4-رفتار های فرامدیریتی که افراد سازمان را بی انگیزه می کند.
کارل آلبرخت جهت موفقیت درکسب وکار به داشتن سه عامل انسان هوشمند، تیمهای هوشمند وسازمان هوشمند اشاره می نماید(ابزری،25:1385).
1-گلین معتقد است هوش سازمانی حاصل اجتماع و تعامل تک تک اعضای سازمان است. هوش سازمانی فرآیندی اجتماعی است که تئوریهای آن براساس تئوریهای هوش انسانی طرح ریزی شده است (گلین،1996).
2- مک مستر درسال 1996 هوش سازمانی را اینگونه تعریف میکند: هوش سازمانی توانایی یک سازمان در جمع آوری اطلاعات، دانش، نوآوری، تولید دانش و فعالیت براساس دانش سبک شده است.
قویت یادگیری سازمانی در چارچوب سازمان به فرایند نوسازی معطوف میگردد.(مشکایی و همکاران،2012).
دیدگاه هلال: هلال هوش سازمانی را توانایی سازمان در ایجاد و بهره گیری از دانش مطلوب در تطابق با شرایط محیطی می داند به عقیده او هوش سازمانی ظرفیت سازمان در جهت خلق دانش و بکارگیری راهبردهای آن به منظورهماهنگی و تطابق با محیط اطراف است(هلال ،1997).
دیدگاه سیمیچ : از نظر وی هوش سازمانی عبارت است از توانایی فکری یک سازمان به منظور حل مشکلات سازمانی که تمرکز آن بر تلفیق توانایی های فنی و انسانی برای حل مشکلات است.(سیمبیچ ،2005) .
ویژگیهای هوش سازمانی از دیدگاه سیمیچ:
– رفتارهای هدف محور
– پایگاه اطلاعات سازمانی و دسترسی آسان به آن
– گزینش اقدام صحیح و هاروا
یرای درک هوش سازمانی و اهمیت آن در محیط کسب کار باید دوجنبه را درنظر گرفت: جنبه غربی که به وسیله پیترسنج وگریس آرگریس درایالات متحده امریکا تعیین شده است وجنبه شرقی آن به روش فکری ژاپنی توسط نوناکا وهیروتاکا تغییریافته است . دیدگاه پیترسنج درمورد یادگیری سازمان درخصوص گروهی ازافرادی که به طور مستمر توانایی خود را درجهت ایجاد نتایجی تقویت میکنند که خودعلاقه مندند وثابت شده است هوش سازمانی معیار کمی برای کارآمدی سازمان درانتشار اطلاعات درتصمیم گیری واجرا می باشد (پیری،1385).
وهمچنین هوش سازمانی ما را برای تصمیم گیری سازمانی توانمند می سازد (بزری،25:1385).
گاردنر:
روانشناس و محقق دانشگاه هاروارد ادعا میکند که بشر بیش از یک نوع هوش دارد. گاردنر شش نوع هوش (و یا بیشتر) را برای انسان معرفی میکند.
هوش انتزاعی ، هوش اجتماعی ،هوش عمل ،هوش عاطفی ،هوش زیبا شناسی و جنبشی.
کالکان(2005): برای هوش سازمانی 3مولفه در نظر می گیرد:
ظرفیت فرایند اطلاعات ، توانایی انطباق و هوش هیجان جمعی.
گانیی و کوه (2009) برای هوش سازمانی 3 بعد را در نظر گرفته اند.