امروزه نوآوری در فضای تکنولوژیکی حاضر برای سازمان ها الزامی بوده و اکثر سازمان ها در جستجوی خلق ایده های جدید می باشند. در این راستا متخصصان سازمان در تلاش هستند تا ازدانش برای عرضه تولیدات ویا خدمات جدیدی که مشتریان می خواهند، گام بردارند و زیر ساختی ایجاد کنند که نوآوری همانند یادگیری فرآیند ی مستمر شود زیرا هدف <a href="http://roozhayeshafahi.ir/%d8%af%d8%a7%d9%86%d9%84%d9%88%d8%af-%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d8%a7%d8%b1%d8%b4%d8%af-%d8%a7%d8%b1%d8%a7%d8%a6%d9%87-%d9%85%d8%af%d9%84-%d8%af%d8%b3%d8%aa%db%8c%d8%a7/" title="مدیریت دانش“>مدیریت دانش و راز بقای این سازمان های امروزی در نوآوری نهفته است. متخصصان مدیریت دانش براین عقیده هستند که مکانیزم های نوآوری وفرآیندهای مدیریت دانش قابل انطباق هستند (محمدزاده،1380).
اهمیت نوآوری در موفقیت سازمانها تنها منحصر به بخشهای تولیدی کشور نیست، بلکه این مسئله در بخشهای خدماتی و از جمله نهادهای آموزش عالی، که پرورش دهنده منابع انسانی آینده هستند، صادق بوده و اهمیت بیشتری نیز مییابند(Wong, 2003). امروزه، آموزش عالی متحمل تغییرات قابل توجهی میباشد. لذا، این نهاد ها برای سازگاری با محیط متغیر بیرونی باید نوآور باشند(Li-Hua et al., 2011). خلاقیت و نوآوری واحدهای آموزشی برای کشورهایی چون ایران شرط حیاطی است. زیرا شتاب رشد تکنولوژی و دانش و فاصله عمیقی که جهان پیشرفته صنعتی هر لحظه با واقعیتهای کنونی این کشورها پیدا میکند، ابداع و نوآوری را شرط اساسی کاهش این فاصله مینماید(Sadeghi & Hossrini, 2010). بنابراین، شناساندن بسترهای لازم برای ایجاد نوآوری در این نهادها از اهمیت زیادی برخوردار است. در این راستا، مطالعات متعددی در رشتههای گوناگون در پاسخ به این پرسش مهم که چه اقداماتی میتواند نوآوری را بهبود بخشد، صورت گرفته است. در این میان، مدیریت دانش موثر به عنوان روشی برای بهبود نوآوری شناخته شده است. در حقیقت داراییهای مبتنی بر دانش برای فعالیتهای نوآورانه یک سازمان حیاتی می باشند(Jantunen, 2005).
بنابراین، جهت تحقق این هدف، این نهادها باید در زمینه اشاعه، نشر دانش و انتقال آن به جامعه و نسلهای جوان بیش از پیش تلاش کنند(Mohseni Zenouz & Keshavarz, 2009). علاوه بر این، محققان، بر نقش محوری مدیریت دانش در ایجاد یک محیط کاری که از خلاقیت و نوآوری حمایت میکند تاکید کردهاند (Gloet & Terziovski, 2004).به عبارت دیگر، مدیریت دانش را میتوان به عنوان یک عامل کلیدی برای کسب منفعت، پیشرفت و حفظ <a href="https://ganj-old.irandoc.ac.ir/dashboard?q=%D9%85%D8%B2%DB%8C%D8%AA+%D8%B1%D9%82%D8%A7%D8%A8%D8%AA%DB%8C&topic_13=1018970" title="مزیت رقابتی“>مزیت رقابتی به شمار آورد(Corsoa et al., 2006). بنابراین، علاوه بر سازمان های تجاری، نهادهای آموزشی نیز به نظم و هماهنگی یکپارچهای برای پیادهسازس مدیریت دانش نیاز دارند. محیط آموزشی امروزی با تغییرات زیادی روبرو میباشد در نتیجه به کار گیری روشی برای ایجاد دانش و پیادهسازی آن به منظور تحقق اهداف آموزشی و دستیابی به حداکثر منافع ضروری میباشد(Adhikari, 2010). مدیریت دانش(KM) مفهومی است که تعاریف زیادی برای آن ارائه شده است. کارکولیان (Karkoulian, 2008)، معتقد است مدیریت دانش رویکردی برای ایجاد سازمانی است که اعضای آن بتوانند دانش را کسب، تسهیم و خلق کرده و یا آن را برای فعالیتهای تصمیمگیری خود به کار برند. به عبارت دیگر، سیستم مدیریت دانش عبارت است از یک سیستم مبتنی بر فناوری اطلاعات توسعه یافته برای حمایت از فرآیندهای سازمانی خلق، ذخیره، بازیابی، انتقال و کاربرد دانش (Alavi & Leidner, 2001). مدیریت دانش در آموزش عالی مجموعهای از فرآیندهای سازمانی است که از ایجاد و انتقال دانش در این نهادها حمایت کرده و دستیابی به اهداف سازمانی را ممکن میسازد. یکی از مهمترین دلایل اعمال مدیریت دانش در آموزش عالی کمک به این نهادها برای یکپارچهسازی و انسجام دانش جدید با دانش قبلی می باشد که میتواند به افزایش ارتباط بین کار و آموزش بینجامد(Nemati, 2006).
به منظور شناسایی ابعاد مدیریت دانش، مبانی نظری و پیشینه پژوهش مورد بازنگری قرار گرفت. بر اساس آنچه از مطالعات ادبیات تحقیق و مصاحبه با صاحبنظران برآمد، ابعاد مدیریت دانش را می توان به دو بعد “زیر ساختی “و “فرآیندی” طبقه بندی نمود. محققانیچون گولد (Gold, 2001)و مانوواز(Manovas, 2004) نیز در تحقیقات خود به منظور ارزیابی و سنجش مدیریت دانش این دو بعد را به کار بردهاند. به جهت هدفمندسازی انتخاب شاخص ها و همچنین رواسازی مسیر پژوهش، ضمن مصاحبه با خبرگان، مهمترین شاخص های مربوط به هر یک از ابعاد فوق که در حوزه مفهومی تحقیق متناسب و معنیدار باشد، انتخاب گردیدند.
الف- ابعاد زیر ساختی مدیریت دانش: محققان ابعاد زیرساختی مدیریت دانش را به سه بعد اصلی تقسیم نموده اند: ابعاد فرهنگی، ساختاری و فناوری(Gold, 2001).
1-فن آوری: امروزه، بسیاری از سازمانها به منظورتسهیل یادگیری و انتقال دانش به فناوری روآورده اند (Huysman et al., 2002). فناوری، به ویژه فنآوری اطلاعات یکی از مهمترین عوامل ارتباط بین بخشهای گوناگون سازمان و زمینه ساز انتقال دانش است. فنآوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان محملی مناسب برای ارتباطات درون سازمانی، یکی از عوامل زیرساختی مدیریت دانش است که بایستی در سازمانها از اولویت برخوردار باشد(Hasanzadeh, 2008) . فنآوری اطلاعات نقش موثر و مهمی را در حذف موانع ارتباطی که اغلب از تعاملات بین بخشهای گوناگون یک سازمان جلوگیری میکند، بازی میکند. به عبارت دیگر، نقش مهم فن آوری اطلاعات عبارت است از توانایی آن در حمایت از ارتباطات، همکاری، جست و جوی دانش و یادگیری مشترک.
2-فرهنگ: فرهنگ، مجموعهای از ارزشها اعتقادات، هنجارها و شیوههای به اشتراک گذاشته توسط اعضای سازمان میباشد. <a href="http://ensani.ir/fa/tag/1613/%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF+%D8%B3%D8%A7%D8%B2%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C" title="فرهنگ سازمانی“>فرهنگ سازمانی همانند ساختار سازمانی، رفتار افراد در سازمان را شکل داده و کنترل میکند و واکنش افراد در وضعیتهای گوناگون را تحت تاثیر قرار میدهد(Mavondo, 2004). یک فرهنگ موثر سازمانی از طریق فراهم کردن محیطی مناسب برای مبادله دانش و حمایت فعالیتهای دانش محور میتواند نقش مهم و موثری را ایفا کند. به عبارت دیگر تسهیم دانش در سازمانها نیازمند فرهنگسازی یا ارائه الگوی فرهنگی مناسب است. لذا برای تغییر دیدگاه در رفتار افراد و کاستن از موانع، بایستی فرهنگ تسهیم دانش ایجاد شود.(Hasanzadeh, 2008)
3-ساختار: بعد ساختاری مدیریت دانش اشاره به هنجارها و مکانیزمهای اعتماد در سازمان دارد. سیستمهای پاداش و انگیزشی که تسهیم دانش را در سازمان ترغیب کرده و به رسمیت میشناسد، یکی از عناصر مهم بعد ساختاری مدیریت دانش به شمار میآید. علاوه بر این، پاداشهای درونی و بیرونی میتواندباعث افزایش انگیزه کارکنان در ارائه ایدههای نو و <a href="http://ensani.ir/fa/article/field/228/%D8%AA%D9%88%D8%B3%D8%B9%D9%87-%D9%85%D8%AD%D8%B5%D9%88%D9%84" title="توسعه محصول“>توسعه محصول و خدمات جدید گردد. یک ساختار منعطف که تعاملات بین کارکنان سازمان را تسهیل میکند یکی از عناصر مهم بعد ساختاری میباشد. همچنین، مشارکت یکی از رویههای راهبردی است که باعث همکاری و مشارکت کارکنان در فعالیتهای یادگیری و مدیریت دانش میشود. بنابراین، مشارکت افراد در حل مسائل و تصمیمگیریها میتواند تعهد و درگیری آنها را در سازمان افزایش دهد(Chen & Huang, 2009).
ب –ابعاد فرآیندی مدیریت دانش:چرخه مدیریت دانش اغلب به مراحل 3 تا 8 فرآیندی تقسیم میشود. ولی محققان ابعاد و معیارهای ارزیابی گوناگونی را برای مدیریت دانش ارائه کردهاند. برای مثال، مارکوارد(Marquardt, 1996) ، تشخیص داده است که مدیریت دانش شامل چهار بعد میباشد: کسب دانش، خلق دانش، ذخیرهسازی دانش، انتقال و استفاده از دانش.
به گونه مشابه هوی و میسکل(Hoy & Miskal, 2001)، معتقدند که ارزیابی اثربخشی فعالیت مدیریت دانش میتواند در 4 بعد: اثربخشی پذیریش دانش، اثربخشی دستیابی به دانش، اثربخشی یکپارچگی دانش و اثر بخشی بالقوه دانش طبقه بندی شود. علاوه براین، گولد(Gold, 2001) بیان کرد که ابعاد فرآیندی دانش در ارتباط با فرآیندهای کسب، تبدیل و کاربرد دانش میباشد. در این پژوهش پس از مصاحبه با خبرگان و صاحبنظران با اد غام و تعدیل فرآیندهایی که توسط محققان گوناگون ارائه شده است چرخه فرآیندی مدیریت دانش به هفت بعد گوناگون تقسیم گردید: 1-خلق دانش 2-تسخیر دانش 3-ذخیره و سازماندهی دانش 4-انتشار و تسهیم دانش 5-تبدیل دانش 6-به کار بردن دانش 7-حفظ و نگهداری دانش.
دانلود پایان نامه ارشد :
پایان نامه بررسی ارتباط میان مولفه های مدیریت دانش با نوآوری سازمان
دانلود مقاله :
بررسی رابطه بین مدیریت دانش با خلاقیت و نوآوری سازمانی
امروزه، مهمترین فرآیند در سازمانها فرآیند دانش میباشد. به همین ترتیب مهم ترین تحول در سازمانها نیز تحول در دانش یعنی نوآوری و تولید دانش جدید است(Ziaee, 2008). نوآوری پذیرش یک ایده یا رفتار راجع به یک سیستم ، سیاست، برنامه، فرآیند، محصول یا خدمت است که برای سازمان نو و جدید میباشد
(Naranjo Valencia et al., 2011). امروزه آموزش عالی متحمل تغییرات قابل توجهی میباشد. لذا این نهادها نیز برای سازگاری و انطباق با محیط متغیر و در حال تغییر بیرونی باید نوآور باشند
(Li-Hua et al., 2011). با توجه به انقلاب فناوری اطلاعات و ارتباطات در محیط پر رقابت و پر تحول امروزی، افزایش تقاضا برای ورود به دانشگاه و بالا رفتن انتظارات مشتریان؛ آموزش عالی با چالشهای فراوانی مواجه شده و با توجه به چالشهای کنونی نیاز به نوآوری در آموزش عالی الزامی است (Mohseni Zenouz & keshavarz, 2009). در فرآیندهای طبقه بندی نوآوری، محققین انواع گوناگونی از نوآوری را ارائه کردهاند. چرا که یک پدیده پیچیده را به سختی میتوان به قسمتهای کاملا مجزا از هم تقسیم نمود و نوآوری هم به عنوان یک پدیده پیچیده از این قاعده مستثنی نیست. اما بیشتر محققین، نوآوری را اغلب به صورت دو تایی در مقابل هم قرار دادهاند.
لازم به ذکراست در مطالعه پیش رو، به منظور سنجش و ارزیابی نوآوری، دو بعد نوآوری، شامل نوآوری تکنیکال (فنی) و نوآوری اجرایی اتخاذ شده است. ایجاد تمایز بین نوآوریهای فنی و اجرایی مهم میباشد، زیرا منعکس کننده تمایز کلی بین ساختار اجتماعی و فناوری در سازمانها است. نوآوری فنی شامل فرآیندها و فناوریهایی است که در تولید محصول یا ارائه خدمات به کار میروند. در حای که نوآوری اجرایی مرتبط با شیوههای مدیریتی، فرآیندهای اجرایی و قوانین سازمانی میباشد و مستقیما به سیایتها، سیستمها، و مدیریت یک سازمان بستگی دارد. تحقیقات نشان داده است عملکرد سازمانهایی که نوآوری فنی و اجرایی را ادغام کردهاند بهبود یافته است. به عبارت دیگر، افزایش نوآوریهای فنی و اجرایی در سازمانها باعث حفظ و بهبود سطح عملکرد آنها میشود (کنجکاو منفرد و اردکانی، 1393).