کردن زندگی به شیوه کودکان یعنی مجذوب‌دار و با همه‌ی وجود آزمون شیوه‌های جدید به عوض چسبیدن به راه‌های راحت و امن مسئولیت‌پذیری و … (به نقل از زمینه روانشناسی، ترجمه گروه مترجمان، 1368).

نقش تصویر ذهنی بدن در خودپنداری نوجوان
بدن نوجوان و خصوصیات بدنی او در تصویر او از خودش و روی اندیشه او که با چشم دیگران چگونه به نظر می‌رسد اهمیت زیادی دارد. اثرات تغییرات در اندازه، سازمان و قدرت بدنی نوجوان در خودپنداری او نیز منعکس می‌شود. تصویر ذهنی بدن نوجوان نقش مهمی را در ارزیابی او از خودش بازی می‌کند. البته این تصویر ذهنی می‌تواند به خصوصیات واقعی و آیینه‌وار بدنی (جسمانی) نزدیک باشد و یا تصویی تعریف شده باشد.
در زمینه خودپنداری بدن نوجوان تعامل شاگردان و معلم از آنها را نمی‌توان نادیده گرفت برخی از محققان دریافتند نوجوانانی که معلم ورزش از آنها انتظار پیشرفت بهتری داشت، خودپنداری مطلوب‌تری داشتند تغییرات مثبت در خودپنداری جسمانی، حداقل تا حدی، یک نتیجه رابطه مثبت‌تر بین معلم وافرادی بود که از آنها انتظار بیش‌تری می‌رفت. مشاهدات نشان داد معلمان شاگردانی را که از آنها انتظار بیش‌تری داشتند، بیشتر مورد ترغیب قرار می‌دادند و اندیشه‌ها و کارهای آنها را بهتر قبول می‌کردند. این داده نشان می‌دهد که احتمالاً دیگران (از جمله معلم) نقش مهمی در رشد خودپنداری بدن نوجوان دارند.
به طور کلی تصویر ذهنی بدن به عنوان آگاهی کامل شخص از بدن خودش و امکانات آن برای حرکت و جنبش تعریف شده است. محققان بر اهمیت نهایی تصویر ذهنی بدن بر سازگاری روانی و هیجانی تأکید کرده‌اند. مثلاً کفارت29 مطرح کرد که نوجوان از طریق یک تصویر ذهنی بدن استوار می‌تواند نقطه قابل اعتمادی برای ادراکات و پاسخ‌های حرکتی و روانی خود به وجود آورد. رشد کافی تصویر ذهنی بدن در واقع برای تمام فعالیتهای روانی نوجوان اساسی است. (پورمحمودی، ابراهیم، 1378).
مروری بر دنیای معلولین
سال 1981 را سازمان ملل سال معلولین اعلام کرد و در این سال تمام ممالک جهان همبستگی خود را در حمایت از معلولین و بازتوانی تطابق مجدد آنان با دنیای کار و زندگی اعلام داشتند.
گروهی از این ممالک که از نظر پیشرفت‌های علمی و بهداشتی و اعتلای سطح زندگی در حد بالایی قرار داشتند توانستند اقدامات خود را در این راه بیش از پیش توسعه داده و تقویت کنند و در راه رفاقت و هم چشمی با همدیگر در سطح جهانی آن را در معرض تحسین و تمجید قرار دهند.
ولی گروهی که به علل مشکلات علمی و صنعتی و مادی در حد پایین‌تری قرار داشتند نتوانسته حمایتی را که شایسته انسانیت و نوع دوستی است. در حق همنوعان معلول خود به جا بیاورند در حالیکه این گروه از جوامع بشری بیش از دیگران نیاز به احترام داشتند که طبق آمار سازمان بهداشت جهانی از 450 میلیون معلول جهان هشتاد درصد آن در این کشورها زندگی می‌کنند و مخارجی که در این کشورهای فقیر برای آنان صرف میشود 20 درصد مخارج جهانی آن است یعنی 80 درصد مخارج جهانی صرف 20 درصد معلولین در کشورهای پیشرفته می‌گردد.
مسأله بیشتر تأسف‌آورتر می‌شود وقتی بدانیم که از این 450 میلیون معلول جهان قریب یک دوم آن یعنی 149 میلیون نفر آن را کودکان تشکیل می‌دهند. یعنی انسانهایی که در سرآغاز زندگی هستند و باید یک عمر با معلولیت در این جهان بر سر برند. معلولین از جامعه خود چه می‌خواهند و انتظار آنان از دنیای غیرمعلولین چیست؟ مسلماً جز حق حیات و زندگی، یک زندگی مستقل و آزاد و سربلند چیزی دیگری نیست آنان خود را سربار جامعه نمی‌خواهند و نیازمند ترحم غیرمعلول‌ها نیز نمی‌دانند. بلکه فقط انتظار درک شدن از جامعه خود و جذب شدن در دنیای کار و فعالیت را دارند منتهی جذب شدن معلولین در دنیای کار و زندگی نیاز به یک رشته اقدامات و کمک‌ها و تجهیزاتی دارد تا امکانات بازتوانی و تهیه و مسایل کمکی فنی لازم برای آنان فراهم آید و در راه تطابق آنها با دنیای غیرمعلولین قدمی برداشته شود.
در جهان امروزی هیچ بشری مصون از معلولیت نیست و شکنندگی بیولوژیکی انسان هر آدمی را هر آن و در هر جا در معرض معلولیت قرار می‌دهد و جای آن هست که هر انسانی در وقت توانایی به فکر انسان‌های معلول بوده و در راه فراهم آوردن امکانات باز توانی در تطابق آنان با دنیای کار و زندگی دین خود را به انسانیت و هم‌نوعان خود ادا نماید. کمی همت از طرف غیرمعلولین و مسئولین لازم است تا این دنیای مناسب و مطلوب برای معلولین فراهم آید (دکتر قضایی، صمد 1368).
معلولیت چیست؟
معلولیت اطلاق می‌شود به ناتوانی در انجام تمام یا قسمتی از ضروریات عادی زندگی فردی یا اجتماعی به علت وجود یک نقص مادرزادی در قوای جسمانی یا روانی.
در ارزیابی یک معلولیت ضرورت دارد خصوصیات نقصان جسمانی یا روانی همچنین کیفیت کاهش توانایی و ظرفیت و بالاخره نحوه‌ی محرومیت مشخص روشن گردد، که در این مورد این دو ویژگی در قسمت تعریف اصطلاحات (معلولیت) توضیح مختصری داده شد. در مورد کاهش توانایی ظرفیت، می‌توان گفت که این توانایی و ظرفیت در حقیقت به شکل فعالیت‌ها و رفتارهایی است که معمولاً عوامل لازم برای زندگی روزانه تلقی می‌شود و عبارتند از:
– رفتار
– برقرار کردن ارتباط با دیگران
– توجه به نظافت و مراقبت بدنی
– حرکت و جابه‌جا شدن
– انجام وظایف خانگی
– مهارت در انجام دادن فعالیتهای روزانه
– مهارت در برابر موقعیت‌های مختلف
– است
عداد به زندگی حرفه‌ای و اشتغال
– غیره
که می‌توان درجه وخامت این کاهش توانایی و ظرفیت را نیز در نوع خود تعیین کرد.
– محرومیت: کاهش توانایی حاصل از نقصان بالاخره منجر به محدودیت و متضرر شدن شخص در زندگی می‌شود اگر چه معیارهای ارزیابی این محرومیت و زیان دیده بسته به جوامع مختلف فرق می‌کند ولی در کل برای این منظور بعضی از وظایف فرد را در نظر گرفته و ارزیابی می‌کنند که در مجموع به آنها وظایف بقا گفته می‌شود که عبارتند از:
– جهت‌یابی: به نحوی که شخص می‌تواند یا نمی‌تواند در رابطه با محیط خود جهت‌یابی نماید.
– تحریک فیزیکی: امکان این که شخص مستقلاً قادر به اداره زندگی خود باشد یا نباشد.
– جابه‌جا شدن و تغییر مکان: امکان این که شخص مستقلاً قادر به اداره زندگی خود باشد یا نباشد.
– اشتغال: دارا بودن استعداد به اشتغال به طور معلول برحسب جنس و سن و فرهنگ خود
– جذب شدن در جامعه: استعداد برقرار کردن روابط اجتماعی و پذیرفته شدن در اجتماع و حفظ و نگهداری آن.
– استقلال اقتصادی: استعداد بر فعالیتهای اجتماعی- اقتصادی و تأمین استقلال اقتصادی (دکتر قضایی، صمد 1368).
علل معلولیت‌ها
علل عمده معلولیت به قرار زیر است:
1- علل مادرزادی: مانند نقص عضوها وبیماریهای ارثی و مادرزادی
2- علل عارضی: خود این علل بر دو گروهند:
الف- علل تروماتیسمی: مانند تصادفات وسایل نقلیه، حوادث ناشی از کار و اتفاقات و جنگها و غیره …
ب- علل بیماری: مانند تمام بیماریهایی که سیر طولانی و مزمن آنه بالاخره منجر به معلولیت می‌گردد (دکتر قضایی، صمد 1368).
انواع معلولیت:
معلولیت‌ها بر حسب امکانات بازتوانی و ترمیمی و نتایج اجتماعی و اقتصادی آنها به طور کلی در چهار گروه زیر طبقه‌بندی می‌شوند که هر کدام از این گروه‌ها شامل معلولیتهای متعدد و متنوع می‌باشند:
1- معلولیت‌های حواسی که به ویژه شامل معلولیت‌های بینایی و شنوایی هستند.
2- معلولیت‌های احشایی که شامل معلولیت‌های قلبی عروقی تنفسی کلیوی و غیره می‌باشد.
3- معلولیت‌های جسمی- حرکتی که شامل انواع معلولیت‌های دستگاه حرکتی و اعصاب هستند.
4- معلولیت‌های روانی که معمولاً‌در خردسالان و بزرگسالان به طور جداگانه بررسی می‌شود. (دکتر قضایی، صمد، 1368).
جنبه‌های روانی معلولیت جسمی- حرکتی
معمولاً معلولیت حرکتی روی رشد روانی کودکان تأثیری ندارد چون معلولیت از آغاز زندگی وجود داشته و کودک خود را همان گونه شناخته است. همان‌طور عوامل روانی نیروی معلولیت حرکتی تأثیری ندارد. برعکس اشتباهات تربیتی ممکن است اثرات روانی عاطفی وخیمی روی این کودکان بگذارد که بیشتر ناشی از برداشت غلطی است که اطرافیان حتی پدر و مادر از وضع این کودکان دارند و غالباً آنها را تشویق؛ به بدست آوردن اکتساباتی می‌کنند که کودک قادر به آن نمی‌باشد و این امر اثر منفی روی کودکان می‌گذارد. اصولاً ارزیابی مسایل این کودکان به علت بی‌توجهی به نکات زیر غالباً اشتباه آلود است:
اول این که این کودکان را با معلولین حرکتی دیگر مثل معلولانی که از نظر امکانات استقلال اجتماعی مشکلات کمتری دارند یکسان قرار می‌دهد در حالیکه صحیح نمی‌باشد.
دوم این که نارسایی عضوی را که غالباً با نقصان حرکتی توأم است معمولاً‌فراموش می‌کنند و اگر این نارسایی را پذیرفته باشند ناشی از تأثیر نقصان حرکتی می‌دانند در صورتی که چنین نیست. (دکتر قضایی، صمد، 1368).
معلولیت از اثرات تراکمی ناتوانی و پی‌آمدهای شخصی و اجتماعی آن بوجود می‌آید که اثری تعیین کننده روی سطح کارکردی فرد دارد. شخصی که با ویلچر حرکت می‌کند در یک شاخه شغلی که جابه‌جایی لازم را نمی‌سازد معلول نیست. تغییرات در بدن و در قابلیت فقط در یک فرهنگ و در یک زمینه شغلی معین معنی می‌دهد. یک ناتوانی وقتی به معلولیت تبدیل می‌شود که سبب فقدان یک مشخصه و یا یک قابلیت شود که به وسیله فرهنگ و یا خود شخص به عنوان چیزی که از توانایی و کارایی فرد می‌کاهد درک می‌شود.
معلولیت جسمی- حرکتی و خودپنداری
در بیشتر فرهنگها بدن و ظاهر کلی موضوعاتی هستند که به طور قابل ملاحظه‌ای نگرش هستند و ممکن است تأثیر قاطعی بر خودپنداری فردی داشته باشد. اثر بدن فرد بر روی رفتارش بیشتر غیر مستقیم است تا مستقیم. همچنین سطح آرزوی فرد نهایتاً به خودپنداری او بستگی دارد. یک عامل مهم در آن چه فکر می‌کند که قادر به انجام آن است. و انتظاری که فرد از خودش در انجام کاری دارد و آنچه سعی دارد بر آن دست یابد. تصوری است که شخص از خود خویشتن دارد. خودپنداری فرد نیز به نوبه خود تا حد زیادی محصول ارزیابی افراد دیگر نسبت به اوست.
چگونگی واکنش افراد نسبت به یک فرد معلول مهم‌تر از معلولیت واقعی او است. خودپنداری افراد بیشتر از ناتوانی آنها در رفتارشان تأثیر دارد. به همین جهت پیش‌گویی‌ها درباره برنامه توانبخشی که براساس ناتوانی بدنی فرد طرح‌ریزی شده‌اند، اغلب نادرست درمی‌آید، زیرازمینه واقعی ناتوانی در سایه ادراک منحصر به فرد اشخاص معلول از ناتوانی خودشان و خودپنداری آنها شکل می‌گیرد و به عبارتی دیگر معلولیت فرد اغلب تناسبی با ناتوانی او ندارد (نجفی، نسرین، 1362).
مشکلات ناشی از معلولیت و نقایص بدنی
هرگونه اشکال و نقص بدنی در نوجوان موجب برداشت و تصور منفی آنان از خویشتن می‌گردد بر کارایی و عملکرد آنان اثر منفی می‌گذارد. تحقیقات نشان داده است که معلولیت بدنی تأثیر فراوانی ب
ر احترام شخصی، استقلال فردی و روابط اجتماعی می‌گذارد.
معلولین معمولاً احساس حقارت می‌کنند و نوعی ترس همراه با خصومت دارند. معمولاً هرگونه تغییر در وضعیت بدنی که از حد طبیعی و نرمال خارج شود، برای نوجوان ایجاد اشکال می‌کند.
گرچه ممکن است معلولیت و نقایص بدنی از زمان کودکی با فرد باشد ولی نوجوان- معلول بیشتر احساس بی‌ارزشی و شکست خواهد کرد. نوجوانی که از لحاظ ذهنی یا جسمی توانایی انجام کاری را نداشته باشد احساس ناکامی می‌کند. مشاهدات تجربی نشان داده است که ناسازگاری‌ها در بین افراد معلول جسمی و آنان که دارای نقص عضوی هستند به مراتب بیش از افراد سالم است، این ناسازگاری به صورت گوشه‌گیری، کم‌رویی، احساس حقارت، ناپختگی عاطفی و روانی، حساسیت زیاد، پرخاشگری و اضطراب بروز می‌کند. نقص بدنی دامنه فعالیت فرد را محدود می‌کند و بر حرفه و شغل، روابط اجتماعی و گذراندن اوقات فراغت تأثیر می‌گذارد. با وجودی که معلولین تمایل فراوانی به انجام کارهای متنوعی دارند ولی گاهی قادر به انجام آن نیستند. امکان محدود محیطی و نبودن مشاغل مناسب، باعث محدودیت بیشتر آنان می‌گردد و چه بسا باعث ناسازگاری‌های رفتاری، عاطفی و روانی می‌گردد و فرد معلول را دچار افسردگی و دلسردگی می‌نماید.
اشکالات بدنی ممکن است از بدو تولد در فرد باشد و در اثر عوامل ژنتیکی یا حوادث قبل از حین تولد ایجاد شده باشد. ممکن است معلولیت‌ها در اثر عوامل بعد از تولد و عوامل خارجی از قبیل بیماریها، حوادث و جنگ ایجاد شده باشد نقایص بدنی از هر نوع و در اثر هر نوع عاملی که باشد مشکلات فراوانی در نوجوان می‌گردد. (دکتر احمدی، احمد، 1371).
تأثیر والدین بر شخصیت افراد معلول جسمی- حرکتی
در اولین دو سال زندگی بزرگترین استرسی که بر فرد می‌آید، نگرانی والدین است. معمولاً مدتی وقت می‌گیرد تا والدین به اولین تجربه تکان‌دهنده عادت کنند. تنش، اضطراب آنها می‌تواند یک محیط اولیه از نظر هیجانی آشفته را برای کودک به وجود آورد.
در طی سالهای مدرسه ابتدایی فشار روانی مربوط به نظر دیگران می‌باشد و در سال‌های نوجوانی معلول سنگین وزن‌تر می‌شود و اداره او دشوارتر می‌گردد و اکنون زمانی است که باید با ناتوانی دایم خود مواجه شود.
به طور خلاصه استرس برخاسته از والدین و خانواده بر محورهای زیر متمرکز است:
1- واکنش هیجانی والدین نسبت به داشتن یک کودک معلول.
2- شکست در شناخت گرفتاری‌های معلول و پذیرش او.
3- شرایط بدنی بدتر با گذشت زمان زیادتری که برای کودک معلول مورد نیاز است و بی‌توجهی والدین به آن. (پورمحمدی، ابراهیم، 1378).
خانم کوک برن30 دو میزان 5 درجه‌ای را برای نگرش‌های والدین معلولان به کار برد. میزان اول مربوط به شناخت معلول بوده و دومین میزان مربوط به پذیرش معلول می‌شد. یافته‌های او نشان داد خانواده‌هایی که از نظر هوشی بالاتر از حد متوسط بودند در شناخت معلولیت قوی‌تر بودند. اما در پذیرش معلول توسط آنها با والدین دیگر تفاوتی نداشتند. او دریافت هر چه معلولیت شدیدتر بود شناخت بیشتر بود. اما در معلولیت خفیف پذیرش بیشتر بود. (احمدی، احمد، 1371).
توان‌بخشی معلولین جسمی- حرکتی
برای کمک به نوجوانان معلول تا خویش را بازیابند و کارآمد باشند لازم است به توانبخشتی آنان اقدام نمود اصولاً در سازگاری مجدد معلولین عوامل زیر تأثیر می‌گذارد:
1- تغییر در رفتار دیگران: اطرافیان فرد معلول باید رفتار خود را نسبت به فرد معلول تغییر دهند و به جای ترحم، آنان را درک کنند و رفتار توأم با تفاهم با معلولین داشته باشند.
2- تغییر در سیستم ارزشی: با وجودی ک