محیط اولیهی ناخوشایند یا برعکس بیش از حد ارضاء کننده، میتواند موجب مشکلات قابل ملاحظهای در سرشت هیجانی کودک گردد. به علاوه، سرشت هیجانی مشکل دار میتواند یک محیط طبیعی را مختل سازد و موجب بروز آسیب روانی در غیاب تاریخچهی واضحی از اختلال در فرد گردد (یانگ، کلوسکو و ویشار، 2003).
3-4-2-طرحواره درمانی یانگ
طرحواره درمانی که توسط یانگ وهمکارانش(۱۹۹۰ و ۱۹۹۹) بوجود آمده، درمانی نوین ویکپارچهاست و عمدتاً براساس روش های درمان شناختی -رفتاری کلاسیک بنا شدهاست و تأکیدش بیشتر بر ریشه های تحولی مشکلات روانشناختی در دوران کودکی و نوجوانی، استفاده از تکنیک های بر انگیزنده و ارائه مفهوم سبک های مقابله ای است.طرحواره درمانی تلفیقی از مبانی مکاتب شناختی رفتاری، دلبستگی گشتاکت، روابط شیئی، سازنده گرایی و روان کاری است» (یانگ، 1399، به نقل از حمیدپور،1386). طرحواره درمانی برای درمان بیماران مزمن و مقاوم به درمان و بیمارانی که اختلالات شخصیت دارند یا کسانی که مشکلات منش شناختی مزمن دارند و نمی توانند بخوبی از رفتار درمانی شناختی کلاسیک کمکی دریافت کنند تدوین شدهاست . طرحواره درمانی با توجه به مشکل بیمار میتواند کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت باشد» (یانگ، 1999).
طرحواره درمانی درمانی است ابتکاری و تلفیقی که توسط یانگ و همکارانش پایه گذاری شده است او در این درمان کوشیده است تا با بکارگیری مبانی و راهبردهای روشهای درمان شناختی – رفتاری (CBT) و مولفه هایی از سایر نظریه ها مثل دلبستگی، روابط شیء ای، ساختار گرایی و روان تحلیلگری و تلفیق یکپارچه و منسجم آنها با یکدیگر یک مدل درمانی جدید را برای درمان اختلالات دیرپایی مثل اختلالات شخصیت و اختلالات مزمن محور یک ارایه دهد.
سه دهه پیش بک مطرح ساخت که هرچند کاربرد اطلاعات مربوط به دوران کودکی برای درمان دوره حاد افسردگی و اضطراب لازم نیست اما برای درمان مشکلات مزمن شخصیتی ضروری به نظر می رسد.طرحواره درمانی به درک پایه های مشکلات روانشناختی فرد در دوران کودکی، ارتباط مراجع – درمانگر و نشاندن فرمول بندی مشکل بر زمینه تاریخچه فردی گسترده تری پای می فشارد.وقتی که رفته رفته درمانگران از درمان اختلالهای محور یک مثل اضطراب به سمت کار بر روی اختلالات عمیقتر مثل اختلالات شخصیتی محور دو حرکت کردند با محدودیت های مدل شناخت درمانگری بک رو به رو شدند. بیماران مبتلا به اختلالات شخصیتی مجموعه ای از مشکلات پیچیده و مقاومی را دارند که در بسیاری از موارد روند درمان را متوقف می سازد. بنابراین یانگ تحت تاثیر ساختار گرایی طرحواره درمانی را بنا نهاد که اختلالات شخصیتی و دیگر اختلالهای دیرپا را نشانه رفته است.تجربه نشان داده است که طرحواره درمانی در درمان افسردگی و اضطراب دیرپا، اختلالهای خورد و خوراک، مسایل زناشویی و مشکلات پایدار در حفظ روابط صمیمانه سازگار، اثربخش بوده است همچنین این روش در مورد مجرمان و در پیشگیری از عود در میان سوء مصرف کنندگان مواد مخدر کارایی دارد.
4-4-2-حیطههای طرحوارهها
یانگ 18 طرحواره را در قالب پنج حیطهی اصلی طبقهبندی کرده است و آنها را به عنوان حیطههای طرحواره معرفی میکند (یانگ و همکاران، 2003؛ بارلو، 2002؛ سیموس، 2002؛ تاریر و همکاران، 2008) این حیطهها عبارتند از:
حیطهی یک: بریدگی و طرد
افرادی که در این حیطه قرار میگیرند قادر نیستند دلبستگیهای ارضاکنننده و ایمن را با دیگران شکل بدهند. خانوادههای این افراد که ریشهی شکلگیری این حیطه در کودکی هستند، معمولاًٌ ناپایدار، آزاردهنده، سرد، طردکننده و منزوی از دنیای اطراف خود میباشند. در این افراد نیازهای بنیادین امنیت، آرامش خاطر، پذیرش، حمایت، ثبات، همدلی و راهنمایی به سبک قابل پیشبینی برآورده نشده است.
طرحوارههایی که در این حیطه قرار میگیرند، عبارتند از :
1- رها شدگی ـ بیثباتی
درک ناپایداری و غیرواقعی بودن حمایت و ارتباطات فرد با دیگران، در این نوع طرحواره میگنجد. افراد دارای این نوع طرحواره بر این باورند که افراد مهم در زندگی آنها ارتباطات خود را با آنها ادامه نمیدهند و انتظار ترک شدن از جانب دیگران را دارند. این افراد معتقدند که افراد مهم زندگیشان قادر نخواهند بود که به حمایت هیجانی و ارتباط قوی و مستمر با آنها ادامه دهند، چون باور دارند که این افراد، بی ثبات و غیرقابل پیشبینی هستند و آنها را به خاطر فرد دیگری ترک خواهند کرد.
2- محرومیت هیجانی
افراد دارای این طرحواره انتظار دارند که نیازهای هیجانی آنها توسط افراد مهم زندگیشان، به طور کافی برآورده نخواهد شد. سه شکل محرومیت هیجانی وجود دارد:
الف) محرومیت از مراقبت : فقدان توجه، عاطفه، گرمی یا محبت؛
ب) محرومیت از همدلی : فقدان درک، عدم خودافشاگری و تبادل دو طرفه احساسات، نداشتن شنونده؛
ج) محرومیت حمایت : فقدان هدایت و راهنمایی دیگران.
3- بیاعتمادی ـ بد رفتاری
این طرحواره عبارت است که از این که دیگران آزاردهنده، صدمه رساننده، متقلب، دروغگو و بیصداقت هستند. این افراد معتقدند که اگر دیگران فرصت پیدا کنند، حتماً آنها را استثمار خواهند کرد.
4- نقص ـ شرم
افراد این طرحواره معتقدند که افرادی حقیر، پست، بد و بیارزش هستند و دیگران آنها را دوست ندارند. به همین دلیل در درون خود احساس پرخاشگری و بیارزشی دارند و احساساتی همچون دوست نداشتنی ب
ودن را تجربه میکنند. این افراد ممکن است نسبت به سرزنش و مقایسه شدن با دیگران به طور افراطی حساس باشند و از بودن با دیگران احساس عدم امنیت داشته باشند و در عین حال در حضور دیگران احساس شرم و خجالت داشته باشند.
5- انزوای اجتماعی ـ بیگانگی
در این طرحواره، فرد این تجربهی ذهنی را دارد که به نوعی از دیگران متفاوت است و متعلق به گروه یا دستهای نیست و با دیگران فرق دارند.
حیطه دو: خودگردانی و عملکرد مختل
خودمختاری، توانایی مجزا ساختن فرد از خانواده و عملکرد مستقل متناسب با سن است. افراد دارای این حیطه از طرحواره در مجزا کردن خود از خانواده و نمادهای والدینی و عملکرد مستقل مشکل دارند. به عبارت دیگر، در طول دورهی کودکی، خانوادهی این افراد در کارهای کودک بسیار دخالت میکردند و به طور افراطی، حمایت کننده بودند. این افراد در شکل دادن یک هویت مستقل دچار اشکال هستند.
طرحوارههای این حیطه عبارتند از: