بندورا 1995 معتقد است، انسان­ها دارای نوعی نظام-خود هستند و نیروی خودتنظیمی دارند. چنان چه توسط این نیروی خودتنظیمی می­توانند بر  افکار، احساسات و رفتارهای خود کنترل داشته و بر سرنوشت خود نقش تعیین کننده­ای ایفا کنند.
به گفته زیمرمن (1998)، یادگیرندگان موفق کنترل رفتار را تمرین می­کنند، و این نه تنها شامل انتخاب و طراحی تکالیف باارزش مدرسه­ای می­باشد بلکه در برگیرنده حفظ انگیزه و توجه، حتی در صورت وجود عوامل مزاحم دیگر نیز هست. مبانی نظری خود نظم داده شده، براساس نظریه سه وجهی بندورا بر شناخت اجتماعی استوار است. چهارچوب اصلی نظریه یادگیری خود نظم داده شده بر این اساس است که دانش­آموزان چگونه از نظر شناختی، فراشناختی، انگیزشی و رفتاری، یادگیری خود را سامان می­بخشند (زیمرمن و مارتینز؛ پونز، 1990).
در نظریه­های یادگیری خود نظم داده شده، مؤلفه­های شناخت، انگیزش، عملکرد تحصیلی و پویایی محیط یادگیری دانش­آموزان به صورت یک مجموعه در هم تنیده و مرتبط در نظر گرفته شده و مورد بررسی قرار می­گیرند. (شانک، 1998؛ زیمرمن، 1998) بیان می­کنند که هدف عمده نظریه یادگیری خود نظم داده شده این است که توضیح دهد چه دانش­آموزانی برای خود یاد می­گیرند و چه دانش­آموزانی نیاز دارند که برای کسب استقلال و اعتمادبنفس درباره خود و تکالیف درسی آگاهی پیدا کنند. وین (1995) یادگیری خود نظم داده شده را یک توانایی متفکرانه، قضاوتی و انطباقی ماهرانه می­نامد و سه ویژگی عمده آن را معرفی می­کند.
1- یادگیری خود نظم داده شده به طور ذاتی شکل­های ارادی و غیرارادی درگیری شناختی را ترکیب می­کند.
2- دانش یک تعیین کننده دقیق، نیرومند و موثر در خصوص نحوه درگیری یادگیرندگان در یادگیری است.
3- خودنظم دهی بیشتر یک فرایند کلی و عمومی است تا  اختصاصی.
از مؤلفه­های مهم دیگر یادگیری خود نظم داده شده، یکی تلاش مداوم و دیگری نظارت کردن است.
وین (1995) برای نظارت سه هدف اولیه را ذکر می­کند:
1- برای بازشناسی این که آیا اطلاعات درک شده­اند یا نه.
2- برای سنجش و ارزیابی حیطه­ای که در آن اطلاعات درک شده و یادگرفته شده است.
3- برای مشخص کردن وضعیت درک مطلب (همان منبع)
پاریس و اکا (1986) در مطالعات­شان در مورد خودنظم­دهی از سه نوع دانش نام برده­اند. دانش اظهاری[1]، دانش روندی،[2] دانش موقعیتی[3].
فردی که مطلبی را می­خواند باید بداند راهبردهای موثر در خواندن کدامند (دانش اظهاری)، چگونه آن راهبردها را پیش گرفته و اجرا کند (دانش روندی) و اینکه در چه شرایطی از راهبردها استفاده کند (دانش موقعیتی).
این پژوهشگران معتقدند برای این که فراگیری در امر یادگیری، خود نظم دهی داده باشند، باید در انتخاب و شناسایی راهبردهای شناختی، فراشناختی و رفتاری شایستگی لازم را داشته باشند (پاریس و اکا، 1986).
در یادگیری خود نظم داده شده، دانش­آموزان مهارت‌هایی برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و در ضمن دارا بودن تمایل به یادگیری، قادرند فرایند یادگیری خود را ارزیابی نمایند (زیمرمن و ماتینز، پونز، 1990).
بنابراین شیوه یادگیری خودنظم داده شده، استفاده آگاهانه و فعالانه دانش­آموزان از راهبردهای یادگیری مناسب است که گستره­ای از فعالیت­های پیچیده فراگیران را به منظور نیل به اهداف یادگیری دربرمی­گیرد. دامنه این راهبردها، از فعالیت­های جزیی مثل مشاهده متخصصانه یا تمرین یک فعالیت شروع و به تلاش­های وسیع­تر فرایندگونه­ای چون تشریح جزء به جزء اطلاعات یا مرتبط کردن اطلاعات جدید به داشته­های قبلی ختم می­شود (البام و همکاران، 1993).
یادگیرندگان خود نظم جو به طور هدف­مندی از راهبردهای فراشناختی استفاده می­کنند و به این منظور که به خود کنترلی دست یابند و خود مشاهده­گری، خود قضاوتی و خود واکنشی را در مورد خود ارزیابی کنند. زیمرمن (1998) معتقد است 6 عنصر خود تنظیمی را شکل می­دهد. در واقع او پاسخگوی این پرسش است که چه چیزی خود تنظیمی را شکل می­دهد.
به اعتقاد او اولین عنصر، خودگردانی انگیزشی یا فرایندی است که فرد برای رسیدن به هدف حساس، خودکار آمدی می­کند. این عنصر گویای چرایی انجام کار است. دومین عنصر خودگردانی، آگاهی از راهبردهای مختلف یادگیری و به کارگیری آن‌ها است. (تصویر سازی ذهنی، سازماندهی، بسط و گسترش مطلب). این عنصر چگونگی انجام کار را بیان می­کند. مدیریت زمان سومین عنصر است که اشاره­ای به این دارد که یادگیرنده از زمان اختصاص داده شده برای مطالعه استفاده­ی مفید می­کند. به صورتی که او با کنترل بر زمان می­تواند کنترل بیشتری بر زندگی­اش داشته باشد. عنصر دیگری به اینکه چه چیزی آموخته می­شود (عملکرد یا رفتار آشکار فرد) اشاره دارد به گونه­ای که یادگیرنده با مشاهده­ی خود، توانایی اصلاح و تغییر رفتار خود را دارد. عنصر پنجم بیان­گر این است که یادگیرنده، محیط خود را انتخاب، تنظیم و کنترل می­کند.
آخرین عنصر، کنترل محیط  اجتماعی می­باشد. یعنی یادگیرندگان خودگردان می­دانند که چه هنگام و چگونه از دیگران کمک بگیرند و در این زمینه دارای اعتمادبه نفس هستند.
مورتاگ وتاد[4] (2004؛ مردعلی و کوشکی، 1387) نیز در تعریفی خودتنظیمی را نقطه­ی ثقل کارکرد موثر در زمینه­های کنترل تکانه، مدریرت زمان و مقابله با فشار روانی دانست.
لموس[5] (1999) معتقد است:«خود تنظیمی عبارت است از ظرفیت فرد برای تعدیل رفتار، متناسب با شرایط محیط بیرونی و درونی» او توضیح می­دهد که خودتنظیمی شامل توانایی فرد در سازماندهی و خودمدیریتی رفتارهایش است.
شارپ[6] (2000) یادگیری خودتنظیم را این گونه تعریف می­کند:«تلاش­های فعالانه­ای که افراد به طور فراشناختی، انگیزشی و رفتاری در فعالیت­های یادگیری از خود نشان می­دهند.
[1].  DeclaraTive knowledge
[2].  Procedural   knowledge
[3].  Conditional  knowledge
[4]  Mortag & Tad
[5] lemus
[6] Sharp
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی رابطه راهبردهای یادگیری خودتنظیمی وباورهای انگیزشی با پیشرفت تحصیلی دانش­آموزان سوم متوسطه ناحیه 2 شهر بندرعباس در سال تحصیلی 92-91