10- بررسی ارتباط اخلاق با سایر علوم و معارف بشری مانند دین، علم، حقوق و قراردادهای اجتماعی،یکی دیگر از مباحث مهمی است که درفلسفه اخلاق مطرح میشود(مصباح یزدی،1388).
2-1-3- تئوریها و مکاتب اخلاق
مطالعه تئوریهای اخلاقی، قالبی منطقی جهت فهم ابعاد رفتار انسان فراهم میکند و به شناخت مسائل دشوار اخلاقی کمک میکند و ابزاری جهت حل مسائل ایجاد می نماید. بررسی مکاتب مختلف اخلاقی نشان می دهد که مجموعه ارزشها و بافت و ترکیب آنها بیش از هر چیز، نتیجه مبانی جهان شناسی و انسان شناسی آنهاست و آگاهی انسان از مبانی و اعتبار قواعد و معیارهای اخلاقی که جهت و روش زندگی او را تعیین میکنند، مهمترین نیاز درون ذاتی هر فرد بوده و حائز اهمیت بسیاری است (السد، 1379). اینک دو گروه ازمکاتب اخلاقی به اجمال مورد اشاره قرار میگیرد:
2-1-3-1- مکاتب واقعگرا
واقعگرایان اخلاقی بر این باورند که احکام اخلاقی، گزارههای صادق اند. آنان مدعی آنند که آدمیان اغلب در مقام ارائه و بیان آن احکامند. بعلاوه واقعگرایان اخلاقی این عقیده را که گزارهها و احکام اخلاقی و یا توجیه آنها در ابتدا به باورها و احساسات گوینده و اظهار کننده آن احکام و نیز آداب و رسوم جاری در فرهنگ آنان وابسته است را نمیپذیرند. واقعگرایی اخلاقی اصرار می ورزد که واقعیات اخلاقی به طور مستقل از باورهای اخلاقی ما وجود دارند و تعیین میکنند که آن باورها صادق اند یا کاذب (ناوتن، 1380) . مکاتبی که بر این عقیده هستند که گزارههای اخلاقی اخباری هستند یعنی ما بتوانیم به وسیله آنها از عالم واقع و خارج حکایت نماییم، واقعگرا میباشند(مصباحیزدی، 1384). به طور مثال اگر هدف اخلاق را قرب الهی بدانیم چنانچه رفتاری یا صفتی با این هدف رابطه مثبت داشته باشد میگوییم این کار یا صفت خوب است و اگر رابطه منفی باشد میگوییم بد است و در صورتی که هیچ رابطهای میان آنها برقرار نباشد، میگوییم این کار از نظر اخلاقی نه خوب است و نه بد (حسینی،1383).
2-1-3-2- مکاتب غیرواقعگرا
مکاتبی که این باور را در خود داشته باشند که جملات اخلاقی، انشایی است یعنی این توان در آنها دیده نمیشود که عالم واقع یا عین را بتوانند توصیف نمایند به مکاتب غیرواقعگرا مشهورند. زیرا این مکاتب عاجز از این مسئله هستند که بتوانند به وسیله گزارههای اخلاقی انشایی به توصیف عالم واقع بپردازند (مصباحیزدی، 1384).
براساس معیار غیرواقعگرایی، چندین مکتب اخلاقی – از زمان یونان باستان تا دوران جدید – به وجود آمده است که عبارتند از: احساسگرایی، توصیهگرایی، قراردادگرایی و امر الهی. غیر واقعگرایی اخلاقی پیامدهای زیادی را به همراه دارد که یکی از آنها این است که این دیدگاه به نسبیگرایی بی حد و حصر کشیده میشوند؛ زیرا غیرواقعگرایی مبنا و پایگاه عینی و واقعی را برای اخلاق نمی پذیرد و از این جهت در این نظریه هر رفتاری میتواند به کمترین مناسبت مانند خوشایندی یا ناخوشایندی عامل آن، خوب یا بد به حساب آید. صدق و کذب ناپذیری نقد دیگری است که بر غیر واقعگرایان وارد است. یکی دیگر از نقدهای غیرواقعگرایی این است که این دیدگاه موجب میگردد تا معیاری برای معقولیت احکام اخلاقی نداشته باشیم. بی شک اگر نتوان احکام اخلاقی را با استدلال و برهان همراه کرد نمیتوان دیدگاهها و مکاتب اخلاقی مختلف را ارزش گذاری کرد. تبیین عقلانی احکام اخلاقی تنها در زمانی ممکن است که میان ارزشها و حقایق عینی رابطه ای منطقی برقرار باشد (رابرت، 1382).
2-1-4- شیوه تبیین نظام اخلاقی
برای تعیین نظام اخلاقی مورد قبول می بایست اولا نتیجه مطلوب از افعال اختیاری انسان را معین کرد و ثانیاً معلوم نمود که چگونه میتوان افعالی را که در جهت نتیجه و هدف میباشند از افعالی که ما را از آن دور میکنند تشخیص داد، تا بتوانیم ملاک و چارچوبی کلی برای کارهای بایسته و نبایسته ارائه دهیم. (مصباح، 1388). به طور کلی نظامهای اخلاقی بر دو قسم قابل تقسیم است: 1-نظامهای اخلاقی که مبتنی بر خودخواهی و خودپرستی و منافع شخصی است یا نظامهای خودمحور 2- نظامهایی که فراتر از منافع شخصی می روند و مبنایی فراتر از خود شخصی دارند یا نظامهای غیرخود محور (مطهری،1376).
2-1-4-1- نظام اخلاق اسلامی، غایتگرا یا وظیفهگرا؟
نظام اخلاق اسلامی هم غایتگرا و هم وظیفهگرا است. زیرا غایت در اخلاق اسلامی خیر و سعادت اخروی است، نه منافع دنیوی. انسان به عنوان موجودی مختار و آگاه در افعال خود غایت داشته، هر کاری را به هدفی و برای برآوردن غرضی انجام می دهد. با توجه به آیات قرآن کریم دانسته میشود، غایت نهایی و مطلوب با لذات انسان در کارهای اخلاقی سعادت، فوز و فلاح نهایی است. در قیاس با منافع دنیوی، نظام اخلاقی اسلام غایتگرا نیست، بلکه ارزشگرا و فضیلت خواه و به تعبیری وظیفهگرا است. مقصود آن است که چون نظام اخلاقی اسلام مبتنی بر انسان شناسی خاصی است و گستره وسیعی برای حیات و کمالات انسانی می بیند، منافعی که بدان نظر دارد، کمال و سعادت اخروی انسان است که در پرتو قرب الهی حاصل میشود. این غایت، یعنی کمال انسان، با انجام اعمالی که ملایم با نفس متعالی انسان است، تحقق می یابد. از این رو، نظام اخلاقی اسلام در مقام توصیه و دستور و ارائه برنامه، همچون وظیفهگرایی عمل میکند و از آنجا که در هر حال خیر اخروی مد نظر است، غایتگرا است (لاریجانی، 1373).
2-1-4-2- نظام اخلاق
ی اسلام عقلانی است یا وحیانی؟
نظام اخلاقی اسلام عقلانی، وحیانی است. بدین معنا که هم خرد و اندیشه انسان بدان دعوت میکند و هم پیامبران الهی. از این امر گاهی به فطری بودن دین تعبیر میشود. یعنی تعالیم کلی دین اسلام از آن جمله احکام اخلاقی آن، با گرایشهای فطری انسان هماهنگ و همنوا است. حاصل آنکه اگر اسلام ما را به ترک تعلقات دنیوی و توجه به خدا و آخرت و ارزشهای معنوی فرا می خواند، عقل حسابگر نیز، که همواره سود و زیان، مصالح و مضار انسان را در نظر میگیرد و انسان را به انجام کارهایی که بیشترین سود و کمترین زیان را برای او دارد، دعوت میکند، آن فراخوان وحیانی را تایید میکند. صریحاً میتوان گفت که اسلام تنها از ما خواسته است که عاقل باشیم و عاقلانه عمل کنیم. انسان عاقل هرگز آخرت را به دنیا نمی فروشد و جهان ابدی، لذایذ معنوی و لقای خدا را با لذایذ ناچیز و بی مقدار دنیوی مبادله نمیکند. از این روست که می گوییم نظام اخلاقی ما عقلانی-وحیانی است (مصباح یزدی، 1376).
2-1-4-3- تفاوت نظام اخلاقی اسلام با دیگر نظامها
اختلاف نظام اخلاقی اسلام با نظامهای دیگر به مفهوم بر نمیگردد، یعنی درمعنای سعادت اختلافی نیست. همچنین در اصل اینکه آدمی در طلب سعادت خود است جای اختلاف نیست. زمینه اختلاف در شناسایی مصداق آن است. مفهوم سعادت از دوام و شدت مطلق یا نسبی لذت انتزاع میشود. اما تشخیص مصداق آن به نگرش عام جهانشناسانه هر مکتب بستگی دارد. قرآن که حیات آدمی را نامحدود و سهم اصلی زندگی انسان را به بعداز مرگ مربوط میداند مصداق سعادت و فلاح را در ارتباط با حیات اخروی بازشناسی میکند. ماده سعادت که فقط یک بار در قرآن در سوره هود آیه 105 آمده است، بر سعادت اخروی تطبیق شده است. اصل رابطه انسان با مبداء و معاد، رکن نظام اخلاقی اسلام است. سعادت که غایت زندگی انسان است از دیدگاه قرآن از مبداء هستی سرچشمه میگیرد و در حیات اخروی ظهور تام مییابد. گشودن حساب آخرت در حوزه داوری اخلاقی به این معنا خواهد بود که تأثیر هر فعل مورد نظر را باید علاوه بر حیات این جهانی انسان، در حیات اخروی او هم سنجید و این کاری دشوار است. این دشواری از آنجا ناشی میشود که آدمی از چگونگی زندگی اخروی و عوامل مؤثر در آن بیخبر است. نقش وحی پردهبرداری از سازوکار تأثیرگذاری افعال اختیاری در مجموعه زندگی انسان است. براین اساس ما در شناسایی دقیق وضعیت اخلاقی افعال (که از تأثیر آنها بر سعادت آدمی انتزاع میشود) محتاج وحی هستیم.
2-1-4-4- غایت نظام اخلاقی اسلام
به استناد متون اسلامی، غایت در این نظام لذت است، اما نه لذتهای حسی دنیوی که ناپایدار، سطحی و توأم با رنجها و آلام فراوان است، بلکه لذتهای پایدار، عمیق و خالی از هرگونه رنج و سختی . با مروری بر آیات کریمه قرآن کریم روشن میگردد که خداوند از انسان خواسته خود را در لذتهای دنیوی که گذرا و همراه با رنجهای فراوان و بسیار پایین مرتبت هستند، محدود نساخته به آخرت و لذتهای جاودانه و ژرفتر نظر بدوزد. از نگاه قرآن بالاترین لذت و سرور و ابتهاجی که برای انسان حاصل میگردد، لذت حاصل از انس با خدا، قرب به او و نظر به جمال و جلال الهی است و از این رو میتوان گفت، غایت در نظام اخلاقی اسلام قرب الی ا… است (مصباح، 1388).
2-1-5- تفاوت اخلاق و حقوق