2-2-5-3 کارآفرینی فردی (رویکرد عوامل رفتاری):
عدم توانائی روانشناسان در ارائه مدلی جامع برای تفکیک کارآفرینان از غیرکارآفرینان و هم چنین عدم ارائه معیارهای معین و روشن برای ارزیابی ویژگیها در افراد، سبب شد تا جامعه شناسان دیدگاه های جدیدی را نسبت به کارآفرینی ارائه کنند. محور اصلی گفتگوها در این دیدگاه فعالیتهای کارآفرینانه است. بررسی مجموعه شرایط خانوادگی و اجتماعی (نه صرفاً ذاتی) که می تواند منجر به بروز فعالیتها و رفتارهای کارآفرینانه شود و روحیه ی کارآفرینی را تقویت کند، از جمله اهداف رویکرد عوامل رفتاری در مطالعه پدیدهی کارآفرینی است. در اینجا به برخی از عوامل رفتاری و جمعیت شناختی موثر در بروز فعالیتهای کار آفرینانه اشاره می شود(صمدآقایی، 1371).
الف: شرایط دوران کودکی:
موضوعهای مورد بررسی در این عامل شامل تولد، شغل، موقعیت اجتماعی والدین و رابطه ی بین آنها می باشد. برای مثال سیلور با مطالعات خود در سال 1986 نشان داد که 74 % از کارآفرینان در کودکی، وقایع حساسی چون فقر، ناامنی، مرگ والدین یا جدایی آنان را شاهد و غالبا فرزند اول خانواده بوده اند(کال و دیگران، 2010).
ب: تحصیلات:
مطالعات هیسریچ (1998) نشان داده است که تنها 21 درصد کارآفرینان تحصیلات دانشگاهی داشته اند. تجربه و تحصیلات در کنار یکدیگر می توانند موفقیت کارآفرینان را تسهیل کنند(آنتونیک و هیرسچ، 2009).
پ: ارزشهای شخصیتی:
عواملی از جمله شجاعت، خیرخواهی، تطبیق پذیری، خلاقیت و نوآوری؛ اگرچه برای تشخیص کارآفرینان مهم است اما برای تشخیص افراد موفق هم به کار می رود(استیونسون، 2010).
ت: ارزشهای فرهنگی:
افرادی که در مورد سرچشمه کارآ فرینی مطالعاتی انجام داده اند، دریافته اند که کارآفرینان معمولاً در درون فرهنگها و جوامعی پرورش می یابند که در آن ارزشهایی چون رقابت، وقت شناسی، کار و سودمحوری از اهمیت والایی برخوردار بوده است(مسلر و فریزن، 2012)
ج: سن:
تاکنون علی رغم مطالعات متعددی که در رابطه با سن شروع کار آ فرینی انجام گرفته، سن مشخصی برای شروع کارآ فرینی معین نشده است. مطالعات فرای (1993) نشان داده است که 65 % کارآفرینان بین 20 تا 40 سالگی فعالیت خود را آغاز کرده اند(آکلزونیک، 2011).
چ: سابقه شغلی:
اکثر کارآ فرینان، در صنعت خود دارای تجربه قبلی بوده اند. حتی عدم رضایت از جنبههای مختلف شغل ممکن است باعث انگیزش کارآ فرین برای شروع فعالیتهای کارآ فرینانه شود. همچنین وجود تجربه فنی و مهارتهای شغلی قبلی، در آغاز فعالیتهای کارآفرینانه نقش زیادی دارند. دارا بودن تجربه به خصوص در حوزههای مالی، توسع هی محصول یا خدمت، کانالهای توزیع و بازاریابی، اثربخشی فعالیتهای کارآفرینانهی کارآفرین را افزایش خواهد داد(شاه حسینی، 1386).
2-2-5-4 کارآفرینی سازمانی:
کالینز و مور در سال 1970 نخستین افرادی بودند که با تمایز قائل شدن بین کارآفرینان اداری (سازمانی) و کارآفرینان فردی (مستقل)، پدیده ی کارآفرینی را به درون سازمانها بردند. در سال 1973 ، سوسبائر واژهی کارآفرینی درون شرکتی را برای توضیح فرایند کارآفرینانه در درون شرکتها که به اعتقاد وی عبارت بود از ایجاد واحدهای مستقل در درون شرکتها، ابداع کرد. پینکات (1985) از ترکیب واژههای و Corporate ,Intra , Entrepreneurship ترکیب Intrapreneurship را ابداع و کارآفرین سازمانی را فردی تعریف کرد که در سازمانها همچون یک کارآفرین مستقل فعالیت می کند. فعالیت وی ایجاد واحدهای جدید در سازمان، ارائه محصولات، خدمات و فرآیندهای جدید می باشد که شرکتها را به سوی رشد و سودآوری سوق میدهد. کارآ فرینی سازمانی مانند کارآفرینی مستقل، عموماً نتیجه دو رویکرد ویژگیها و عوامل رفتاری بوده است(پورداریانی، 1389).
2-2-5-4-1 کارآفرینان سازمانی (رویکرد ویژگیها):
در این رویکرد به ویژگیهای شخصیتی کارآ فرینان سازمانی تأکید می شود. یک کارآفرین سازمانی خواستار آزادی و دسترسی به منابع است، اهداف نهایی او سه تا پانزده ساله است، از کار خسته نمی شود، در مورد سیستم بدگمان، اما در مورد قدرت خود برای غلبه بر سیستم خوش بین است، علاقه مند به ریسک متوسط است، در مورد خود، پژوهش و ارزیابی می کند، نشانهها و علایم موفقیت فعلی را به بازی می گیرد، به آزادی ارج می نهد و مشتری و سرپرست خود را راضی نگه می دارد(فیض بخش، 1384).
2-2-5-4-2 کارآفرینان سازمانی (رویکرد عوامل رفتاری):
ویژگیهای رفتاری و جمعیت شناختی کارآ فرینان سازمانی از جمله موضوعات جالب توجه برای پژوهشگران بوده است که برخی از مهمترین آنها شامل موارد زیر می باشد(علم بیگی و دیگران، 1388):
الف: دوران کودکی:
برخلاف کارآفرینان مستقل که در دوران کودکی خود، انواع محرومیتها را تحمل کرده اند، اغلب کارآفرینان سازمانی دوران کودکی آرامی را گذرانده اند و پدر آنها در دوران کودکی حضور پررنگی در خانواده داشته است(دهقان پور، 1389).