قهرمان آفرینی در شعر حماسی:
شاعر با آفریدن ابر انسانی که جامع صفات نیک و پسندیده است در پی بازگو نمودن آمال و آرزوهای یک قوم و ملت می‌باشد. هرچند رستم تنها زاییده‌ی تخیل شاعر نیست ولی فردوسی آن را رستم داستان می‌کند. یا در شعر ظهور آتشی با قهرمانانی روبرو می‌شویم که می‌آید و «ننگ پر شقاوت جط بودن را/ از دامان عشیره، بشوید/ و عدل و داد را مثل قنات‌های فراوان آب/ از تپه‌های بلند گزدان/ بر پهنه بیابان جاری کند» (آتشی، 1386: 242).
اخوان ثالث در قهرمان آفرینی به نوعی یأس و دل‌مردگی می‌رسد و جواب صدای نالنده‌ی قهرمان را در غار شنیده است که «غم دل با تو گویم غار بگو آیا مرا دیگر امید رستگاری نیست؟ صدای نالنده پاسخ داد:….آری نیست» (محمدی آملی، 1380: 374).
 
6-اسطوره‌ها در حماسه:
مردمان فلات قاره‌ی ایران روایات متعدد از قدیم که به صورت حقایق مذهبی و ملی بوده سینه به سینه به صورت شفاهی محفوظ داشته‌اند. قصص خاندان بزرگ قدیم که در دوره اشکانی مانند خانواده‌های گیو و گودرز، که بوده‌اند و بصورت داستان‌های خواندنی امروزه درآمده‌اند از آن جمله‌اند.
دو نظر درباره‌ی اسطوره وجود دارد: «از طرفی آن را افسانه و دروغ و از طرفی حقیقت و تاریخی می‌داند» (شمیسا، 1376: 71) اساطیر در مواجهه با حقیقت تبدیل به تاریخ می‌شوند و امروزه وجه راستین بسیاری از اساطیر قدیمی آشکار شده است. «اسطوره نابودی جزیره آتلانتیس که در آثار افلاطون آمده است در دهه پنجاه قرن حاضر تبدیل به تاریخ و حقیقت شد» (همان: 72).
گاهی اوقات اسطوره همان مذهب منسوخ ملل قدیم است که دیگر کسی به صورت خود آگاه بدآن‌ها توجهی ندارد. اما در رفتار و پندار ما یحتمل موثر است.
امروزه هیچ کس یافت نمی‌شود که به نظام اساطیری Mythology  باور داشته باشد و شاعران نیز دیگر بدان اعتقادی ندارند اما هنوز آن را بکار می‌برند. «در اشعار خود از مشتری (ژوپیتر) زهره (ونوس) پرومته، وتان (خدای جنگ)، آدم و حوا، و امثال این‌ها سخن می‌رانند. و در تلمیحات و قصص و اشعار درباره‌ی آن‌ها بحث می‌کنند» (ر. ک همان: 73).
پر واضح است که در صد سال اخیر واژه اسطوره به معنای اغفال و سفسطه هم به کار رفته است مانند اسطوره پیشرفت در شوری و هم‌چنین اسطوره شکست ناپذیری آمریکا.
اسطوره‌های ایرانی را به دسته‌های سه گانه تقسیم بندی کرده‌اند:
الف) اسطوره‌ی زروان            ب) اسطوره‌های مزدایسنه          ج) اسطوره جهان شناسی مانی
الف: اسطوره زروان خدایی
تفکر زروانی در میان مردم ایران ریشه و زمینه‌ای بس کهن داشته است. عناصر آن را حتی می‌توان کهن‌ترین بخش‌های اوستا در گاتاها یافت.
تفکر زروانی نخستین توضیح منطقی و اسطوری آفرینش جهان هستی و زندگی نزد مردم ایران است. «منابع اساطیری و مذهبی فرهنگ ایران باستان و پژوهش‌های که درباره‌ی این منابع شده است گویای آن است که هستی آغازین مایه‌ی زمانی داشته است و زمان چونان اصلی هستی، کالبد خدایی را می‌ساخته است که زروان (زمان) نام بوده است» (عبادیان، 1387: 129).
اسطوره زروان خدایی هنوز سادگی اصلی خود را حفظ کرده است. با گذشت زمان با عناصر اسطوره‌های و خاصه مزدایسنه آمیخته است.
داستان زروان تنها منبع آن آثار متفکران و نویسندگان اقوام بوده است، چون از بد حادثه منابع اصلی اسطوره‌ای و فرهنگی مردم ایران از میان رفته است.
داستان زروان به این گونه روایت شده است که او خدای پارینه بوده و برای اینکه پسری نصیبش شود تا آن پسر بتواند خداوندگار هستی شود، همواره قربانی می‌کرده است. پس از هزاران سال قربانی بیهوده زروان اندیشه کرد و گفت سودی ندارد که قربانی کنم. هنگامی که در این اندیشه بود، اهریمن و اهورا مزدا نطفه بستند؛ اهورا مزدا نتیجه قربانی کردن و اهریمن حاصل شک کردن به نتیجه‌ی آن بود. پدر پیش بینی کرد که هر آن کودک که زودتر به دنیا آید پادشاه خواهد بود. وقتی اهریمن از این امر آگاهی می‌یابد، شکم را می‌درد، به پیش می‌آید و می‌گوید من پسر تو هستم. زروان به تردید می‌افتد و می‌گوید پسر من خوشبو است، نورانی است، اما تو بدبو و تاریک هستی. اما اندکی بعد هرمزد به دنیا می‌آید. زروان به نیرنگ پی می‌برد و به اهریمن می‌گوید: تو دروغگو و بدخواه هستی. برای آنکه قول خود را نشکند، افزود اهریمن نه هزار سال فرمان روایی داشته باشد؛ ولی در پایان هرمزد بر تو چیره خواهد شد. آن‌گاه هرمزد و اهریمن شروع به آفرینش کردند، هر آن چه هرمزد آفرید خوب و درست و هر آن چه اهریمن آفرید بد و ناراستی و کژی بود.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
حماسه و اسطوره در شعر مهدی اخوان ثالث و منوچهر آتشی