ارتباط ملکه بصیرت و عبرت

می‏توان درباره ارتباط عبرت و بصیرت این‏گونه ادّعا کرد که، ملکه بصیرت در همه انسان‏ها به صورت بالقوه نهاده شده است، امّا فعلیّت بصیرت بستگی به دو عبرت پیشینی و پسینی دارد، یعنی ملکه بصیرت یک وجود رابط بین دو عبرت می‏باشد که در اثر عبور دادن و عبرت در دو طرفش به فعلیّت می‎رسد و این همان معنای عبارت” اعْتَبَر فَأبْصَرَ” می‏باشد. بنابراین ملکه بصیرت را می‏توان وجود رابطی دانست که از عبور دادن مکرر وقایع و تفکّر بر روی آن‌ها به فعلیّت رسیده، و وقتی ما واقعه‏ای را قبلاً از پیش ذهنمان عبور داده باشیم، در وقایع شبیه به آن در آینده  که در اثر عبور دادن آن‌ها در ذهن، شباهت آن وقایع درک می‏شود و با توجه به نشانه‏هایی که در اثر عبرت‏های قبل در ذهن است، می‏توان به تحلیلی صحیح از وقایع در آینده دست یافت و حتی آنان را پیش‏بینی نمود.    

1-2-2- اسباب ثابت عالم و اختیار انسان‏ها

در مکانیزم عبرت، مجموعه پیش‌فرض‌هایی در بین است که همه بشر به آن‏ها اعتقاد دارند، اگر چه با قرینه آن‏که بالوجدان توسط همه انسان‌ها درک می‌شود، در کلام به آن‌ها اشاره نمی‏شود ، بنابراین وقتی می‏گوییم از عاقبت کسی عبرت بگیریم، مجموعه‏ای از پیش فرض‏ها در این کلام وجود دارد که عبارتند از :
1- اسباب ثابتی بر عالم حاکم می‏باشد.
2- انسان‏ها در انتخاب این اسباب اختیار دارند.
3-  انسان‌ها با یکدیگر شباهت دارند.
افراد و وقایع تاریخی، همگی شبیه به یکدیگرند، همان‏طور که امیرالمؤمنین  Aدر نامه خود به حارث همدانی به این نکته اشاره دارند:
“واعْتَبِرْ بِمَا مَضَی مِنَ الدُّنْیَا لِمَا بَقِی مِنْهَا، فَاِنَّ بَعْضَهَا یَشْبَهُ بَعْضا وَ آخِرُهَا لاحِقٌ بِاَوّلِهَا وَ کُلُّها حَائِلٌ مُفَارِقٌ”[1] «از (حوادث) گذشته دنیا برای باقیمانده آن عبرت گیر، چراکه بعضی ازآن (حوادث) شبیه بعضی دیگراست و پایانش به ابتدای آن می‏پیوندد و (درهرحال) تمام آن گذرا و ناپایدار است»
این کلام حاکی از حاکمیّت امور و اسبابی ثابت بر عالم است، و این شباهت بین افراد و اتّفاقات عالم است که آیات و روایات را بر آن داشته تا با اشاره به زندگی اقوام پیشین، ما را به بهره گیری از تجارب گذشتگان دعوت کنند” و فی آبائکُم الماضین تَبصِرَهٌ و مُعتَبَرٌ” [2]که اگر آنان مسیری را طی کردند که به ناکامی و هلاکت‏شان منجر شد ، دیگران از روش و تجربه آنان استفاده کنند و اشتباه آنان را تکرار نکنند. وقتی انسان پیری را می‏بینیم، چنین تجربه‏ای نیز برای ما قهراً به وجود خواهد آمد . تولد و کودکی و جوانی و پیری و مرگ ، انسان‌ها همگی این مسیر را طی می‏کنند زیرا که این مراحل، از اسباب ثابت حاکم بر عالم ماده‏اند، حضرت علیA می‌فرمایند:
«عبادالّله إنَّ‏ الدَّهْرِ یَجرِی بالباقینَ کَجَریِهِ بِالماضینَ» [3] «ای بندگان خدا، روزگار بر باقیماندگان چنان گذرد که بر
گذشتگان گذشته است»
در حدیثی از امام صادق آمده است که می‌فرماید:
«فما وجدتم آیۀ نجابها من کان قبلکم فا عملوا به ، و ما وجدتموه هلک من کان قبلکم فاجتنبوه. »[4] «بر شما باد به قرآن ! پس چون آیه ای را یافتید که کسی که پیش از شما بوده به عمل به آن،نجات یافته است. به آن عمل کنید و چون آیه ای را سبب هلاکت گذشتگان یافتید، از آن بپرهیزید. »
این روایت به وضوح بیان می‏کند که اسباب ثابتی بر جهان ثابت است که چه بر ما و چه بر گذشتگان و آیندگان احاطه دارد. شباهت امور متغیّر، ثابت می‌کند که امور ثابتی بر عالم حاکم بوده، و در این صورت همان اسباب بر ما هم سیطره دارند.
[1]  همان، نامه69، ص459.
[2]  همان، خطبه99ص144 .
[3]  همان،خطبه157،ص221.
[4]  حکیمی محمد رضا ،الحیاۀ، جلد 2 ص 170.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
عبرت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه و آثار تربیتی آن