بحران در این مرحله بدبینی عمیق ، شک به توانائیهای شخصی، نا امیدی و بروز ذهنیت فرار از مشکلات ایجاد میشود.
مرحله به بن بست رسیدن یعنی فرد مستعد خطر از دست دادن شغل میشود. با همکاران و مدیر در محل کار درگیر میشود. درخانه نیز با همسر و فرزندان خود برخوردهای مکرری نشان میدهد.
2-6-نشانههای فرسودگی شغلی
2-6-1-شاخصها و نشانههای فرسودگی شغلی عبارتند از
1 – شاخصهای هیجانی بی علاقه شدن نسبت به شغل خود، افسردگی، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس مورد تایید و تشویق قرار نگرفتن، احساس جدایی از دیگران و بیگانگی، احساس بیتفاوتی، ملامت و بیزاری؛
2 – شاخصهای نگرشی بدبینی، بیاعتمادی نسبت به مدیریت سازمان و محل کار خود ، گلهمندی و بدگمانی؛
3 – شاخصهای رفتاری تخریبپذیر و پرخاشگر بودن کناره جویی از دیگران، کاهش توانایی برای انجام دادن وظایف شغلی، محدودشدن فعالیتهای اجتماعی و افزایش مشکلات با مسئولان ، رؤسا و همکاران و خانواده؛
4 – شاخصهای روان شناختی احساس خستگی ،ابتلا به دردهای عضلانی ، سردرد، اختلال در خوابیدن، اختلال گوارشی و سرما خوردگیهای مکرر؛
5- شاخصهای سازمانی کاهش رسیدگی به خواستههای ارباب رجوع ، تنزل ابعاد اخلاقی و معنوی، افزایش تعداد موارد خلافکاری ، غیبت از کار،ترک شغل و سوانح و حوادث در کار.
2-6-2-نشانههای مرضی فرسودگی شغلی
اولین مشکل قربانیان فرسودگی شغلی آن است که از فرسودگی جسمی رنج میبرند، قدرت آنان برای کار کردن کم است و بیشتر اوقات خسته و ناتوان هستند. علاوه برآن، این افراد از نشانههای مرضی فیزیولوژیکی بسیار، مثل سردردهای مکرر، تهوع، اختلال در خوابیدن و تغییر عادات مربوط به غذا خوردن (مثل از دست دادن اشتها) در رنج هستند. دومین مشکل افراد مبتلا به فرسودگی شغلی آن است که گرفتار فرسودگی هیجانیهستند. افسردگی، احساس درماندگی و نیز احساس به دام افتادن در کار و شغل خود، بخشی از مشکلات هیجانی این افراد است. سومین مشکل افرادی که گرفتار خستگی شغلی هستند آن است که غالباً گرفتار فرسودگی نگرشی(از این اختلال غالباً با اصطلاح دگرسان بینیخود یاد میشود) هستند. این افراد نسبت به دیگران بدگمان میشوند، این تمایل در آنان ایجاد میشود که با دیگران بیشتر مانند یک شیء رفتار کنند تا به عنوان یک انسان و ضمناً نسبت به آنان نیز نگرش منفی پیدا میکنند. افرادی که دچار فرسودگی شغلی هستند این تمایل را پیدا میکنند که به ابطالسازی (عمل موهن انجام دادن یا حقیر کردن) خود، شغلی که به عهده دارند، سازمان محل کار خویش و بهطور کلی، به ابطالسازی زندگی خود بپردازند. بهعبارت سادهتر، این افراد، جهان اطراف خود را بیشتر با عینک خاکستری تیره نگاه میکنند تا با عینکی که بتوانند زیبایی های زندگی را ببینند و بالاخره فردی که از عارضه فرسودگی شغلی در رنج است، این احساس را پیدا میکند که پیشرفت شخصی او کم است، به این نتیجه میرسد که در گذشته نیز قادر نبوده است پیشرفت شخصی زیادی داشته باشد و فرض او برآن است که در آینده نیز پیشرفتی نخواهد داشت.
بهطور کلی، میتوان فرسودگی شغلی را نوعی اختلال نامید که به دلیل قرار گرفتن طولانی مدت شخص در معرض استرس، در وی ایجاد میشود و نشانههای مرضی آن نیز فرسودگی هیجانی، جسمی و ذهنی است. ضمناً عزتنفس فرد مبتلا به این عارضه کم میشود و احساس ناسودمندی میکند.
2-7-علایم نشانگان فرسودگی شغلی
نشانگان فرسودگی شغلی را میتوان به گونهای دیگر و مطابق آنچه در زیر آورده شده است، طبقهبندی کرد.
شاخصهای هیجانی بیعلاقه شدن نسبت به شغل خود، افسردگی، احساس به دام افتادن در شغل، احساس درماندگی و ناتوانی، احساس مورد تأیید و تشویق قرار نگرفتن، احساس جدایی از دیگران و بیگانگی، احساس بیتفاوتی، ملالت و بیزاری، و از دست دادن همدلی نسبت به دیگران.
شاخصهای نگرشی بدبینی نسبت به دیگران، بیاعتمادی نسبت به مدیریت سازمان محل کار خود، گلهمند شدن از دیگران، بدگمانی نسبت به درستی و نیکویی آدمی،…
شاخصهای رفتاری تحریکپذیر و پرخاشگر بودن، کنارهجویی از دیگران، کاهش توانایی برای انجام وظایف شغلی، محدود شدن فعالیتهای اجتماعی و تفریحی، افزایش موارد سوء مصرف مواد، افزایش مشکلات و درگیریها با زیردستان، رؤسا، همکاران، همسر و فرزندان.
شاخصهای روان-تنی احساس خستگی، ابتلا به دردهای عضلانی، انواع سردردها و بینظمی در عادات ماهانه، تغییر در عادات مربوط به خوابیدن (کمخوابی)، ابتلا به اختلال گوارشی و سرماخوردگی های مکرر.
شاخصهای سازمانی کاهش رسیدگی به خواستههای ارباب رجوع، مشتری یا مصرفکنندگان خدمات سازمان، تنزل ابعاد اخلاقی و معنوی کارکنان، افزایش تعداد موارد خلافکاری، دزدی، غیبت از کار، ترک شغل و سوانح و حوادث در کار.