2-3-1-اهمیت بهرهوری
انسان از دیرباز، در اندیشه استفاده مفید و کارا و ثمربخش از توانای یها، امکانات و منابع در دسترس خود بود هاست. در عصر کنونی این امر بیش از هر زمان دیگری مورد توجه جدی قرار گرفته است. محدودیت منابع در دسترس، افزایش جمعیت و رشد نیازها و خواستههای بشر باعث شده که دست اندرکاران عرصه اقتصاد، سیاست و مدیریت جامعه و سازما ن ها، افزایش بهرهوری را در اولویت برنامههای خود قرار دهند. (طاهری، ۱۳۷۸)
در اقتصاد خرد نیز م یتوان گفت، عمده ترین هدف یک شرکت، همیشه کسب درآمد یا به بیان دیگر سودآوری است. سود یک شرکت نیز تا حد زیادی به بهرهوری آن در درازمدت بستگی دارد. سودآوری مبین و ضعیت مالی شرکت در زمان حال است و بهرهوری، ترسی مکننده وضعیت شرکت در آینده. یک شرکت، تنها در صورتی م یتواند به سودآوری مستمر خود امیدوار باشد که موضوع بهرهوری را نادیده نینگارد (ابطحی، ۱۳۸۰).
کارشناسان توسعه اقتصادی عموماً بر این باورند که افزایش تولید ناخالص ملی شرط لازم برای بهرهمند شدن از یک زندگی با کیفیت برتر و بالاتر است و تنها در صورت افزایش میزان دستاوردهای اقتصادی میتوان منافع به دست آمده از آن را به طور گستردهتر بین افراد جامعه تسهیم و تقسیم کرد. به همین سبب نقش بهرهوری در دستیابی به استانداردهای بالای زندگی، فوقالعاده و انکارناپذیر است.
بهرهوری، توان تولید مقداری ستاده با ارزش در ازای هر واحد نهاده، هر روز کار، هر تومان سرمایهگذاری و هر واحد از منابع طبیعی است. ملتهای ثروتمند، ملتهایی هستند که بهرهور باشند. ملتهای ثروتمند، ملتهایی نیستند که فقط نهاده در اختیار دارند؛ بلکه ملتهایی هستند که به لطف سطح بالای مهارت و فناوری خود میتوانند از نهادههای خود به نحو بسیار مؤثری استفاده کنند. بهرهوری، یک ملت و یک سازمان را ثروتمند میکند. بهرهوری به یک سازمان امکان میدهد تا به کارکنان خود، دستمزدهای بالا پرداخت نماید. بهرهوری به مدیران یک سازمان امکان میدهد تا بازدهی سرمایه را در سطح بال انگه دارند. دستمزدهای بالا و بازدهی سرمایه، دو عامل اصلی ایجاد ثروت ملی محسوب میشوند. ملتهایی که ثروت خود را افزایش میدهند و روز به روز ثروتمندتر میشوند، ملتهایی هستند که میتوانند به سرعت و در هر زمان که اراده کنند، بهرهوری خود را بهبود بخشند. ملتهایی که موقعیت آنها به تدریج تضعیف میشود و ثروت خود را از دست میدهند، ملتهایی هستند که قادر نیستند میزان رشد بهرهوری خود را همزمان با سایر رقبای خود در سطح بینالمللی افزایش دهند.رشد بهرهوری، حاصل توان و ظرفیت اقتصاد ملی برای ارتقای خود است.نتیجهگیری کلی این است که کشورهایی برای توسعه اقتصادی به افزایش بهرهوری بیش از افزایش منابع تولید خود تکیه کردهاند، رشد سریعتری داشتهاند و کشورهای توسعه یافته در این زمرهاند؛ لکن اکثر کشورهای در حال توسعه که رشد بطیء و کندی دارند بر افزایش منابع تولید اتکا داشتهاند.به سخن دیگر، رشد بطیء معلول تکیه بر افزایش نهاده یا منابع تولید کمیت منابع و اعتقاد به این روش، و رشد سریع معلول و مرهون تکیه بر افزایش بهرهوری بهبود کیفیت بهرهبرداری از منابع تولید یا بهبود مدیریت است.
به زبان سادهتر : مدیریت یعنی دانش افزایش بهرهوری که ثمره بهبود و پیشرفت مدیریت است، مورد استفاده نظامهای اقتصادی برخوردار از رشد سریع، و توسعه منابع مورد استفاده نظامهای اقتصادی برخوردار از رشد کند میباشد (ابطحی، ۱۳۸۰).
2-3-2- بررسی تاریخ بهرهوری
آشنایی انسان با مفهوم بهرهوری امری جدید و بدیع نیست و به حق باید پیدایش این برداشت ذهنی را، هر چند به گونهای مبهم و ناروشن از نظر قدمت با عمر انسان بر روی این زمین خاکی متقارن دانست، اما به عنوان مفهومی از کارایی و به معنای بهبود استاندارد زندگی مردم در قرن اخیر مورد توجه قرارگرفته است. برای اولین بار واژه بهرهوری در سال ۱۷۶۶ میلادی در مقالهای توسط فردی به نام کوئیزنیمطرح گردید و در همین سالها آدام اسمیت(ذکر شده در جاسبی و دیگران، ۱۳۷۴) در مورد بهرهوری کار و طبقهبندی کار و تخصص برای افزایش سود، کاهش خستگی و افزایش استفاده از فناوری مطالبی را عنوان نمود. وی در ارتباط با مفهوم بهرهوری، به کارایی و تخصص اشاره کرد و تقسیم کار را مبنای کارایی و بهرهوری میدانست. اقتصاد دانان کلاسیک از جمله سینور، بهرهوری را بر حسب کیفیت جسمی، فکری، روحی و هوش و مهارت کارگر تعیین میکردند. سپس بیش از یک قرن یعنی در سال ۱۳۸۸، آنطور که فرهنگ لغت شناسی لاروس بیان میکند فردی به اسم لیتره(ذکر شده در ابطحی و کاظمی، ۱۳۷۵)، بهرهوری را بدینگونه تعریف میکند : قدرت و توانایی تولید کردن که در واقع در اینجا بهرهوری اشتیاق به تولید کردن رابیان میکند. از اوایل قرن بیستم فرد دیگری به نام ارلی(ذکر شده در جاسبی و دیگران، ۱۳۷۴) مفهوم دقیقتری تحت عنوان ارتباط بین بازده و وسایل به کار رفته برای تولید این بازده عنوان کرد و در سال۱۹۵۰ سازمان همکاری اقتصادی اروپا (ذکر شده در ابطحی و کاظمی، ۱۳۷۵) تعریف کاملتری از بهرهوری ارائه کرد : بهرهوری خارج قسمت بازده میزان تولید با خروجی به یکی از عوامل تولید است. امروزه جهان ما با توجه به محدودیت دنیایی عوامل مختلف تولید، نیاز حیاتی به بهرهوری فزونتر، چه در کشورهای پیشرفته و چه در کش
ورهای در حال پیشرفت دارد و کارشناسان و صاحبنظران اقتصادی در نظامهای مختلف عملاً به نحوی یکسان اهمیت موضوع افزایش بهرهوری را مورد تأیید قرار میدهند.
کلاک (ذکرشده در ابطحی و کاظمی، ۱۳۷۵) سطح زندگی بالای مردم در ممالک متحده آمریکا را ثمره مستقیم بهرهوری بیشتر اقتصاد آمریکا میداند. اشتاینر و گلدنر (ذکرشده در ابطحی و کاظمی، ۱۳۷۵) عنوان میکنند که رؤیای زحمتکشان جهان یعنی دستمزد بیشتر و ساعات کار کمتر، طی زمان به تدریج صورت تحقق پذیرفته است و این سیر ادامه خواهد یافت اما این دستاوردها را حقاً باید به اعتلای سطح بهرهوری انتصاب داد.
اهمیت انسانی و اجتماعی بهرهوری بالاتر تأکید میکند و مینویسد : غایت انگیزه دستیابی به بهرهوری فزونتر تنها بهبود موقعیت اقتصادی و فنی بنگاههای تجارتی، وسعت بخشیدن به فاصله بین قیمت و فروش و هزینه تمامشده و حصول منافع بیشتر نیست، بلکه هدف اساسی بهرهوری کم کردن قیمت فروش، افزایش قدرت خرید مزد بگیران، ارتقای سطح زندگی و تسریع و پیشرفت اجتماعی است. شناخت اهمیت بهرهوری منحصر به جوامع سرمایهداری نبوده و نیست مارکس (ذکرشده در حاجی کریمی، ۱۳۷۲) معتقد بود ارتقای سطح بهرهوری نیروی کار اساسیترین طریقهایی است که سرمایهداران میکوشند به مدد آن ارزش اضافی یا مازاد را هرچه بیشتر افزایش دهند لنین(ذکرشده در حاجی کریمی، ۱۳۷۳) هنگامی که نظرات فلسفی خود را در زمینه قدرت تولید مطرح مینماید بحث را با این جمله پایان میدهد، در تحلیل نهایی بهرهوری نیروی کار مهمترین موضوع و اساسیترین مسئله برای تحقق پیروزی سیستم اجتماعی ما محسوب میشود و بر همین مبنا است که افزایش بهرهوری کار همیشه یکی از مهمترین هدفهای خط مشیهای اقتصادی شوروی بوده است (ابطحی و کاظمی، ۱۳۷۵) مینویسد در ابتدای قرن بیستم یک مهندس آمریکایی به نام فردریک تیلور یک راه حل بیسابقه را در مورد مدیریت ارائه کرد و آن عقلانی کردن تولید بود و از طرفی استخانویسم نیز در شوروی کوششهای همسانی را آغاز نمود و نگرش مشابه ای رائه داد.
آنان از مفهوم بهرهوری به مفهومی که امروز از آن سخن میرود بحثی به میان نیاوردند، اما این هر دو مکتب در غایت به دنبال یک هدف بودند و آن افزایش پدیدهای بود که بهرهوری نامیده میشود.
تیلوریسم و استخانویسم هر دو بر مواردی مشابه در جریان تولید تأکید میکردند که عبارتاند از:
-طرز قرار گرفتن تجهیزات و چگونگی کاربرد آنها.
-جلوگیری از معطل ماندن عامل کار و اتلاف وقت کارگر.
-بهبود کمی و کیفی ادوات و ابزار فنی.
-مسائل ساختن عقل و منطق بر کلیه عوامل دخیل در جریان تبدیل مواد به محصول. این برداشت در تعبیر مکاتب یاد شده عقلایی کردن تولید بود و در تعبیر امروز افزایش بهرهوری.
استقرار سازمانهای مستقل، مسؤل برای مطالعات مرتبط با بهرهوری از پایان جنگ جهانی ابتدا در اروپا و سپس در آسیا آغاز گردید. در اروپا این جنبش با تأسیس مرکز بهرهوری اروپا آغاز و در آسیا با تأسیس سازمان بهرهوری آسیا، ژاپن در سال ۱۹۵۸ شورای ملی بهرهوری خود را تأسیس و متعاقب آن بسیاری از کشورهای آسیایی نیز به همین ترتیب مراکز بهرهوری خود را برپا نمودند. ایران نیز که به عنوان یکی از اعضای سازمان بهرهوری آسیایی مطرح بوده است ولی به طور مؤثر سازمانی که مسؤولیت مستقیم حرکت بهرهوری را دنبال نماید نداشته تا این که پس از انقلاب تشکیلاتی در وزارت صنایع سنگین تحت عنوان تشکیلات بهرهوری ملی در شاخه معاونت آموزش و تحقیق ایجاد و عملاً آغاز به کار نمود (حیدرآبادی، ۱۳۸۱).
2-3-3- ضرورت بهرهوری
تاریخ ۲۰۰ ساله صنعت و ورود به عصر جدید عصر فرا صنعتی عصر اطلاعات عصر فرا ملی و ارتباطات نتیجه رشد و ارتقا بهره وری است که نمونههای بارز آن استفاده بیشتر اتوماسیون و کاربرد رباتها در تولید در کنار سیستمهای نوین مدیریتی میباشد. تنها در طول ۱۵ سال اخیر افزایش بهره وری در سطح جهان ۴۵ برابر شده است ( پرو، کوپنکو، ۲۰۰۰).
بدون تردید رشد و توسعه اقتصادی جوامع، در گرو رشد نرخ بهرهوری عوامل و نهادههای مختلف به کار گرفته شده در تولید کالاها و خدمات میباشد. اساساً حفظ و افزایش بهرهوری سازمانی و منابع انسانی آن، رمز رقابتگری و ایجاد مزیت است (حاج کریمی، ۱۳۸۵). عملاً بهرهوری، جدیترین چالشی است که در برابر مدیریت قرار دارد. مطالعه و بررسی پیشینه سازمانهای پیشرو حکایت از توانمندیهای منابع انسانی اعم از کارکنان و مدیریت آنها و توان آنها در بهبود مستمر مجموعه دستاوردهای حاصله آنها دارد.(دراکر، ۲۰۰۲).
کلید اصلی خوشبختی و کامیابی جوامع در گرو بازدهی واحدهای تولیدکننده کالاها و خدمات یعنی سازمانها و طرز کار آنها اعم از مؤسسه- شرکت- کارخانه- وزارتخانه – اداره – مغازه- مزرعه- مدرسه- بیمارستان- سربازخانه و … است. این امر به نوبه خود در گرو طرز کار و شیوه اداره مدیرانی است که بر اساس صلاحیت علمی و فنی و استعداد ذاتی انتخاب شده و فعالیت میکنند. فنا و بقای همه سازمان ها، و نتیجه هر جامعه و ملتی، وابسته به این است که این واحدهای تبدیل یا سازمانها تا چه حد بتوانند ثروت ارزش افزوده تولید کنند. یعنی ارزش نتایج به دست آمد کالاها و خدمتها = محصول آنها بر ارزش کل منابع مصروف آنها فزونی داشته باشد. یعنی تنها کافی نیست که این واحدها بتوانند در حال حاضر و کوتاه مدت منابع را
به محصول کالاها و خدمتها تبدیل کنند، بلکه باید قادر باشند به طور مستمر و دائم رضایت مردم را فراهم آورند تا کارشان دوام و بقاء داشته باشد. برای اینکه همیشه این توانایی را داشته باشند و به اصطلاح ثروت ساز باشند، باید نتیجه نهایی کارشان پیوسته و به ارزش افزوده منتج شود (ابطحی، ۱۳۸۰).