ترکیبی
ترکیبی
مقایسه نسبی
مقایسه نسبی
نیازها
نیازها
2-6- فرضیه های پژوهش
2-6-1- فرضیه اصلی:
بین الگوهای مصرف و میزان رفاه ذهنی افراد تفاوت معناداری وجود دارد.
2-6-2- سایر فرضیه ها
بین الگوی مصرف سنتی ومیزان رفاه ذهنی افراد تفاوت معناداری وجود دارد.
بین الگوی مصرف مدرن ومیزان رفاه ذهنی افراد تفاوت معناداری وجود دارد.
بین الگوی مصرف ترکیبی ومیزان رفاه ذهنی افراد تفاوت معناداری وجود دارد.
بین متغیر های زمینه ای( سن،جنس، تاهل و پایگاه اقتصادی و اجتماعی) با میزان رفاه ذهنی تفاوت معناداری وجود دارد.
2-7- مروری بر پیشینه تحقیق
2-7-1- تحقیقات داخلی
حسین پور (1388)، در پژوهشی تحت عنوان”بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و رفاه ذهنی” دو مفهوم سرمایه اجتماعی و رفاه ذهنی را به روش پیمایش و ابزار پرسشنامه مورد بررسی قرار داده است.یافته های تحقق حاکی از آن است که رفاه ذهنی هیچ تفاوتی را در ارتباط با متغیرهای زمینه ای مطرح شده در تحقیق(سن و جنس و…) نشان نمی دهد ونیز بین شبکه های اجتماعی ، مشارکت مدنی و اعتماد نهادی با رفاه ذهنی رابطه معنی داری وجود ندارد.اما بین سرمایه اجتماعی و شاخص های اعتماد بین شخصی، اعتماد تعمیم یافته و مشارکت اجتماعی، رابطه معنی داری وجود دارد.
بارگاهی (1392)، در پژوهشی تحت عنوان ” بررسی رفاه ذهنی و عوامل موثر بر آن”، مفهوم رفاه ذهنی و عوامل موثر بر آن را به روش اسنادی و میدانی (پیمایشی) مورد بررسی قرار داده است. جامعه آماری تحقیق شامل افراد 15 تا 29 سال ساکن شهر تهران است و حجم نمونه آن بر طبق فرمول کوکران 381 نفر است. متغیرهای تاثیر گذار بر رفاه ذهنی با توجه به مبانی نظری تحقیق عبارت از پایگاه اجتماعی- اقتصادی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و آنومی اجتماعی می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که از عوامل تبیین کننده، پایگاه اجتماعی- اقتصادی افراد بر طبق آزمون گاما(294/0) و دی سامرز(130/0) دارای تأثیر مثبت(مستقیم) بر میزان رفاه ذهنی در بین افراد هستند، و متغیر آنومی اجتماعی دارای تأثیر معکوس و کاهنده بر میزان رفاه ذهنی می باشد. مشارکت اجتماعی و اعتماد اجتماعی نیز به ترتیب با ارزش دی سامرز( 163/0)و( 085/0) و نیز گامای(423/)0 و(207/0) نیز به صورت مستقیم و مثبت بر رفاه ذهنی تاثیر گذار می باشند.
زبردست و بنی عامریان(1389)، در پژوهشی تحت عنوان “بررسی ارتباط میان شاخص های عینی و ذهنی بعد خدمات عمومی کیفیت زندگی شهری ” به ارزیابی شاخص های ذهنی از دیدگاه ساکنان شهر جدید هشتگرد و ارزیابی میزان رضایت آنان از زندگی شهری پرداخته اند. این پژوهش با کمک ابزار پرسشنامه درتحقیقی پیمایشی مشتمل بر نمونه 125 نفری به بررسی میزان رضایت آنان و میزان شاخص های شهری می پردازد. همچنین بر اساس شاخص های عینی با استفاده از اطلاعات ثانویه این دوشاخص را کنار یکدیگر و در ارتباط با هم مقایسه و بررسی نموده اند. نتایج نشان می دهد که بهبود کیفیت زندگی ذهنی از طریق بهبود شرایط عینی در محیط شهری از اهمیت قابل توجهی برخوردار است.همچنین رضایت از دسترسی به خدمات عمومی اثر مثبت و معناداری را به لحاظ آماری بر کیفیت زندگی ذهنی وارد می کند و افزایش رضایت از خدمات سبب افزایش کیفیت زندگی ذهنی می شود.
زاهدانی و سروش، در پژوهشی تحت عنوان “الگوی مصرف و هویت دختران جوان شهری”. این تحقیق در میان 382 نفر از دختران مجرد 15-30 ساله در شیراز توزیع و تکمیل گردید. آنها به این مسأله پرداخته اند که دختران جوان شهری بر اساس چه الگوهایی در زمینه های مصرف فرهنگی، مصرف زمان در اوقات فراغت و مصرف مادی عمل کرده اند و آیا می توان الگوهای متفاوتی بر اساس هویتهای ملی، دینی و جنسیتی بین آنهاتشخیص داد. نتایج، 8 الگوی متمایز مصرف را به دست می دهد که ارتباط آنها با متغیرهای زمینه ای (سن، میزان درآمد خانواده در ماه، بعد خانواده، وضعیت اشتغال، محل تولد) بررسی شده و دسته بندی هایی صورت گرفته است. به علاوه این الگوهای مصرف با وضعیتهای هویتی پاسخگویان (هویت ملی،دینی، جنسیتی و طبقاتی)نیز رابطه دارد. نتایج تحقیق نشان می دهد که الگوهای مصرفی بیشترین اقبال را در میان دختران داشته اند که شامل فعالیتهایی هستند که کمتر هزینه بر بوده، در زمینه خانوادگی قابلیت انجام داشته باشد و نشا ن دهنده هویت ملی و مذهبی متوسط و هویت جنسیتی جدید بوده و از تصورات کاملاً سنتی از زن فاصله گرفته باشد.
مرادی (1389)، در پژوهشی تحت عنوان ” تحلیل جامعه شناختی الگوهای مصرف در بین ساکنان شهر تهران” به شناسایی الگوهای مصرف و بررسی عوامل موثر بر این الگوها در میان ساکنان شهر تهران پرداخته است. این پژوهش که در میان 410 نفر از افراد 15-45 ساله ساکن شهر تهران انجام شده نتایج آن نشان می دهد توزیع طبقاتی الگوهای مصرف و انطباق آنها بر جایگاه افراد، در فضای سلسله مراتب اجتماعی است.
تاری و غلامی باغی، در پژوهشی تحت عنوان ” تاثیر فرهنگ بر الگوی مصرف در کشور و راهکارهای بهبود آن” نشان می دهند که علاوه بر عوامل اقتصادی،عوامل فرهنگی متعددی از جمله عقاید دینی، تاثیر مصرف خانوار بر فرد،فرهنگ بازیافت، مصرف تفاخری،مصرف چشم و هم چشمی، تب
لیغات بازرگانی، جهانی شدن،مد اجتماعی و نظایر آن بر تعیین الگوی مصرف در جامعه موثر هستندو لازم است با توجه به لزوم اصلاح الگوی مصرف جامعه اقدامات عاجلی متناسب با اصلاح حوزه فرهنگی مصرف از طرف سیاستگذاران بخش فرهنگی کشور مد نظر قرار گیرد.