردان به توافق دست یافته اند، اما می توان علت این تفاوت ها را در همان بحث قدیمی که میان ماهیت و پرورش وجود دارد جستجو کرد .
برخی محققان عقیده دارند که علت عمده اختلافات میان فردی بین زن و مرد مربوط به تفاوت های بیولوژیکی ارثی میان دو جنسیت است. این نظریه که آن را « نظریه داروین » یا روانشناسی تکاملی نیز می نامند، تفاوت های جنسیتی موجود در ارتباطات را به عواملی همچون محرک ها، نیازها و تعارضات مرتبط با استراتژی های جنسی زنان و مردان نسبت می دهد. به عنوان مثال کارشناسان ارتباطات چنین اظهار می دارند که در ارتباط مردان حالت ستیزه جویانه بیشتر به چشم می خورد، آنها بیش از زنان سخن طرف مقابل را قطع می کنند و چون تماس فطری به داشتن مشخصه های نظیرجذاب بودن، جهت رقابت با سایر مردان در راستای هدفی چون انتخاب همسر دارند، احساسات خویش را پنهان می نمایند . با وجودی که مردان هنگام حضور در جلسات کاری جهت انتخاب همسر رقابت و تلاشی نمی کنند اما روانشناسان تکاملی بیان می دارند که مردها نمی توانند عوامل تعیین کننده رفتارشان را از بین ببرنند.
در مقابل این نظریه تئوری نقش اجتماعی براساس این عقیده بنیان نهاده شده که مردان و زنان روش های صحبت کردن را از همان دوران کودکی می آموزند. تحقیقات نشان داده است که دختران مهارتهای ارتباطی و عادات گفتگوی را فرا می گیرند که متمرکز بر سازگاری و ایجاد روابط باشد، در حالی که پسران مهارتها و عاداتی را که متمرکز بر موقعیت و سلسله مراتب است می آموزند.
74
بدین ترتیب زنان، ارتباط را در قالب شبکه ای از پیوندها در نظر می گیرند که در آن از مکالمات و مذاکرات جهت برقراری ارتباطی نزدیک تر استفاده می شود. این گرایش باعث می شود تا زنان بیش از مردان در جستجو و کسب تأیید و حمایت از سوی دیگران برآیند .
ازطرف دیگر مردان مکالمات و مذاکرات را وسیله ای جهت دست یابی افراد به موقعیت بالاتر و حفظ آن درنظر می گیرند. از این رو برای مردان این موضوع حائز اهمیت است که از خود در مقابل تلاش سایرین جهت معزول کردن یا عقب راندنشان محافظت کنند. این دیدگاه باعث افزایش نیاز مردان به حفظ استقلال و اجتناب از شکست می شود .
2-31-3 . تفاوتهای جنسیتی در مهارتهای ارتباطی
تحقیقات ثابت کرده است که زنان و مردان به شیوه ای متفاوت ارتباط برقرار می کنند. به عنوان مثال زنان بیشتر تمایل دارند تا جهت دستیابی به موفقیت در مهارتهای ارتباطی به ایجاد اعتماد بپردازند، جهت روشن شدن مطلب سوألاتی را بپرسند، بازخورد را به گونه ای ماهرانه با تعدیل کردن انتقاد و به واسطه تحسین ارائه می دهند. همچنین به طورغیرمستقیم به دیگران می گویند که باید چه کار کنند، در مقابل مردان تمایل بیشتری به خودستانی و ارائه بازخوردی صریح و بی پرده دارند.
از تعریف و تمجید خودداری کرده و تمایل کمی از خود جهت پرسش و پذیرفتن ضعف یا شکست نشان می دهند. دو نکته مهم در خصوص این تمایلات وجود دارد که باید آنها را به خاطر سپرد :
نکته اول : این که تمایلات ذکر شده را نمی توان به تمام زنان و مردان تعمیم داد.مردانی وجود دارند که تمایل کمتری به خودستایی در زمینه موفقیت هایشان دارند و یا زنانی که چندان علاقه ای به ایجاد اعتماد ندارند. همیشه درمورد اصول و قوانین استثنائاتی نیز وجود دارد .
نکته دوم : به این مطلب اشاره دارد که سبک زبانی شما بر ادراکتان از اعتماد و توانایی و اختیارات تأثیر می گذارد. ( فرهنگی ، 1374: 185- 180 )
2-32 . ارتباط بین ویژگی های فردی، شخصیتی با مهارتهای ارتباطی
کارکنان سازمانها از جنبه های مختلف رفتار و شرایط جسمانی با یکدیگر تفاوت دارند. منظور از تفاوتهای فردی، این است که هرفرد موجودی است منحصر به فرد، استثنایی و یگانه، به گونه ای که از پروتئین های سازنده موی هرکس تا شیارهای روی انگشتش، بدون همانند است. البته شاید کسانی را ببینیم که دارای شباهتهای بسیاری نسبت به هم باشند، ولی بدون شک، به طور دقیق، یکسان و برابر نیستند و با اطمینان می توان گفت که از لحاظ شخصیت و شناخت، دارای تفاوتهایی هستند که این تفاوتها دربرگیرنده دیدگاهها، نگرشها و گرایشهای گوناگون نیز می شود.( غفاری، 1376 : ٨٣ ).
75
لذا میتوان گفت، افراد از جهات ساختمان بدنی و اندامها، چهره و زیبایی، قدرت عضلانی و نیروهای جسمانی، تواناییهای عمومی ذهنی و استعدادهای خاص، ثبات و هیجانپذیری، عواطف و گرایشها و سازگاری با محیط اجتماعی متفاوتند که مجموع این تفاوتها کل
اً در رفتار و توانایی فرد اثر می گذارد و موجب می شود که پس از شناخت وی، انتظارات معینی از او داشت .(مقدمی پور، ١٣٧٨ : 36 )
هرچند کارکنان سازمان از بسیاری جهات با یکدیگر شباهت هایی دارند، اما مجموعه ویژگی های شخصیتی هر فرد موجب می شود در نوع خود یکتا باشد و از این جهت گفته می شود که هیچ دو فردی از آغاز حیات آدمی با یکدیگر کاملاً یکسان نبوده اند. اصل تفاوت های فردی، یکی از اصول مسلم و پذیرفته شده علوم رفتاری است با قبول اصل مذکور، لازم است بر تفاوت های فیزیولوژیکی، هوشی، ذهنی و رفتاری افرادبه شکل صحیح و منطقی مدیریت نمود و مدیریت صحیح، زمانی اعمال می شود که تفاوت های فردی در ابعاد مختلف شناخته شود، چرا که در این صورت است که انواع خصوصیات فردی و ویژگی های شخصیتی افراد به نحو خاصی در سازمان تبدیل به رفتار می شوند .
در یک موقعیت معین، ویژگی های فردی هر شخص موجب می شود که او رفتاری متناسب با خود اتخاذ کند. چون ویژگیهای فردی می توانند به صورت های کاملاً متفاوت و چندگانه جفت و جور شوند، بنابراین می توان انتظار داشت که در یک موقعیت معین، واکنش های متفاوتی وجود داشته باشد و اینجاست که مفهوم شخصیت وارد عمل می شود. در فرهنگ لغات و اصطلاحات روانشناسی، شخصیت بدینگونه تعریف شده ” تکامل یافتن صفات مشخص جسم وخلق، همگام با تکامل ساختار بدن، رفتار، توجهات، موضع، توانمندی و امکانات و کلیه جهات و مواردی است که به عنوان جنبه تکامل و کمال شناخته شده است” در این بین این سوال مطرح است که آیا مهارتهای ارتباطی افراد به شخصیت و ویژگی های فردی آنان بستگی دارد ؟ (عاقل، 1368 : 989 )
بنابر این ما در این تحقیق ویژگی های شخصیتی افراد را نیز مد نظر قرار داده ایم و به ذکر چند نمونه از تیپ های شخصیتی پرداخته ایم.
2-33 . شخصیت
از نظر ریشه ای، گفته شده است که کلمه شخصیت که برابر و معادل کلمه Personality انگلیسی یا Personalite فرانسه است در حقیقت از ریشه لاتین Persona گرفته شده که به معنی نقاب یا ماسکی بود که در یونان و روم قدیم بازیگران تئاتر بر چهره خود می گذاشتند.این تعبیر تلویحاً اشاره بر این مطلب دارد که شخصیت هر کس ماسکی است که او بر چهره خود می زند تا وجه تمیز او از دیگران باشد.
76
در زبان عامه شخصیت به معنای دیگر به کار می رود مثلاً وقتی گفته می شود: « کسی با شخصیت است » یعنی اینکه او دارای ویژگی است که می تواند افراد دیگر را تحت نفوذ خود قرار دهد. یا متانت و وقار ویژه ای دارد. همین طور در نقطه مقابل آن بی شخصیت به معنی داشتن ویژگی های منفی است که البته باز هم دیگران را تحت تأثیر قرار می دهد اما در جهت منفی. همچنین کلمه شخصیت در عرف به عنوان چهره مشهور و صاحب صلاحیت در حوزه های مختلف به کار می رود.