تاریخچه امضا

دقیقاً معلوم نیست که امضا از چه تاریخی معمول شده است. همان اندازه که مهر از اندیشه جهان شرق بوده است، امضا از ابداعات دنیای غرب شناخته شده و اولین نمونه یا نام آن به قرن سیزدهم میلادی رسیده و منشور و فرمان بزرگ و معروف آزادی انگلستان در 15 ژوئن 1215 میلادی از طرف پادشاه وقت به نام «جان» امضا شده و نهایتاً این که اگر نامه های شرقی در آن تاریخ با مشخصات صاحب مکتوب شروع شده، نوشته های غربی با نام و مشخصات نویسنده متمم می شد و تردیدی در این نظریه نیست. بدین ترتیب غربی ها از استعمال مهر منصرف شده و علائمی نیز به آن مشخصات افزودند.
واژه امضا لغت عربی است و از نظر دستوری اسم شناخته شده و به معنی گذرانیدن و روان کردن است و معادل فارسی آن «دستینه» می باشد که از طرف فرهنگیان در سال 1317 به جای امضا انتخاب شده است.
امضا از نظر اصطلاحی به علامت ها و خطوطی گویند که در پای نوشته یا سندی می نویسند که معمولاً قاعده ای بر آن مترتب نیست. تقریبا تا صدور فرمان مشروطیت امضا حتی در مکاتبات اداری نیز معمول و متداول نبوده و هر نوشته یا دستور اداری با مهر اداره مربوطه ممهور بود. چنانکه تلگرافهایی از مؤسسه کمپانی هند شرقی به وسیله ی تلگراف خانه ها می رسید فقط مهر مربوطه را داشت و حتی تا سال های 1318 شمسی مهر تلگراف خانه مبارکه در تلگراف های رسیده منقوش بود اما همین که پای مستشاران نظامی و اداری وقتی به ایران رسید فرانسویها و بلژیکیها آن امضا را در بخش دولتی بنام «پاراف» که اصطلاح لاتین آن است رایج کردند. در حال حاضر در سازمان های دولتی واژه «پاراف» به امضا مختصر و کوتاهی که مقدمه ی امضا اصلی است اطلاق می شود و گاهی به اصل امضا نیز می گویند.
در حالی که با وجود آشنایی با عمل امضا تا سال 1310 شمسی که قانون ثبت اسناد و دفاتر اسناد رسمی تصویب شد، اکثریت با سوادان ایرانی هنوز در مواقع ضرورت باز از مهر استفاده می کردند و هر کس با امضا و لزوم آن مواجه می شد برای شهادت و احیاناً برای تنفیذ اسناد و مدارک خود سر و کارش به مهر می افتاد. در آن تاریخ امضا دارای اثر قانونی شد و موجودیت رسمی آن در درجه اول برای جامعه ی ایرانی به عنوان یک اثر و پدیده ی متعلق به او تسجیل و مسلّم گردید و برای بی سوادان اثر انگشت جای امضا را گرفت و استفاده از مهر در جوامع ثبتی به کلی از میان رفت.
پیدایش مهر، وثیقه (تار موی انسان) را برداشت و خود را جانشین آن نمود، سپس روزی فرا رسید که امضا و اثر انگشت، بساط مهر عقیق و طلا و نقره و برنجی را برچیده و مهر های شخصی شکسته شده و اعتباری برای آن باقی نماند، مگر در اشخاص حقوقی که مهر، مکمل امضا از لحاظ اعتباری گردید.
امضا بعد از موجودیت قانونی بدون توجه به کم و کیف آن رایج شد و مورد استفاده قرار گرفت. برای ترسیم آن از لحاظ هندسی تابع هیج قاعده و ترتیبی نیست و هر کس برای خود چند خط کج و معوجی برگزیده و  بکار می برد. از نقوش حیوانات گرفته تا شکل اجسام و اشیاء عنوان امضا یافته و امضای افراد نام می گیرد که از لحاظ صاحب آن دارای هیچ نوع خاصیت و اثر راهنمایی نیست. تفنن و تفاخر یکی از خصوصیات آن شده، اینگونه امضاها معرف هیچ احتیاج و ضرورتی برای خواننده سند و بیننده ی آن نیست و کاملاً غیر مفید است. علاوه بر اینکه مشکلات غیر قابل حلّی درباره هویت صاحب امضا را نیز پنهان می کند. در صورتی که مبتکرین امضا یعنی اروپائیان همه دارای امضا روشن و خوانا هستند و در عین حال مهارت و ریزه کاری را که از لوازم امضا می باشد حفظ کرده اند.
بهترین امضا آن است که نویسنده قبلاً نام و نام خانوادگی خود رابا خط خوانا بنویسد و سپس هرگونه علامت یا نشانه ی ترسیمی معقولی که برای خود برگزیده بکشد و خواننده را برای شناسایی خود به طور غیر مستقیم یاری نماید، نه اینکه او را جهت پیدا کردن هویت خود در گمراهی و سرگردانی قرار دهد.
خطوط ترسیمی هر شخص به نام امضا مرتباً با حالات مزاجی و روحی و تغییرات سن او در تهور است و در آن تغییرات چشمگیری می دهد، ولو اینکه روزانه تکرار شود و چون از این طریق شکل و قیافه تازه می یابد در ذهن بیننده و خواننده تردیدی بوجود می آورد که امضا از آن کیست؟ بنابراین ضرورت خوانا و روشن بودن آن را اجتناب ناپذیر می کند. مرحوم محمود سرشار نائب رئیس اسبق کانون وکلای تهران در یکی از مقالات تحقیقی خود معتقد است که امضای خوانا و روشن از آن مردمان بزرگ و امضای مبهم و غیرخوانا متعلق به افراد ابتر است. این عقیده با توجه به سوابق و مندرجات مهر که در سجع نامیده می شود کاملاً درست است. زیرا مندرجات مهرها در هر زمانی که بوده معرف کامل صاحبان آنها بوده است و مهری که مبهم و غیرخوانا باشد مورد استفاده قرار نمی گرفته و حال که امضا جانشین آن شده، به چه دلیل موجهی گمراه کننده و ناخوانا باشد، بخصوص در زمانی که مورد رسیدگی جهت اصالت آن هم باشیم.
قواعد و قوانین را که مطالعه می کنیم در هیچ مورد تعریفی از امضا نیامده و نحوه و چگونگی آن در دست صاحب امضا است. فقط در آیین نامه ثبت احوال مصوب اردیبهشت 1319 آمده که در ثبت هر واقعه باید امضا کننده نام و نام خانوادگی خود را بنویسد و بعد امضا کند.
چون هر سندی قانوناً می بایستی به زبان و خط فارسی نوشته شود و خط و زبان فارسی، زبان رسمی مملکت بشمار می رود چنین نتیجه می گیریم که امضا نیز بایستی با خط و زبان فارسی نوشته شود و اگر کسی خط و زبان فارسی بلد نباشد در واقع برای مرجع تنظیم سند فارسی مانند این است که او بی سواد است. نهایت بی سوادی او در خط و زبان فارسی می باشد و با او چنان رفتار می شود که با بی سوادان محض رفتار می شود.
بنابراین دوگانگی خط در نوشته و امضا سند، مورد قبول قانون ایران نیست، و اگر در قانون ثبتی دیگر کشورها به آن توجه شود، در مراجع قضایی ما دارای اعتبار حقوقی نمی باشد. این قاعده منطقی به نظر می رسد به این دلیل که اگر امضا برای این است که مندرجات سند را امضا کننده فهمیده و به جزئیات آن واقف است، نداشتن سواد فارسی که ملازمه یک دیگرند قابل قبول نیست و مانعه الجمع هستند.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
آثار حقوقی امضا، مهر و اثرانگشت در حقوق مدنی و تجارت