عنوان کامل پایان نامه کارشناسی ارشد :وضعیت تشیع در استان خوزستان در دوره آل بویه
تکه ای از متن پایان نامه :
در آن عصر مردم خوزستان در این زبان از مردم همعصر خود در نواحی دیگر ایران شیواتر بوده اند.خوزستان از نظر زبان وضع خاصى داشت. زبان آنها بنا به اقرار صریح اهل آن عصر، نه با زبان عربى ارتباط داشته می باشد و نه با زبان پارسى. حتى الفباى عربى براى تلفّظ و تحریر آن کافى نبوده می باشد و مشخص میگردد که این لهجه ویژه از آخرین بقایاى زبان «الامى» به حساب میآید.[1]
3-2-2. آئین
با در نظر داشتن گفتههای مقدسی در مورد دین مردم خوزستان در قرن چهار ه.ق در مییابیم که مذهبها در آنجا متفاوت بوده می باشد و اهل هر شهر پیرو یکی از مذاهب بوده اند. بیشتر مردم عسکر و اهواز و رامهرمز و دورق و برخى از مردم «جندیشاپور» معتزلى بودند. مردم شوش و توابعش حنبلى و نیمى از مردم اهواز شیعه بودند، حنفى و مالکى نیز در آنجا بوده می باشد. فقیهان و پیشوایان بزرگ داشته اند. مردم جندیشاپور و شوشتر نیز حنفى و شافعى بوده اند. در رامهرمز از پیروان همه مذاهب دیده مىگردید.[2]تعداد اندکی مسیحی و یهودی نیز در شوش زندگی میکردند.[3] اسقفهایی در جندىشاپور و شوش و اهواز و شوشتر و چند منطقه دیگر وجود داشتهاند. در همه ی شهرها به غیر از عسکر مکرم صوفیان دیده میشدند. معتزله اغلب ساکن عسکر مکرم، همچنین اهواز، رامهرمز و دورق لنگهاى بزرگ مىبافند. خورش جو جندی شاپور بى مانند می باشد و همچنین حلواى این سرزمین و خز شوش براى پوشاک غیر از عمامه و شکر انگور آنجا نیز در بصنّا فرش و پرده خوب و سبزیجات نیکو و دستنبوى شوشتر و نیشکر شوش و خرماى نهر تیرى بسیار عالى می باشد. درآمد آنجا پشتوانه خلیفه می باشد. در هشت اقلیم جائى بهتر از آن نمىشناسم. سرزمین گرانقدرى می باشد. »[4] عضدالدوله در این استان اقدامات زیادی انجام داده می باشد.
در زمینهی فرآوردههاى صنعتى در ایران، صنعت پارچهبافى اهمیت ویژهاى داشت؛ که از آن میان تولید ابریشم از هر نوع مقام اوّل را دارا بود.کارگاههاى ابریشمبافى به خصوص در خوزستان وجود داشت. دیبای شوشتر معروف بود و آن را به همه نواحی دنیا میبردند و استتار کعبه و بیت الله الحرام از دیبای شوشتر تهیه میگردید.[5] پارچههاى ابریشمى با تارهاى طلا[1]. برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، (ترجمه مریم امیر احمدی، جواد فلاطوری) چاپ چهارم، (تهران: شرکت نشر علمی و فرهنگی، ۱۳۷۳) ج۱، ص ۴۳۹ – ۴۴۰ .
[2]. ابو عبدالله محمد بن احمد مقدسی، ج۲، ص ۶۰۹- ۶۲۰.
[3]. برتولد اشپولر، ج۱، ص۳۹۴.
[4]. ابو عبدالله محمد بن احمد مقدسی، ج۲، ص ۶۲۱- ۶۰۳.
[5]. ابوالقاسم محمد ابن حوقل، ص ۲۸؛ مرتضی راوندی، ج۵، ص ۳۹۲.