او همه افراد غیرپروتستان را دشمن و کافر و ملهد می‌دانست، به خصوص مسلمانان را تا حدی که آشکارا می‌گوید: «من هنوز بر این باور هستم که سرشت انسانی، در پست‌ترین جلوه خود یک مسلمان است» و از خدا می‌خواهد که به زودی قلمرو نفرت‌انگیزشان نابود گردد و در نوشته‌ای، از سرزمین فارس و مردم آن یک‌سره اظهار بیرازی نموده است، با آن‌که مورد لطف و مهمان‌نوازی گرم میزبانان خود، در شیراز و تهران قرار گرفته و بهره‌مند بود.
ب) معرفی ویژه مارتین به ذی‌نفوذان ایرانی:
هنری مارتین توسط ملکم به سرگور اوزلی سفیر وقت انگلیس در ایران معرفی شد این پیوند تنگاتنگ میان کارگردانان سیاست انگلیس و نمایندگان رسمی کیش مسیح به روشنی از یکی‌بودن خواست‌ها و آرمان‌های کلیسا و استعمار حکایت دارد. و در واقع کلیسا و کارگزاران آن را جز به عنوان ابزار استعمار نمی‌توان به درستی شناسایی کرد.
ج) فعالیت در شیراز:
او به محض ورود به شیراز کار معمولی خود یعنی به راه‌انداختن بحث‌های مذهبی و جدلی را آغاز کرد و در بحث‌های خود به ویژه در خصوص نبوت پیامبر اسلام و اعجازهای او ایجاد تردید می‌کرد و ملکم هم به عنوان نماینده بانفوذ کمپانی هند شرقی انگلیس می‌خواست اصولاً پیامبری اسلام در سرزمین اسلامی ایران مورد پرسش و شک قرار گیرد.
د) مناظره با علمای شیعه:
هنری مارتین به این نتیجه رسیده بود که باید با علماء برجسته و مراجع تقلید شیعه نیز رویاروی شود و جدل کند و از آن ر‌هگذر به آرمان خود در چارچوب سوداگری و سودگرایی استعمار انگلیس نزدیک شود. او در شیراز با تنی چند از علماء و هم‌چنین مشایخ صوفیه مناظره و جدل کرد و در راه تهران نیز در اصفهان با ملاعلی نوری‌اصفهانی به مناظره پرداخت و خواست در قم نیز با میرزای‌قمی بحث کند، که میرزا او را نپذیرفت. میرزا بعدها رساله‌ای در رد مارتین نوشت که ناتمام ماند.
هـ) تأثیر فعالیت‌های مارتین در ایران:
گرچه تلاش‌ها و مناظره‌ها و جدل‌های مارتین نتوانست شمار چشم‌گیری از مردم ایران را به آیین مسیح درآورد اما کنجکاوی عمومی و بی‌مانندی را به خصوص در تبریز نسبت به انجیل برانگیخته بود تا حدی که «ژوزف ولف» میسیونری که بعداً به ایران آمد می‌نویسد که:
«چراغی که مارتین در ایران برافروخت هرگز خاموش نخواهد شد.»
نوشته‌ها و گفته‌های هنری مارتین به ویژه ترجمه‌ی فارسی روان و شیوای او از عهد جدید و تلاش کارگزاران استعمار انگلیس در چاپ و پخش آن، هم رهبران مذهبی ایران و هم سیاست‌مداران دربار قاجاری را دچار بیم و نگرانی کرده بود. تا حدی که اقدام به نگارش رساله‌هایی برضد او نمودند. هنری مارتین در سال 1812م در راه بازگشت به انگلیس در «توقات» ترکیه در حالی که از بیماری و تب رنج می‌برد، در سن 31 سالگی جان سپرد.
2ـ2ـ3ـ2ـ3. پیتر گوردون:
وی یکی از «مُبلغان» آزاد و منفردی بود که پس از مرگ هنری مارتین به ایران سفر کرد. او درواقع ناخدای یک کشتی تجاری بود که ظاهراً به سبب شکست در یک معامله‌ی بازرگانی در مسیر کلکته و روسیه کار خود را رها کرد و بر آن شد تا ضمن همکاری با «انجمن تبلیغی ادینبرو» مبنی بر پخش رسالات مذهبی و تبلیغ مردم به مسیحیت از ایران نیز دیدن کند انجمن ادینبرو از جمله انجمن‌های تبلیغی تأسیس شده در اواخر قرن 18م در انگلستان به شمار می‌رفت و در آن ایام فعالیت گسترده‌ای را در قفقاز آغاز کرده بود.
پیتر گوردون پس از انعقاد قرارداد با انجمن تبلیغی ادینبرو، میسیون انتقال رسالات تبلیغی و انجیل در ایران شد و در سال 1820م از مرزهای شمالی وارد ایران شد. وی بعدها شرح سفر خود را با عنوان «بخشی از دفتر روزانه سفر در ایران» در 1830 میلادی چاپ و منتشر کرد.
پیترگوردون در قم با استقبال عامه مردم روبه‌رو نشد و اجازه لمس قرآن را نیافت و در اصفهان با آن‌که رسالات مذهبی را در بازار پخش کرد و مانند مارتین با یکی از روحانیون به مباحثه پرداخت، متوجه شد که به سبب اختلاف در شیوه ولادت، زندگی و مرگ عیسی مسیح ادامه بحث بیهوده است.
به هر تقدیر پیشینه پیتر گوردن به عنوان یک ناخدای کشتی و تغییر رویه او به سمت انجام امور تبلیغی در ایران امری عادی به نظر نمی‌رسد او در مذاکره با انجمن تبلیغی ادینبرو آمادگی خویش را برای فعالیت در منطقه‌ای اعلام کرد که پیش از آن در مسیر معاملات بازرگانی وی از کلکته به روسیه قرار داشت. از طرف دیگر سفر او مقارن ایّامی است که دولت انگلستان برای حفط منافع سیاسی خود در شرق خاصه هندوستان به کسب اطلاعات جامعی از موقعیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و مذهبی سرزمین‌های شرقی از جمله ایران نیازمند بود و می‌توانست اطلاعات مورد نیاز را بدون هیچ برخورد سیاسی و دیپلماتیک در اختیار کارگزاران دولت انگلستان قرار دهد. بدین ترتیب این بار نیز فعالیت تبلیغی یک مُبلّغ انگلیسی به گونه‌ای با اهداف سیاسی انگلستان در ایران دوره قاجار ارتباط یافت.
2ـ2ـ3ـ2ـ4. ژوزف ولف:
او مردی آلمانی‌تبار بود که پدرش یک روحانی یهودی بود ولی او مسیحی شد و برای تحصیل به رم رفت ودر کمبریج به یادگیری زبان فارسی و عربی پرداخت و الهیات مسیحیت را یاد گرفت و برای تبلیغ بین یهودیان به «کلیسای انگلیکن» پیوست و در انجمن لندن برای اشاعه مسیحیت در بین یهودیان به فعالیت پرداخت. او به تبلیغ در میان یهودیان علاقمند شد. و سرانجام هم‌چون مارتین داوطلب شد تا به عنوان واعظ به شرق میانه بیاید. او سفر خود را در سال 1821م آغاز کرد و 5 سا
ل به طول انجامید. او در سال 1824 وارد بوشهر شد و از اصفهان، تبریز، تهران، شیراز، کازرون و کاشان دیدن کرد و در تمامی این شهرها با یهودیان و مسلمانان درباره مسیحیت به بحث پرداخت او یک بار در شهر تبریز از ساعت 10 صبح تا شش بعدازظهر به شش زبان؛ آلمانی، انگلیسی، ایتالیایی، روسی، سریانی و فرانسوی موعظه کرد.
فعالیت‌های او سیاسی ـ تبلیغی بود و شرح سفر خود را در کتابی با عنوان تحقیقات و زحمات تبلیغی بین یهودیان، مسلمانان و سایر فرق به تفصیل بیان کرده است. او در خراسان با نائب‌السلطنه عباس‌میرزا ملاقات نمود و به او پیشنهاد تأسیس مدرسه‌ در ایران را ارائه نمود که مورد استقبال عباس‌میرزا قرار گرفت.