نگهداری دانش
این مرحله به ذخیره سازی، ثبت، ضبط و نگهداری دانش در شکل و یا چارچوبی اشاره دارد که پیوستگی اجزای آن را حفظ کند و قابلیت بازیابی استفاده به وسیله کارکنان سازمان داشته باشد. در حقیقت، سازماندهی دانش، پیش زمینه لازم برای انتقال و تبادل دانش است. به عبارت دیگر ذخیره و ثبت دانش در قالب اینترنت، پوشه ها و کلاسور ها پیش قابلیت لازم را برای انتقال و تبادل آن فراهم می آورد(نوری و همکاران،1388). در واقع در مرحله نگهداری سعی می شود تا با استفاده از ابزارهای موجود از پراکندگی اطلاعات و دانش سازمانی جلوگیری نمود. تاریخ نشان داده است که یکی از ابزار رشد و توسعه کشورها توانایی حفظ اندوخته های دانشی آن ها بوده است. لشکرکشان رومی، یونانی، مغولی، همگی به این امر واقف بودند و پس از ورود به شهرها یکی از برنامه های همیشگی خود را به آتش کشانده کتاب ها و کتابخانه ها گذاشته اند. با گذر تاریخ اما بشر با راهکارهای جدید نگهداری و حفظ اندوخته های خود آشنا گردید و به مرور نسل های جدیدی از ابزارآلات ذخیره سازی دانش پا به عرصه وجود نهادند. پاپیروس، کاغذ درختان، مرکب، خودکار، دستگاه های سوراخ کن کاغذ، تلگرافات، کامپیوتر ها و نرم افزار های پایگاه داده و امروز ابر کامپیوتر های گوگل و یاهو، همگی ابزارهایی هستند که به مرور زمان و با توجه به نیاز بشر رشد و تکامل یافته اند. امروز می توان میلیاردها داده اطلاعاتی را در یک چیپ الکترونیکی جای داد و توسعه این ابزار هر روز در حال جریان می باشد. مدیریت دانش سازمانی در این بخش وظیفه دارد تا با توجه به نیاز سازمان ابزار ذخیره سازی مناسب دانش را برای سازمان فراهم نماید(نوری و همکاران،1388).
2-2-6. انتقال دانش
انتقال یا تبادل دانش عبارت اند از حرکت، توزیع و پخش دانش بین افراد و پایگاه های دانش به طور مکانیزه، غیر مکانیزه، و به صورت دو سویه است. در حقیقت 90 درصد از موفقیت های مدیریت دانش از فردی به فرد دیگر از لوازم اساسی چرخه مدیریت دانش اثربخش است. انتقال دانش بین اعضای سازمان، مستلزم استقرار فرهنگ تسهیم دانش قدرت به جای فرهنگ دانش قدرت است(نوری و همکاران، 1388). این روزها و مخصوصا در آینده در عصر دانش که در آن مرزهای کسب و کار کمرنگ می شوند، انتقال دانش و مهارت و خلق سازمان یادگیرنده برای موفقیت و قدرت رقابت شرکت ها به یک امر حیاتی تبدیل شده است. به نظر دونپورت و پروساک(1998) انتقال دانش شامل هم انتقال اطلاعات به گیرنده است و هم جذب و تبدیل آن توسط شخص یا گروهی که اطلاعات را می گیرد. برای این که انتقال دانش توسط یک سازمان ارزشمند باشد باید به تغییراتی دررفتار، درروش ها، سیاست ها وهمچنین به تولید ایده ها، فرآیندها، روشها و سیاست های جدید منجر می شود. بنابراین ضروری است که سازمان ها در تامین کارآمدی انتقال دانش بکوشند. در شرایط بین المللی و مخصوصا با توجه به تکالیف جهانی، بهره برداری و کاربرد موثر دانش و تجربه به دست آمده در سطح جهان، باز هم بر اهمیت بازگردانی موفقیت آمیز تبعید ها و حفظ دانش تاکید می گذارد(داونپورت و پروساک[1]،1998). دانش ضمنی ماهیت پیچیده و نامشهودی دارد، لذا انتقال آن به آسانی و یکباره انجام‌ نمی‌شود. روابط نزدیک از خلال تعامل و ارتباط مستمر به طرفین کمک می‌کند تا به مبادله رسمی‌ و غیررسمی اطلاعات بپردازند. روابط نزدیک، ترویج ارتباط های عمیق و تسهیل مبادله اطلاعات‌ جزئی میان طرفین را به همراه دارد. علاوه بر آن به افراد فرصت بیشتری می دهد تا از طریق‌ تماس‌ های رودررو و فیزیکی در احساسات، انگیزه‌ ها، تجارب جمعی و الگوهای ذهنی یکدیگر سهیم شوند. به عبارت دیگر، دانش از طریق گفت‌ وشنودهای مکرر میان اعضای دو شرکت به‌ مفاهیم و اصطلاحات مشترک برای آن‌ ها تبدیل می‌شود. بنابراین، گیرنده دانش امکان بیشتری‌ برای کسب دانش ضمنی می یابد. یعنی روابط نزدیک، به گیرنده فرصت دست یابی به عمق فرایند عملیات عرضه‌کننده را می دهد، لذا آن ها می توانند از برنامه ها، نمادها یا فرهنگ سازمانی عرضه‌کننده پیروی کنند. پیچیدگی و نامشهود بودن دانش ضمنی مانع از انتقال کامل و یکباره‌ آن می شود، لذا تکمیل انتقال آن به همکاری شرکت مبدأ در مرتبه‌ های بعدی نیاز دارد. این امر ضرورت تعامل مستمر و طولانی را در انتقال دانش باز می نمایاند. تعامل مداوم، امکان بازبینی را برای بهبود انتقال دانش ضمنی فراهم می آورد. شرکت مبدأ با دریافت بازخورد از شرکت گیرنده‌ میتواند دستورالعمل های جزئی بیشتری درباره ماهیت دانش و تسهیل درک آن در اختیار گیرنده بگذارید. روابط نزدیک، به کیفیت اطلاعات مورد مبادله و مطلوبیت حفظ رابطه و ارزشی‌ که طرفین برای یکدیگر قائلند بستگی دارد. زمانی که دانش به اشتراک گذاشته شده به هنگام، دقیق و مفید باشد، طرفیین تمایل بیشتری به حفظ رابطه نشان می دهند. پیشینه‌ طولانی روابط گویای کیفیت بالای اطلاعات مبادله شده، رضایت طرفین از رابطه و اهمیتی است‌ که آن ها برای حفظ و تداوم آن قائل هستند(قربانی زاده و خالقی نیا ، 1388).
لازم به یادآوری است که عنصر بنیادین روابط نزدیک‌ بین فرستنده و گیرنده اطلاعات و دانش سازمانی، اعتماد متقابل است. اصولا اعتماد، اساس مبادله دانش ضمنی را تشکیل می دهد. فوس‌  و همکارانش اهمیت اعتماد را ناشی از قرارداد ناپذیری دانش ضمنی دانسته و بر نقش آن در کاهش ریسک و عدم قطعیت نهفته در انتقال دانش ضمنی تأکید می کند . طبعا به وجود آمدن اعتماد در بستری از صمیمیت و ارتباطات شخصی شکل می‌گیرد که تبادل غیررسمی دانش را تسهیل کرده، امکان اشتراک‌گذاری اطلاعات جزئی و راهبردی را افزایش می دهد. ایجاد چنین بستری مستلزم وجود دیدگاه ها و اهداف مشترک، سازگاری فرهنگی و همگونی‌ اجتماعی است. این امر فضای مساعد برای تبادل آرا را فراهم کرده و به درک متقابل طرفین از یکدیگر می افزاید. چنین فضایی به شفافیت رابطه میان عرضه‌کننده و گیرنده دانش ضمنی کمک‌ می‌کند. هنگامی که طرفین به روشنی بدانند که هرکدام چه هدفی دارند و چه می خواهند به دست‌ آورند دانش ضمنی به گونه مؤثرتری انجام می شود(فوس[2] و همکاران،2006).
[1]. Davenport and Prusak
[2] Foos
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی رابطه بین مدیریت دانش و جهت گیری استراتژیک: با در نظر گرفتن نقش نوآوری و عملکرد