6- پذیرش خود: از طریق ویژگی هایی نظیر نگرش مثبت نسبت به خود، شناخت و پذیرش ابعاد چندگانه وجود خود و همچنین نگرش مثبت نسبت به گذشته خود مشخص می گردد. ادبیات پژوهش نشان می دهد که پذیرش خود یکی از مهمترین ملاک های بهزیستی در چشم انداز نظری مختلف است. پذیرش خود به عنوان یک ویزگی اصلی سلامت روانی و همچنین ویژگی خودشکوفایی، کارکرد بهینه و بالیدگی تعریف می شود (ریف، 1989). یکی از مولفه های کلیدی بهزیستی، داشتن نگرش مثبت در مورد خود است، البته نه به معنای خود_ شیفتگی یا عزت نفس خیلی بالا و غیر معمول، بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود می باشد. اریکسون (1959) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی خود، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزی ها و شکست ها و ناامیدی های گذشته است. چنین خودپذیری بالایی بر اساس خودسنجی واقع بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیت های خود، و عشق نسبت به خود و دیگران بنا شده است.
اگر بخواهیم این شش بعد بهزیستی روانی را بطور خلاصه در یک جا جمع کنیم، می توان گفت که: خوشبختی و خوشی از طریق رویارویی و مواجه با چالش های زندگی، مشکلات و نیازها بدست می آید نه از طریق تفریح کردن و عدم داشتن هر گونه کشمکش و تعارض و نه با داشتن زندگی ای یکنواخت و بدون تغییر و پستی و بلندی. در حقیقت بهزیستی انسان در گرو تعامل و همراهی مقولات متضادی چون: درد و لذت، بلندپروازی و امیدواری در مقابل رنج و ناامیدی است. در این تحقیق از بین کلیه تعاریف ارائه شده برای بهزیستی، به علت جامع تر بودن نظریه ریف نسبت به تعاریف دیگر، از این نظریه به عنوان مبنایی برای سنجش بهزیستی استفاده می شود (ریف، 1989).
امیدواری:
یکی از متغیرهایی که ارتباط نزدیکی با بهزیستی روانشناختی دارد، امیدواری است. امید متغیری است که می تواند بهزیستی روانشناختی افراد را پیش بینی کند. تحقیقات متعددی (رودریگز، 2006)، نشان می دهد که سبک تبیین و رضایت از زندگی، شادی و امید با هم رابطه دارند. در تحقیقات متعددی نشان داده شد که مشخص کردن هدف در زندگی می تواند موجب افزایش امید در زندگی افراد شود. آموزش امید به افراد می تواند موجب کاهش افسردگی در افراد شود و میزان کارایی و عزت نفس آنها را افزایش دهد.
عمده تحقیقات و نظریه های مربوط به امیدواری و اثرات آموزشی و درمانی آن به اسنایدر و همکاران او بر می گردد. او در دهه 1980 اصول اساسی «نظریه امید » را بنا نهاد. او برای این که بفهمد مردم موقع اشتباه کردن و عملکرد ضعیف، چگونه عمل می کنند، تحقیقاتی انجام داد (اسنایدر، هیگن واستوکی2، 1983). او درگفتگو با شرکت کنندگان در تحقیق بعد از اجرای آزمایش از آنها می خواست که به هم دیگرتوضیح دهند آنها چه انگیزه ای برای انجام دادن تکالیف دارند. به چه چیز مطلوبی می خواهند برسند. این تغییرات و تحقیقات منجر به این شد تا او چارچوب نظریه امیدواری را در قالب مقاله ای طراحی کند (اسنایدر، 1989).
او برای این کار ادبیات مربوط به انگیزش را از دهه 70_1960 مطالعه کرد. موضوع مشترکی که بین همه تحقیقات پیداشد چیزی بود که «جستجوی اهداف مطلوب» نام داشت (کانتریل ، 1964، فاربر ، 1998، فرانک ، 1975، استوتلند، 1969، اسنایدر، 2002). او از مردم می خواست تا هدف هایشان را برای آن روز بگویند. آنها می توانستند اهدافشان را بگویند اما اسنایدر قصد داشت شیوه بیان اهداف آنها را بهبود بخشد، لذا آشکارا اهدافشان را مورد سوال قرار می داد. امیدواری به اعتقاد اسنایدر (2002) ابتدا یک روش تفکر است، احساساتی است که نقش مهم ولو کمک کننده بازی می کند.
امیدواری نوعی احساس امکان پذیر بودن یک فرایند یا رویداد مطلوب در آینده است. درادبیات روانشناسی، امید یک موقعیت انگیزشی مثبت و یک فرآیند شناختی تعریف می شود که منجر به حرکت هدفمندی به سوی یک هدف مشخص می شود (اسنایدر، 2009).
امید نیروی هیجانی است که تخیل را به سمت موارد مثبت هدایت می کند. امید به انسان ها انرژی می دهد و مجهزشان می کند و همانند کاتالیزوری برای کار و فعالیت عمل می کند. امید به ما انعطاف پذیری، نشاط و توانایی خلاص از ضرباتی را که زندگی به ما تحمیل می کند، می دهد و باعث افزایش رضایت از زندگی می شود (پریچت، 2004). امیدواری پیوندی است میان رفتارهای مرتبط با هدف و باورهای فرد برای رسیدن به هدف. در سال های اخیر، اسنایدر به عنوان پیشگام و متقدم مطالعه در زمینه امید، به معنا به عنوان یک عامل کنترل خود می نگرد که به کمک آن انسان می تواند از عزت نفس خود مراقبت نماید. اسنایدر تعریف ویژه ای از کنترل دارد و آن را سازه روانشناختی می داند که افراد برای ادراک و فهم بهتر نتایج اعمال خود و رسیدن به پیامدهای مطلوب و پرهیز از پیامدهای نامطبوع، ازآن بهره می برند. به این ترتیب زندگی هنگامی معنادار است که فرد امکان کنترل زندگی اش را داشته باشد و برای رسیدن به اهدافش تلاش نماید. به اعتقاد اسنایدر، برگزیدن هدف های مناسب و تلاش برای رسیدن به آنها همان چیزی است که می توان آن را امید نامید.
امید یک حالت روحی و روانی برانگیزاننده انسان به کار و فعالیت است. پژوهشگران بر این باورند که امید برای سلامت روان انسان ضروری است. پس مطمئنا امیدواری یک نیاز اساسی برای دانش آموزان و دانشجویان است (پارکینز ، 1997). ازسویی امید یک سیستم انگیزشی شناختی پویاست که با افزایش امکان دستیابی به هدف، دانشجویان را با تمرکز به موفقیت برای فائق آمدن برمشکلات توانمند می سازد. از دیدگاه اسنایدر امید یک هی
جان انفعالی نیست که تنها در لحظات تاریک زندگی پدیدار می شود، بلکه فرایندی شناختی است که افراد به وسیله آن، فعالانه اهداف خود را دنبال می کنند. از نظر او امید فرایندی است که طی آن افراد اهداف خودرا تعیین می کنند، راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق می کنند و انگیزه لازم برای به اجرا درآوردن این راهکارها را ایجادکرده و در طول مسیرحفظ می کنند (اسنایدر، 1994).
رابینسون (1994)، معتقداست امید یکی ازپایه های اصولی توازن وقدرت روانی است که مشخص کننده دستاوردهای زندگی است. امید، توانایی باور یک احساس بهتر از آینده است. امید با نیروی نافذ خود، سیستم فعالیتی را تحریک میکند تا سیستم بتواند تجارب نو را کسب کرده و نیروهای تازه در ارگانیسم ایجاد نماید و در نتیجه امید، انسان را به تلاش و کوشش واداشته و او را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند و از سویی امید یکی از نشانه های سلامت روانی است.
از دیدگاه هوش هیجانی امیدوار بودن به این معناست که افراد درمقابل اضطراب فشارآور، نگرش حاکی از شکست یا افسردگی در رویارویی با چالش ها با موانع دشوار تسلیم نخواهدشد (گلمن ، 1995).
امید نقش مقتدرانه و شگفت آوری در زندگی ایفا می کند و در حیطه های گوناگون از موقعیت های تحصیلی گرفته تا تحمل مشاغل پر زحمت، مزایایی به همراه دارد. بیلی و اسنایدر(2007) آن را به گونه ای دقیق تر تعریف می کنند: امید یک حالت انگیزش مثبت با در نظرگرفتن اهداف روشن برای زندگی است. در امید از یک سو انگیزه خواستن به اراده برای حرکت به سوی اهداف نهفته است. بنابراین کارکرد امید در زندگی به عنوان یک مکانیزم حمایتی است و باعث رشد و پیشرفت کیفیت زندگی انسان می باشد.
امید از نظر ساختاری و ترکیب، ابعاد بسیار پیچیده ای ندارد و یا به عبارت دیگر امید از عوامل بسیار پراکنده و گسترده ساخته نشده است، بلکه می توان در یک محدوده کوچک امید را مورد بحث و بررسی قرارداده و آن را با تمام وجود مورد شناسایی نمود.
مولفه های امیدواری:
اسنایدر و همکاران (1991) تعریف زیر را از امیدواری مطرح کرده اند: امیدواری یک حالت انگیزشی مثبت است که مبتنی بر یک مفهوم مشتق شده تعاملی از موفقیت است: الف) احساس عامل بودن (انرژی معطوف به هدف) و (ب) تفکرمسیری (برنامه ریزی برای مواجهه با اهداف). اسنایدر (2000) تعریف دیگری از امیدواری مطرح می کند وآن عبارت است از «فرآیند تفکردر مورد اهداف شخصی همراه با انگیزشی برای حرکت به سمت آن اهداف (عامل بودن) و روش هایی برای رسیدن به آن اهداف (مسیرها)». دراین ایده به دنبال شناخت ها فرآیند پیگری هدف، شناخت های دیگری می آیند. در تعریف دیگری که ازاسنایدر درمورد امید مطرح شده سه مولفه قابل بازشناسی است: اهداف، تفکرات عامل بودن و مسیرها.
الف) اهداف:
اسنایدر بر یک فرضیه مهمی تاکید می کرد و معتقد بودکه این فرضیه راهنمای من است: «اعمال بشری معطوف به هدفند». هدف یک مولفه شناختی است که لنگرگاه نظریه امیدواری است (اسنایدر، 1994، 1998، اسنایدر و همکاران، 2000). اهداف، آماج های از زنجیره های عمل ذهنی را فراهم می کنند. برای بعضی مردم این آماج های ذهنی تصاویر دیداری اند، گرچه اهداف ممکن است ویژگی های دیداری داشته باشند. با این وجود ممکن شامل توصیفات کلامی نیز باشند (پیلیشین ، 1973، به نقل از اسنایدر، 2002). علاوه بر این، اهداف بر حسب چارچوب موقتی شان متنوع اند: کوتاه مدت یا دراز مدت هستند. همچنین بر حسب درجه خاص بودن اهداف متفاوتند: کلی و خاص. احتمال کمی وجود دارد که تفکر امیدوارانه از طریق اهداف مبهم اتفاق بیفتند. برای مثال مشکل است که مسیرها یا انگیزش برای پیگیری اهداف مبهم را متصور شویم. اهداف بایستی ارزش کافی داشته باشند تا تقویت و تحمیل تفکر هوشیارانه توسط آنها امکان پذیر باشد.
دو نوع کلی هدف مطلوب در نظریه امیدواری وجود دارد. نوع اول اهداف رویکردی و نوع دوم اهداف اجتنابی. البته تقسیم بندی هدفی دیگری نیز وجود دارد: اهداف تبحری یادگیری و اهداف عملکردی. آنچه اسنایدر در این مبحث استفاده می کند، مفاهیم مربوط به جهت گیری هدفی بر تفکیک اهداف یادگیری از عملکردی است (به عبارات مختلف وحتی تفکیک اهداف اجتنابی از رویکردی) ولی اسنایدر درآخرین مبحثش بر تفکیک اهداف اجتنابی و رویکردی تاکید می کند و آن را درتبیین نظریه امیدواری به کار می برد.
نوع اول اهداف، اهداف نزدیکی یا رویکردی و مثبت را منعکس می کند که خود شامل سه نوع است: