ذهن آگاهی به مدیتیشنی اشاره دارد که بر حضور و آگاهی در زمان حال تاکید می کند. در طی 30 سال گذشته علاقه به استفاده درمانی از ذهن آگاهی افزایش یافته است، به نحوی که مرور پیشینه حکایت از وجود بیش از هفتاد مقاله ی علمی چاپ شده تا سال 2007 در این زمینه دارد. پژوهش‌ها نشان داده است که ذهن آگاهی مبتنی بر استرس یک برنامه گروهی ساختار یافته است که باهدف کاهش استرس به منظور ارتقای سلامت روان و کاهش درد و رنج به کار برده می شوند.
مطالعه مروری که درسال 2010توسط مرکز[1] انجام شد انجام شد نشان داد از 15 مطالعه‌ای که ملاک های ورود به پژوهش را داشته و بر اختلالاتی همچون فیبروما ، درد مزمن، روماتیسم مفاصلی، دیابت نوع دو، سندروم خستگی مزمن ، حساسیت شیمیای چند گانه و بیماریهای قلبی عروقی متمرکز بودند، همگی ضمن تاکید بر نتایج مثبت درمانی در ذهن آگاهی، اذافه کرده بودند، ذهن آگاهی هیچ عارضۀ جانبی و پیامد منفی خاصی به دنبال ندارد. این مطالعه در پژوهش مروری دیگری که 18مطالعه را در مورد سرطان، فشارخون، دیابت، ایدز، دردمزمن و بیماری پوستی مورد بررسی قرار دادند، بار دیگر تکرارشد.
ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس یک رویکرد زیستی است که شاخه ای از مداخلات شناختی – رفتاری بشمار می رود و هدف آن ارتقای مهارت های مدیریت استرس در مبتلایان به میگرن وسردردتنشی است  (زارع و همکاران،1393).

2-1-5-عوامل موثر سردرد :

افزایش سن، جنس مونث، سطح اقتصادی – اجتماعی پایین، سطح تحصیلات مادر، سابقه خانوادگی سردرد و استرس، به عنوان عوامل مؤثر در افزایش شیوع سردرد مطرح شده اند در مطالعه ای روی دانشجویان دختر، افراد میگرنی به طور معنی دار یک یا بیش از یک خویشاوند درجه اول یا دوم میگرنی بوده اند و در میگرن قاعدگی نیز این مسئله صادق بود. و از سوی، در بین بستگان درجه اول میگرن در مادران افراد مبتلا بیشتر از پدرانشان بود. براین اساس عوامل ژنتیکی و هورمونی را در ایجاد میگرن مؤثر دانسته اند شیوع میگرن و سردرد های تنشی در مطالعات انجام شده در ایران بدین قرار بوده است. 4/7 درصد و 8/15 درصد بین دانشجویان پزشکی شیراز 7/1 درصد و 5/5 درصد بین دانش اموزان ابتدایی مدارس شیراز 10درصد و 24 درصد بین آموزگاران مدارس ابتدایی شهر شیراز و شیوع میگرن بین دانشجویان پزشکی شیراز 11 درصد بود (بهروز و همکاران ،1392).
عوامل بیولوژیکی به تنهای نمی توانند آسیب پذیری نسبت به تجربه اختلال سردرد، زمان حمله آن وسیری که طی می کند را به خوبی تبیین نماید. همچنین عوامل بیولوژیکی نمی توانند به طور کامل تسریع و تشدید و حمله های سردرد فرد یا ناتوانی مرتبط با سردرد و همچنین کیفیت زندگی را تبیین نمایند . استرس زندگی یک عامل روانی اجتماعی است که عموما به عنوان یک عامل اصلی در سردرد شناخته شده است. این مسئله به صورت گسترده مورد قبول قرار گرفته است که عوامل روانشناختی جز عوامل برانگیزاننده سر درد بوده و برخی از افراد را مستعد ابتلا به سردرد می کنند ( صدوقی و عکاشه، 1388).
پیشرف های تئوریکی و رشد فرایند تحقیقات، مبانی لازم برای مفهوم سازی سردرد به عنوان یک اختلال روانی فیزیوژیکی ( اختلال جسمی که تحت تاثیر استرس های روانی اجتماعی و محیطی قرار دارد) فراهم آورده و سرانجام باعث به وجود آمدن و به کارگیری درمان های رفتاری معاصر برای سردرد شده است. چنین درمان های، واکنش های فیزیولوژیکی مرتبط با سردرد در بیمار (برای مثال آموزش آرمیدگی ، بیوفیدبک) یا رفتارها ، هیجان ها و شناخت ها ( مانند درمان شناختی رفتاری یا مدیریت استرس) را هدف قرار می دهند (صدوقی و عکاشه،1388) .
با توجه به تحقیقات علمی در حوزه سردرد ، تفسیر های متفاوتی از شیوه اثرگذاری استرس بر وجود سردرد ارائه شده است. در ابتدا محققان براین باور بوده اند که افراد مبتلا به سردرد در مقایسه با افراد عادی، عوامل استرس زای بیشتری تجربه می کنند. اما نتایج تحقیقات نشان داد که بین بیماران مبتلا به سردرد و افراد عادی از لحاظ تعداد عوامل استرس زا ، تفاوت معنی داری وجود ندارد بلکه تفاوت این دو گروه در این است که بیماران مبتلا به سردرد ، هرگونه رویدادی را ، استرس زا و فاجعه بار تلقی می‌کنند (سجادی نژاد و همکاران،1388) .
سردرد حساسیت فرد را نسبت به رویدادها بالا می برد و نهایتاً به ادراک آن رویداد به عنوان منبع استرس منتهی می‌گردد. در این شرایط فرد مبتلا به سردرد به راحتی نمی توانند از مهارت های مقابله‌ایی خود استفاد کند و منابع استرس را مهار نماید. در این خصوص، نتایج تحقیقات نشان داده است که تفسیر غلط از رویداد ها، بیش از فراوانی و شدت رویدادها تعیین کننده است. به عبارت دیگر، خطرناکی و عدم مهار پذیری یک واقعه در زندگی ، به شیوه ی ادراک فرد از آن واقعه بستگی دارد. همچنین نتایج تحقیقات نشان داده که استرس با شیوه مقابله با سر درد رابطه دارد و سردرد ها به ویژه سردردهای مزمن، در تبدیل رویدادهای عادی به عامل استرس زایی که فرد باید آن را تحمل کند نقش مهمی ایفا می کنند. در این صورت تعداد منابع استرس زا که فرد را تهدید می کنند افزایش می یابد (صدوقی و عکاشه ،1388).
با توجه به نقش موثر عوامل روانشناختی به ویژه استرس در ایجاد و تشدید سردرد، از اواخر دۀ 1970 درمان روانشناختی سردرد، به عنوان یکی از مهمترین درمان های رسمی و استاندارد مورد توجه جدی قرار گرفت. یکی از مهمترین روش های مداخله ی روانشناختی در حوزه ی سر درد های عود کننده، مداخله شناختی – رفتاری است. در این روش درمان، بیماران به نقش شناخت ها در ادراک منابع استرس پی می‌برند. علاوه بر این با آموزش مهارت های مدیریت استرس، درد و حل موقعیت های مسئله دار سعی می‌گردد، حس خود – کارآمدی در بیماران تقویت شود. در این روش درمانی، دید و نگرش بیمار نسبت به رویدادهای زندگی و استرس های ناشی از آن، تغییر می یابد. نتایج تحقیقات متعدد نیز اثر بخشی این روش درمانی را بر سردرد نشان دادند (سجادی نژاد و همکاران،1388).
[1]– merkes
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر اضطراب و افسردگی و کاهش سردرد تنشی زنان شهر کرمانشاه