پژوهش‌های متعدد در دنیا نشان می‌دهد که مطالعۀ خرابکاری از چند جنبه واجد اهمیت است. کودکان و نوجوانانی که گرفتار این بلیۀ اجتماعی و در نوعِ شدیدِ آن می‌شوند در اکثر موارد فرصت‌های جبران ناپذیری را از حیث تحصیل و کار از دست می‌دهند. وجود چنین سابقۀ نامطلوبی در زندگی آیندۀ آن‌ها تأثیر فراوان می‌گذارد و با توجه به پذیرفته نشدن آنان در حلقه‌های درسی و کاری آبرومند و آینده‌ساز، قشری مطرود از این گونه افراد به وجود می‌آید که به نوبۀ خود مسأله را برای نسل‌های آینده تشدید می‌کند و باعث تباهی کودکان و نوجوانان بیشتری می‌شود. رنج و ناراحتی خانواده‌های کودکان و نوجوانان خرابکار نیز از لحاظ سلامت اجتماع قابل توجه است و ممکن است موجب تنش‌های بین خانواده‌ها، همسایگان و دیگران شود (مشکانی، 1383: 240).
همچنین، انجام رفتارهای تخریبگرایانه توسط دانشآموزان گویای این واقعیت است که این رفتارها در بلندمدت میتواند سبب فرسودن شدن ساختمانها، از بین رفتن وسایل و امکانات آموزشی برای مدرسه گردد و از آثار آن پایین آمدن کیفیت تدریس، ایجاد اختلال در یادگیری و عدم انگیزه در دانشآموزان گردد و ادامۀ رفتارهای خرابکارانۀ دانشآموزان میتواند هزینۀ گزافی را بر سیستم آموزشی کشور وارد کرده و به جای اینکه در راستای توسعۀ مدرسه اقدام گردد، میبایست در راستای تعمیرات مدرسه هزینه نمود. بنابراین، امروزه خرابکاری در بین دانشآموزان به عنوان یک مشکل حادِ تربیتی مطرح است، که نه تنها سلامت و امنیت حاکم بر مدرسه را به مخاطره می‌اندازد، بلکه هزینههای مالی هنگفتی را به آموزش و پرورش تحمیل می‌کند. پر واضح است که پرورش نیروهای سالم فکری و کارآمد از کارویژههای اساسی نظام آموزش و پرورش هر کشوری است که میتواند جامعه را به سوی ترقی و پیشرفت رهنمون سازد و این امر تنها از طریق جوانان بالنده و پویا امکانپذیر خواهد بود.
به هر حال مطالعه رفتارهای خرابکارانه از این حیث دارای اهمیت است که در صورتی که مورد توجه قرار نگیرد به شدت مستعد تبدیل شدن به رفتارهای بزهکارانه و مجرمانه در آینده از سوی مرتکبین آن خواهد شد. لذا آنگونه که در جوامع گوناگون، مطالعۀ این نوع رفتارها از اهمیت خاصی برخوردار است؛ در جامعۀ ما نیز میبایست ذهن مسؤولان آموزشی و تربیتی را به خود مشغول داشته و برای آنان تبدیل به دغدغه گردد. بنابراین ضروری است روانشناسان تربیتی، عوامل مؤثر بر اینگونه رفتارهای مخرّب را مورد مطالعه و بررسی قرار دهند؛ چرا که به نظر می‌رسد پژوهش و مطالعۀ روانشناختی در زمینۀ رفتارهای خرابکارانه و عوامل مؤثر بر آن، می‌تواند از گسترش آن جلوگیری کند. هم‌چنین می‌توان با برنامه‌ریزیهای آگاهانه از وقوع آن -لااقل در برخی موارد- تا حد ممکن پیشگیری کرد.
به طور خلاصه، اهمیت این پژوهش به این لحاظ است که اولاً: با شناخت علل و زمینههای مختلف پیدایش رفتار خرابکارانه در بین دانشآموزان بتوان راهکارهای علمی و عملیِ مفید و کارآمد جهت اصلاح و بازسازی آنان و همچنین جلوگیری و پیشگیری از پیدایش و کاهش رفتار خرابکارانۀ دانشآموزان به عنوان نسل جوان و آتیهساز جامعه ارائه نمود. زیرا پیشگیری آسانتر و بسیار کم هزینهتر از درمان است. ثانیاً: رفتار خرابکارانۀ دانشآموزان از جمله موانع اساسی در امر آموزشِ دانشآموزان محسوب میشود چراکه از یک طرف زمینهساز بیاحترامی و عدم توجه به هنجارها و مقررات آموزشی و ارزشهای اجتماعی در محیط آموزشگاه میشود که این امر به نوبۀ خود موجبات بینظمی و امحای انسجام اجتماعی در کلاس درس و مدرسه میگردد در نتیجه در چنین محیطی، امکان تعلیم و تربیتِ سایر دانشآموزان با مشکل مواجه خواهد شد و از طرف دیگر رفتار دانشآموزان خرابکار تأثیرات منفی و مخربی بر سایر دانشآموزان بر جای میگذارد. زیرا رفتارهای خرابکارانه مانند سایر رفتارها آموختنی هستند. بنابراین امکان گرایش سایر دانشآموزان به ارزشهای منفی و رفتارهای خرابکارانه در اثر تقلید و ارتباط با دانشآموزان خرابکار افزایش مییابد و همچنین در فرآیند انتقال ارزشها و هنجارهای اجتماعی مثبت و مناسب به نسل نوجوان و جوانِ جامعه نیز اختلال ایجاد میکند. بنابراین شناخت عوامل مؤثر بر این رفتارها، میتواند در ایجاد محیط آموزشی سالم و پر نشاط که در آن آموزش و همچنین جامعهپذیری جوانان به نحو مناسب و مطلوب امکانپذیر است مفید و دارای اهمیت باشد. ثالثاً: بررسی رفتار خرابکارانۀ دانشآموزان از لحاظ خانوادگی نیز دارای اهمیت است چراکه دانشآموزان خرابکار معمولاً به هنجارها و ارزشهای خانوادگی تقید و دلبستگی چندانی ندارند و رفتارهای آنها انسجام و یکپارچگی محیط خانواده را تحت شعاع قرار میدهد و موجب ناسازگاری و اختلاف میان والدین و جوانان میشود که محیط گرم و صمیمی خانواده را پر تنش میسازد، در این صورت ممکن است که دانشآموزان به بیرون از خانه پناه ببرند و به علت ویژگیهای سِنّی خود در خطر آسیبهای گوناگون قرار گیرند. رابعاً: رفتارهای خرابکارانۀ دانشآموزان و اثرات آنها جامعه را تحت شعاعِ خود قرار داده و باعث از دست رفتن ثروتهای مادی جامعه و موجب بیهنجاری اجتماعی میگردد. خامساً: اهمیت کاربردی این پژوهش این است که میتواند سیاستگذاران و مجریان آموزش و پرورش را از رفتار خرابکارانۀ دانشآموزان که مقدمۀ ایجاد رفتارهای بزهکارانه در میان آنان میباشد آگاه سازد تا سیاستهایی را جهت جلوگیری و یا کاهش اینگونه
رفتارها اتخاذ نمایند که منجر به بهبود وضعیت تعلیم و تربیت، نظم اجتماعی مدارس و افزایش کارایی آموزشی مدارس شود. علاوه بر آن میتواند اطلاعات و پیشنهاداتی را در زمینۀ رفتارهای خرابکارانۀ نوجوانان و جوانان و عوامل زمینهساز آن در اختیار خانوادهها قرار دهد و بدینوسیله در جلوگیری و یا کاهش رفتارهای خرابکارانۀ دانشآموزان و ارتباط میان خانه و مدرسه مؤثر واقع شود.
بنابراین، ضرورت انجام این پژوهش خصوصاً برای مجامع علمی، مسؤولان جامعه و برنامه‌ریزان حوزۀ تربیتی کاملاً آشکار است. به طوریکه با توجه به مطالب پیش گفته، می‌توان به سادگی اهمیت و ضرورت پژوهش‌هایی در مورد مسألۀ خرابکاری را نتیجه گرفت.
مسلماً یکی از مهمترین مسائل دنیای امروز، تخلفات رفتاری افراد است. آمارهای منتشر شده در این خصوص نشان میدهد که در اکثر کشورهای جهان جرایم ارتکابی نوجوانان و جوانان با سرعت بالایی رو به افزایش است. یکی از نهادهای مهمی که مسئولیت تعلیم و تربیت اجتماعی نوجوانان را بر عهده دارد، آموزش و پرورش است. به طوریکه در صورت بروز برخی آسیبها، خود میتواند یکی از عوامل مؤثر در شکلگیری و تداوم انواع گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی باشد. به عبارت دیگر میتوان گفت آموزش و پرورش ناسالم، بینظمی و رفتارهای نابهنجار را در بین جوانان اشاعه میدهد. بنابراین نظام آموزش و پرورش (در مباحث مربوط به ساختار کلاسی و مدیریت کلاسی) و معلّمان (بخصوص معلّمان پرورشی) را میتوان بهرهبرداران اصلی از این پژوهش دانست. همچنین خانوادهها و والدین به منظور گزینش الگوی تربیتی مناسب، پلیس به منظور انتخاب الگوی تعاملی مناسب با دانشآموزان خرابکار، و شهرداریها به منظور حفظ جنبۀ زیباشناختی تأسیسات شهری میتوانند از جمله بهرهبرداران این پژوهش باشند. نهایتاً و از همه مهمتر، از آنجا که این پژوهش از نوع بنیادی است و سعی بر توسعۀ علمی در حوزۀ مورد بررسی را دارد؛ میتواند الگوی مناسبی برای مطالعات آینده با رویکردی روانشناسانه در اختیار دانشجویان و اساتید مشتاق به مطالعۀ خرابکاری در حوزۀ روانشناسی تربیتی قرار دهد.
1-6. تعریف‌های عملیاتی
برای هر متغیر در این پژوهش، شاخص یا شاخص‌هایی در نظر گرفته شده است. زیرا، «بدرستی میتوان گفت، شاخص‌ها، اساس پژوهش‌اند. بدون آن‌ها، امکانِ سنجش نیست؛ هر ارزیابی مستقلی بر شاخص‌های درستی استوار است، که به‌درستی نیز پیاده شده باشند. به بیان دیگر، هر ارزیابی، به همان اندازه قابل قبول است، که بر معیارها یا دلایلی درست متکی باشد، که شاخص‌ها همین دلایل و معیارها را فراهم می‌آورند» (ساروخانی،1382: 18).
احساس بیقدرتی
در پژوهش حاضر، احساس بیقدرتی عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس بی هنجاری
در پژوهش حاضر، احساس بیهنجاری عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس بیمعنایی
در پژوهش حاضر، احساس بیمعنایی عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس انزوای اجتماعی
در پژوهش حاضر، احساس انزوای اجتماعی عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس تنفر از خویشتن
در پژوهش حاضر، احساس تنفر از خویشتن عبارت بود از نمرهای که هر فرد از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی سیمن (P.A&V.B) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
احساس از خودبیگانگی
در این پژوهش، مفهوم از‌خودبیگانگی، متغیری ترکیبی مشتمل بر ابعاد: احساس بی‌قدرتی، احساس انزوای اجتماعی، احساس بی‌هنجاری، احساس بی‌معنایی و احساس تنفر از خویشتن است.
سنجش متغیر احساس از‌خود‌بیگانگی نیز، حاصل جمع نمرههایی است که فرد از طریق پاسخ به پرسشنامۀ ازخودبیگانگی روانی ملوین سیمن (معرف‌هایی که پنج متغیر فوق را میسنجند (P.A&V.B)) به دست میآورد.
اعتماد به والدین و همسالان
در پژوهش حاضر، اعتماد به والدین و همسالان عبارت بود از نمرهای که آزمودنی از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در سیاهۀ دلبستگی آرمسدن و گرینبرگ نسخۀ تجدید نظر شده (I.P.P.A-R) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
ارتباط با والدین و همسالان
در پژوهش حاضر، ارتباط با والدین و همسالان عبارت بود از نمرهای که آزمودنی از طریق پاسخ به معرف‌هایی که در سیاهۀ دلبستگی آرمسدن و گرینبرگ نسخۀ تجدید نظر شده (I.P.P.A-R) برای سنجش این متغیر مشخص شده است به دست میآورد.
بیگانگی از والدین و همسالان