2-1-2- عشیره‌ای بودن قدرت سیاسی
ایلات و عشایر همواره حضور معنادار و پررنگی در تاریخ و سیاست ایران در دوران‌های مختلف داشته‌اند. این پدیده همراه فرهنگ سیاسی ایلی و عشیره‌ای، همواره صفاتی را در هرج ‌و مرج ملی و قومی و دامن زدن به بی‌ثباتی‌ها به خود اختصاص داده است. علاوه بر آن، نحوۀ زندگی عشایر با یکدیگر تأثیر مهمی در شکل ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران داشته است، به طور نمونه هجوم‌های دائمی قبایل کوچ‌نشین به شهرها و نواحی مدنی ایران و سلب امنیت از راه‌های مواصلاتی توسط آنها، از علل پا نگرفتن طبقۀ سرمایه‌داری و به تعبیر غربی‌ها، بورژوازی، در گذشته شد(اخوان کاظمی، 1386: 18 – 23).
به اعتقاد لرد کرزن، ایلات و عشایر و خوانین آنها، همیشه با فرهنگ‌های متفاوت و خاص خود، جریان‌های تأثیرگذاری را آفریده‌اند که هر کدام به شکلی در ساختار سیاسی ــ اجتماعی کنونی ایران تأثیر داشته و آن را دچار تشتت کرده است(کرزن، 1349: 586).
بدین‌ترتیب می‌توان نتیجه گرفت که اختلاف‌های ایلات و عشایر، با یکدیگر و با حکومت مرکزی، تأثیر عمده‌ای در ایجاد هرج ‌و مرج داخلی و تضعیف وحدت و یکپارچگی ملی، به عنوان بستر لازم برای تحقق دموکراسی و نهادهای مدنی مانند احزاب، داشته ضمن اینکه کوچ‌نشینی و وابسته نبودن عشایر به محلی خاص، حیات ابتدایی، و رکود و فقر فرهنگی آنها، بسترهای ضروری یادشده را نیز نامساعدتر ساخته است.
2-1-3- ضعف جامعه مدنی
ظهور نهادهای غیر حکومتی ــ تحت عنوان جامعۀ مدنی ــ در فرآیند نوسازی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، امری ضروری است. برخورداری این نهادها از استقلال عمل نسبی می‌تواند در تعدیل قدرت میان دولت و جامعه سهم بسزایی داشته باشد و با ممانعت از انباشت قدرت، زمینه را برای توزیع مجدد آن فراهم کند.
در واقع جامعۀ مدنی عبارت است از: حوزه‌ای از نهادهای مستقل تحت حمایت قانون که در آن، افراد و اجتماعات ارزش‌ها و اعتقادات متنوعی دارند و گروه‌های خودگردان که در همزیستی مسالمت‌آمیز با یکدیگر به سر می‌برند و به صورت نهادهای واسطه داوطلبانه میان دولت و افراد عمل می‌کنند(قوام، 1384: 152).
اساساً احزاب سیاسی نیرومند و کارآمد نیز قبل از هر چیز به وجود جامعۀ مدنی توسعه‌یافته و توانا نیازمندند. این در حالی است که در پیشینۀ تاریخی ایرانیان، به دلایل مختلفی مانند وجود نظام سیاسی مستبد و مطلقه، تمرکزگرایی و دولت‌سالاری، و وجود دوره‌های طولانی بحران و ناامنی، ساختار اجتماعی و اقتصادی ناهمگون و توسعه‌نیافته، نهادهای مشارکتی مستقل و نیرومند، فرصت ظهور و تمرین دموکراسی نیافته‌اند. اساساً تجربۀ مشارکت‌های سیاسی فعالانه در نظام‌های قبل از انقلاب اسلامی، به دلیل فقدان مشروعیت سیاسی آنها، وجود نداشته است(اخوان کاظمی،1386: 18 – 23).
2-1-4- نقش تشریفاتی احزاب موجود
برخی از احزاب ایران در سدۀ اخیر، دستوری و دولت‌ساخته بوده‌اند. این احزاب به دلیل غیر مردمی بودن، خودجوش نبودن، نداشتن پایگاه‌های مستقل و طی نکردن فرایند تشکیل از پایین به بالا، انحرافی اساسی در مسیر تحزب واقعی در ایران به وجود آورده و موجبات بی‌اعتمادی و بدبینی بیشتر مردم را به احزاب فراهم ساخته‌اند.
احزاب دستوری عمدتاً در تاریخ صدسالۀ اخیر ایران در سه قالب ظاهر شده‌اند: احزابی که متکی به یک شخصیت بوده و بر محور فردی شکل گرفته‌اند، احزابی که با سفارش نظام حاکم توسط کارگزاران سرشناس رژیم به‌وجود آمده‌اند، احزابی که بنا بر شرایط ویژۀ سیاسی پدیدار شده و به عبارتی احزاب واکنشی‌اند(اخوان کاظمی،1386: 18 – 23).
2-1-5- وابستگی احزاب به بیگانگان
یکی از مشکلات تاریخی احزاب و موجد بدبینی بیشتر به این تشکل‌ها، وابستگی بعضی از آنها به دو قطب شرق و غرب و به‌ویژه تحت الحمایگی آنها به شوروی یا وابستگی به مجموعه‌های فراماسونری بوده است؛ همچنان‌که وابستگی یکی از سه یا چهار جریان اصلی احزاب و گروه‌های سیاسی ــ یعنی چپ‌گرایان ــ به ایدئولوژی الحادی مارکسیستی ــ لنینیستی، میان آنها و عامۀ مردم پایبند به اعتقادات عمیق اسلامی، فاصلۀ افزون‌تری ایجاد کرد.
خیانت‌ها، دسیسه‌ها و کارشکنی‌هایی که بر اثر پیروی کورکورانۀ حزب توده و سایر گروهک‌های چپ، از دستورات و خط‌مشی‌های سران نظام سوسیالیستی شوروی سابق در مسائل و صحنه‌های مختلف همچون جنگ جهانی دوم و خیانت سران احزاب کمونیست در شمال و غرب کشور، مسائل نفت شمال در دهۀ 1320 و سپس مسألۀ ملی شدن صنعت نفت و جریانات دوران انقلاب اسلامی انجام شد، سبب افزایش بدبینی و بی‌اعتمادی تاریخی نسبت به احزاب در ایران شد(قربانی، 1378: 357).
2-1-6- فقدان امنیت و وجود احساس ناامنی
فقدان امنیت ناشی از حکومت مستبدان و قدرتمندان و در اصطلاح قاموس سیاسی، تقلب، یکی از عوامل بارز آسیب‌رسانی به ساخت ذهنی ــ روانی مردم ایران و مخل شکل‌گیری نهادهای مدنی در طی تاریخ بوده است. فضا یا احساس ناامنی تاریخی ــ ذهنی ایرانیان، حاصل کاربرد برهنه و خشونت‌آمیز قدرت توسط حاکمان طی دوران‌های طولانی و متوالی است.
همچنین وضعیت جغرافیایی ایران برای ایجاد ناامنی، دست کمی از نظام‌های متغلب ندارد. سرزمین ایران بارها با هجوم گستردۀ اقوام و طوایف از قسمت‌های آسیای مرکزی و دفعاتی هم از ناحیۀ غرب روبه‌رو شده است. مهاجرت پیاپی گروه‌های کثیری از نواحی شرق و شمال غرب، که بعضاً خود به هجوم تبدیل شده‌اند، وضعیت را به گونه‌ای
در آورد که به تعبیر آل احمد، ایران را چهارراه حوادث ساخته بود(اخوان کاظمی، 1386: 18 – 23).
در هر حال فضای تغلب‌آمیز و دستخوش ناامنی نیز با استمرار خویش در دو سدۀ گذشته، بستر نامناسبی برای پیدایش و رشد و کارآمدی احزاب فراهم نموده است. فضای تغلب‌خواهی و ناامنی، هم در روابط دولت با نهادها و احزاب و هم در فضای بینابین احزاب و این نهادها مشاهده می‌شود(اخوان کاظمی، 1386: 18 – 23).
2-2- علل فرهنگی
فرهنگ به معنی عام عبارتست از مجموعه به هم پیوسته‌ای از شیوه‌های تفکر ، احساس و عمل است که کم و بیش مشخص است و توسط تعداد زیادی افراد فرا گرفته می‌شود (روشه، 1367: 123). همچنین مراد از فرهنگ سیاسی به تعبیر گابریل آلموند عبارت‌ است از الگو‌های گرایش ویژه‌ای که هر نظام سیاسی در بطن خود به آن وابسته است و اقدام‌های سیاسی نظام از آن سرچشمه می‌گیرد.(هرمز، 1376: 43) فرهنگ و یا به عبارتی شیوه تفکر و احساس و عمل و فرهنگ سیاسی در ایران به گونه‌ایست که یا احزاب در آن شکل نمی گیرند و یا به شکل ناکارامدی در می‌آیند، که برخی از ویژگیها و عناصر این فرهنگ عبارتند از :
2-2-1- بدبینی و ناآگاهی عمومی نسبت به جایگاه احزاب
یکی از موانع جدی بر سر راه تحزب نبود فرهنگ مشارکتی از یک سو و بدبینی مردم نسبت به احزاب و گروه‌های سیاسی از سوی دیگر است. با توجه به سابقه احزاب سیاسی در ایران و اینکه اغلب احزاب سیاسی وابسته به رهبران خود بودند و در جهت دستیابی آنها به منافع شخصی خود فعالیت می‌کردند و به دنبال تحقق خواسته‌های مردم نبودند لذا همواره نوعی بدبینی نسبت به آنها وجود داشت.
از دلایل دیگر این بدبینی‌های تاریخی عموم مردم نسبت به احزاب می‌توان به فقدان همسویی عملکرد احزاب با سنن، آداب و اعتقادات عمومی و مذهبی، وابستگی به اجانب و نظام‌های مستبد داخلی، و وجود بی‌صداقتی و شعارزدگی در عمل این تشکل‌ها در طی تاریخ ایران اشاره نمود. عامل اصلی دیگر این بدبینی آن بود که این تشکل‌ها پیوندهای واقعی با مردم و مطالبات آنها نداشتند و از بطن مردم نجوشیده بودند(اخوان کاظمی، 1386: 18-23).
2-2-2- ضعف روحیه کار جمعی
مرحوم مصدق معتقد بود در ایران احزاب بزرگ پا نمی‌گیرد چون همه می‌خواهند عضو کمیته و هیات عامله باشند و می‌گوید «بخاطر دارم وقتی جمعیتی تشکیل داده بودیم و همه می‌خواستند جزکمیته بشوند وقتی رای گرفته شد و عده قلیلی انتخاب شدند عده زیادی از انتخاب نشده‌ها یکی یکی می‌گفتند دیگر ما کاری نداریم و مرخص می‌شویم»(مصدق، 1359: 136) عدم توانایی چشم‌پوشی از منافع آنی بخاطر منافع آتی، نفع‌طلبی فردی ، خاص‌گرایی ، محدود‌نگری و…که از خصایص مردم کشورهای جهان سوم است مانع شکل‌گیری عمل جمعی می‌شود.
2-2-3- فرهنگ سیاسی مبتنی بر انفعال