ابداکشن 90 درجه شانه (از صفر تا 90 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 2 ثانیه و نگه‌داری آن به مدت 3 ثانیه.
4- انجام ابداکشن 135 درجه شانه (از صفر تا 135 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 3 ثانیه و نگه‌داری آن به مدت 3 ثانیه.
برای تنظیم ریتم حرکت ابداکشن شانه، از مترونوم استفاده شد. پس از انجام آزمون‌های حرکت ابداکشن، آزمون‌های MVIC (حداکثر انقباض ایزومتریک اختیاری) عضلات مربوطه کسب می‌شد.
جهت محاسبه الگوی فراخوانی عضلات از اولین آزمون حرکت ابداکشن (انجام ابداکشن 160 درجه شانه (از صفر تا 160 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 4 ثانیه) و جهت محاسبه سطح فعالیت و نسبت هم انقباضی عضلات از سه آزمون دیگر حرکت ابداکشن هم در حالت دینامیک و هم در حالت ایستا استفاده شد. به‌عنوان‌مثال در دومین آزمون حرکت ابداکشن از اطلاعات انجام ابداکشن 45 درجه شانه (از صفر تا 45 درجه) در سطح اسکاپشن در مدت 1 ثانیه جهت بررسی سطح فعالیت و نسبت هم انقباضی عضلات در حالت دینامیک و از اطلاعات نگه‌داری بازو در ابداکشن 45 درجه به مدت 3 ثانیه برای بررسی اطلاعات سطح فعالیت و نسبت هم انقباضی عضلات در حالت ایستا در این زاویه (45 درجه) استفاده شد.
برای اندازهگیری ریتم اسکاپولوهومرال در این مطالعه از دو روش تکنیک عکس گرفتن و اینکلینومتر استفاده شد. هدف استفاده از این دو روش اولاً تعیین روایی بین این دو روش و ثانیاً با توجه به اینکه استفاده از اینکلینومتر به دلیل مزایای قابل‌حمل بودن، روش ساده استفاده و محاسبه، ارزان بودن و غیرتهاجمی بودن برای اندازه‌گیری چرخش بالایی کتف می‌باشد (روایی استفاده از اینکلینومتر برای تعیین چرخش بالایی کتف با سیستم ردیابی الکترومغناطیسی سه‌بعدی نیز قبلاً توسط جانسون و همکارانش (Johnson et al, 2001) تأییدشده است) و با توجه به اینکه کلنسینها اغلب ترجیح می‌دهند از این وسیله در ارزیابی‌های کلینیکی خود استفاده کنند بدین منظور محقق از این دو روش برای اندازه‌گیری و محاسبه ریتم اسکاپولوهومرال استفاده نمود.
در تکنیک عکس گرفتن، پس از تعیین لندمارکهای استخوانی بر روی کتف و ستون فقرات (مهره دوم پشتی، پنجم کمری و خار کتف) از آزمودنی در حالت ایستاده خواسته می‌شد تا اکستنشن کامل آرنج، وضعیت خنثی مچ را انجام دهد. در حالتیکه دست در کنار بدن بود ابداکشن صفر درجه شانه در نظر گرفته می‌شد. از آزمودنی خواسته می‌شد تا به‌طور فعال ابداکشن بازو را در سطح اسکاپشن انجام دهد و در 45، 90 و 135 درجه نگه دارد (زوایای ابداکشن 45 ،90 و 135 درجه برای هر آزمودنی بر روی میلهای که به‌منظور انجام صحیح ابداکشن در سطح اسکاپشن تهیه شده بود، مشخص شده بود). از آزمودنی خواسته شده بود هر 45 درجه حرکت را در 1 ثانیه انجام دهد، این کار با مترونوم تنظیم شده بود. در هر یک از زوایای ابداکشن یادشده از پشت آزمودنی عکس گرفته می‌شد و با استفاده از نرم‌افزار اتوکد میزان چرخش بالایی کتف بر اساس زاویه میان خط مهره دوم پشتی تا پنجم کمری و خط خار کتف (در امتداد خار کتف) محاسبه می‌شد (Yano et al, 2010).
درروش استفاده از اینکلینومتر، از یک اینکلینومتر برای اندازهگیری ابداکشن شانه و اینکلینومتر دیگر برای اندازهگیری چرخش بالایی کتف استفاده شد. در این روش همانند تکنیک عکس گرفتن، از آزمودنی در حالت ایستاده خواسته می‌شد تا اکستنشن کامل آرنج، وضعیت خنثی مچ را انجام دهد. اینکلینومتر اول به‌طور عمودی دقیقاً زیر سر متحرک دلتوئید با استفاده از یک نوار متصل به بازو شده بود (Struyf et al, 2010). از آزمودنی خواسته می‌شد تا به‌طور فعال ابداکشن بازوی برتر یا غیر برتر را در شرایط اعمال بار و بدون اعمال بار به‌صورت تصادفی در سطح اسکاپشن انجام دهد و در 45، 90 و 135 درجه ابداکشن شانه نگه دارد. در وضعیتی که دست‌ها در کنار بدن بود پوزیشن استراحت کتف (میزان چرخش بالایی/ پایینی) اندازهگیری می‌شد. درجه‌ی چرخش بالایی کتف با استفاده از اینکلینومتر دوم که بر روی لبه بالایی کتف (خار کتف) قرارگرفته ‌بود، اندازهگیری می‌شد (Struyf et al, 2010). همانند تکنیک عکس گرفتن، از آزمودنی خواسته شده بود هر 45 درجه حرکت را در 1 ثانیه انجام دهد.
در هر دو روش، ریتم اسکاپولوهومرال از تقسیم کردن ابداکشن گلنوهومرال بر چرخش بالایی کتف محاسبه می‌شد (Filip S et al, 2011). ریتم اسکاپولوهومرال از ابداکشن صفر تا 45، صفر تا 90، صفر تا 135 درجه ابداکشن شانه محاسبه میشد. آزمودنی هر حرکت را دو بار با دست برتر و غیر برتر در شرایط اعمال بار و بدون اعمال بار به‌صورت تصادفی انجام می‌داد و میانگین دو حرکت جهت تجزیه‌وتحلیل استفاده می‌شد.
برای آزمون فرضیههای تحقیق از آمار استنباطی شامل آزمون‌های کالموگراف- اسمیرنف و شیپیروویلک برای تعیین نرمال بودن دادهها، برای مقایسه پارامترهای مختلف EMG و ریتم اسکاپولوهومرال در زوایای مختلف ابداکشن شانهی برتر و غیر برتر در شرایط اعمال بار و بدون اعمال بار بین چهار گروه از آزمون‌های ANOVA با اندازه‌گیری مکرر چهار راهه و پنج راهه در سطح (05/ 0 p) استفاده شد.

یکی دیگر از مطالب سایت :
منبع پایان نامه درموردحمل و نقل

1- فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه تحقیق

2-1 مقدمه
در این فصل در ابتدا به مبانی نظری پژوهش و به بخشی از مطالعاتی که تاکنون در این زمینه انجام‌شده است پرداخته خواهد شد و در پایان به جمعبندی مطالعات انجام‌شده در این زمینه و نتیجهگیری میپردازیم.
2-2 مبانی نظری پژوهش
2-2-1 نقشهای کتف
کتف نقش‌های مهمی را در
هنگام انجام فعالیت‌های بالای سر بازی می‌کند. سه نقش اصلی کتف عبارت است از: اول اینکه کتف به‌عنوان یک تثبیت‌کننده عمل میکند. درواقع کتف به‌عنوان یک سطح پایدار برای افزایش، تسهیل و هماهنگی حرکت مفصل گلنوهومرال عمل میکند. دوم اینکه کتف به‌عنوان سطحی برای اتصال عضلات تثبیت‌کننده و عضلات روتیتورکاف عمل میکند و نهایتاً اینکه، به‌عنوان یک تعدیل‌کننده و انتقال‌دهنده نیروهای تولیدشده در قسمت پروکسیمال به قسمت دیستال یا از شانه به دست است (voight& Thomson, 2000).
2-2-1-1 حرکات کتف
حرکات کتف حول سه محور صورت می‌گیرد:
* چرخش داخلی/خارجی حول محور ورتیکال (حاشیه داخلی کتف به قفسه سینه نزدیک یا از آن دور می‌شود).
* چرخش بالایی و پایینی حول محور ساجیتال
* تیلت قدامی/خلفی حول محور عرضی
* جابه‌جایی بالایی/پایینی یا الویشن/دپرشن که کتف به‌صورت عمودی نزدیک یا دور از ستون فقرات گردنی میشود.
* پروترکشن/ریترکشن که کتف به سمت داخل یا خارج روی قفسه سینه منتقل می‌شود.
وقتی عمل ابداکشن در شانه انجام می‌شود، حفره گلنوئید به سمت بالا و نوک اکرومیون به سمت خلف می‌چرخد. این حرکات همچنین همراه با چرخش خارجی و پروترکشن است. از میان این حرکات، چرخش بالایی یک حرکت غالب (برجسته) است (maciejewski et al, 2005). در هنگام فلکشن نیز مؤلفه‌های حرکت کتف هماهنگ با حرکت گلنوهومرال می‌باشند. باوجوداین، مقدار تیلت خلفی اکرومیون قابل‌توجه‌تر از دیگر حرکات است (lukasiewicz et al, 1999).
2-2-1-1-1 عوامل یا شرایطی که حرکت کتف را تحت تأثیر قرار می‌دهند:
2-2-1-1-1-1 طول عضله و قدرت
همچنان که توسط سارمان (sahrmann, 2002) عنوان‌شده است، چهار گروه حرکت غیر نرمال کتف وجود دارد که سندروم چرخش پایینی کتف، سندروم دپرشن کتف، سندروم ابداکشن کتف و سندروم تیلتینگ و وینگینگ کتف نامیده می‌شوند. طول عضله، قدرت، سفتی مفصلی و حرکات تکراری طولانی‌مدت شانه عوامل مرتبط با این شرایط (سندرومها) هستند. همچنین الگوی حرکت کتف می‌تواند تحت تأثیر خستگی عضلانی (McQuade, &Smidt, 1995, McQuade et al, 1998, wang et al, 1999) و تمرینات قدرتی (wang et al, 1999) قرار گیرد.
2-2-1-1-1-2 سن
مطالعات گزارش کرده اند که مقدار تیلت خلفی کتف با افزایش سن کاهش می‌یابد (endo et al, 2004). همچنین فاکتور مربوط به سن، ارتباط معکوسی با چرخش بالایی کتف دارد با افزایش سن چرخش بالایی کاهش می‌یابد (endo et al, 2004). از طرف دیگر مطالعات نشان دادهاند که نسبت گلنوهومرال به اسکاپولوتراسیک به‌طور معنیداری در بزرگ‌سالان در مقایسه با کودکان متفاوت است (Dayanidhi et al, 2005). بطوریکه، به نظر می‌رسد که حرکت کتف در کودکان بیشتر از بزرگ‌سالان باشد (Dayanidhi et al, 2005).
همچنین مطالعات نشان دادند که سن یک فاکتور خطر برای گیرافتادگی تحت اخرمی است (kumagai, Sarkar & Uhthoff, 1994). این تغییر همراه با تخریب عضلات روتیتورکاف می‌باشد (Teefey et al, 2001, Endo et al, 2004, Adeleine & Courpron, 2005). علاوه بر این، الگوی حرکت کتف (Endo et al, 2004, Dayanidhi et al, 2005) در بزرگ‌سالان متفاوت از آزمودنی‌های جوان بود. در مقابل، اندازه فضای تحت اخرمی مرتبط با سن نبود (Azzoni, Cabitza & Parrini, 2004).
2-2-1-1-1-3 جنسیت
مطالعات متعددی نشان داده‌اند که ارتباط معنی‌داری بین جنسیت و ساختارهای آناتومیکی می‌باشد (murray, Gore, Gardner & Mollinger, 1985, Backman, Johansson, hager, sjoblom&henriksson, 1995, hurley, 1995). همچنین مطالعات نشان دادند که عملکردهای فیزیولوژیکی و قدرت عضلانی (Shklar & Dvir,1995, Hughes, Johnson, ODriscoll& An, 1999, Graichen, Bonel, Stammberger, Enghlmeier, Reiser et al, 2001) نیز در ارتباط با جنس می‌باشند.
2-2-1-1-1-4 حرکت تکراری طولانی‌مدت شانه
مطالعات نشان دادهاند که حرکت تکراری طولانی‌مدت یک دلیل آسیب عضلات روتیتورکاف و گیرافتادگی تحت اخرمی است (Cohet & Williams, 1998). همچنین تغییرات حرکت کتف به دنبال خستگی عضلانی نشان داده‌شده است (Wang et al, 1999, Tsai et al, 2003).

یکی دیگر از مطالب سایت :
منبع پایان نامه ارشد با موضوعقصد استفاده، کنترل حرکت

2-2-1-1-1-5 قدرت و انعطاف‌پذیری عضلات کتف
مطالعات گزارش کردهاند که قدرت عضلات اسکاپولوتراسیک در ارتباط با گیرافتادگی شانه می‌باشد (McQuade et al, 1995, McQuade et al, 1998, Wang et al, 1999). ضعف این گروه‌های عضلانی ممکن است کینماتیک نرمال کتف و عملکرد عضلات روتیتورکاف را تغییر دهد. متعاقباً این تغییر ممکن است منجر به آسیب عضلات روتیتورکاف با گیرافتادگی تحت اخرمی ‌شود.
2-2-1-1-1-6 اثر گیرافتادگی تحت اخرمی
در حال حاضر درمان گیرافتادگی داخلی بستگی به علت آسیب و شدت آن دارد. عمل، محافظت و مراقبت دو گزینه برای این بیماران می‌باشد (Kibler, 2006, Van der Hoeven & Kibler, 2006). تمرینات تقویتی و عملکردی عضلات کتف در برنامه توان‌بخشی و فیزیوتراپی این افراد پیشنهاد می‌شود (Haahr et al, 2005). باوجوداین، مطالعات جلوگیری از گیرافتادگی محدود است.
2-2-2 ریتم اسکاپولوهومرال
حرکت بازو با حرکات کمربند شانه‌ای همراه است. رابطه عملی بین دو بخش (بازو و کمربند شانه‌ای) به ریتم اسکاپولوهومرال معروف است. چهار مفصل مجموعه شانه باید در عملی هماهنگ با یکدیگر کار کنند تا موجب حرکت بازو شوند. کتف باید به بالا بچرخد تا اجازه فلکشن یا ابداکشن کامل به بازو را بدهد همچنینی ترقوه نیز باید الویشن و چرخش بالایی یابد تا حرکات کتف صورت بگیرد. نمای خلفی رابطه بین حرکات کتف و بازو در شکل 2-31 نشان داده‌شده است.

شکل 2-1: رابطه بین حرکات کتف و بازو

در 30 درجه اول ابداکشن یا 45 درجه اول فلکشن، کتف به ستون مهرهای نزدیک یا از آن دور می‌شود تا روی سینه وضعیت پایداری به خ
ود بگیرد (Soderberg,1986). بعدازاینکه پایداری ایجاد شد، کتف با حرکات چرخش بالایی، پروترکشن یا دور شدن و بالا رفتن، به خارج، جلو و بالا حرکت میکند. در مراحل اولیه‌ی ابداکشن یا فلکشن، همه‌ی حرکات به‌استثنای حرکات پایدارکنندگی کتف، بیشتر در مفصل دوری بازویی انجام داده ‌می‌شوند. بعد از 30 درجه ابداکشن یا 45 تا 60 درجه فلکشن، نسبت حرکات دوری بازویی به کتف 5 به 4 است؛ یعنی به ازای هر 5 درجه ابداکشن بازو، کتف 4 درجه چرخش بالایی پیدا می‌کند (Poppen et