انسجام مجدد تاب آورانه عبارت است از تجربه بینش و رشد از طریق از هم گسیختگی. این یک فرآیند تجربه درون نگرانه در شناسایی، دستیابی و پرورش حالات تاب آوری است. انسجام مجدد تاب آورانه به شناسایی و تقویت حالات تاب آوری منجر میگردد. انسجام مجدد ناسازگارانه وقتی رخ میدهد که فرد به مواد، رفتارهای تخریبی یا سایر ابزارها برای از عهده فوریتهای زندگی برآمدن، پناه میبرد. انسجام مجدد ناکارآمد که کاهش عمده در انسجام مجدد است، بدین معناست که افراد به خاطر فشار فوریتهای زندگی، انگیزه و امید خود را از دست میدهند.
تعادل زیستی – روانی – اجتماعی به طور معمول از سوی عوامل درونی و بیرونی، فشار زاها، شرایط ناگوار، فرصتها و سایر اشکال تغییر مورد هجوم قرار میگیرد. اثر گذاری این عوامل، به حالات تاب آوی و انسجام مجدد تاب آورانه قبلی بستگی دارد. در واقع تعادل بین فوریتهای زندگی و عوامل محافظتی است که تعیین میکند که از هم گسیختگی رخ خواهد داد یا خیر.
پیشرفت زندگی تابع انسجام مجدد و مکرر تاب آورانه است که از هم گسیختگی برنامه ریزی شده یا واکنشی ناشی میشود. رکود زندگی تابع توسل به تعادل و استفاده نکردن از تجارب در جهت رشد است. انحراف زندگی از انسجام مجدد همراه با خسارت ناشی میشود (ریچاردسون و همکاران 1990، به نقل از تمنایی، 1390).
موج سوم: نظریه تاب آوری
انسجام مجدد تاب آورانه برای رشد به انرژی نیاز دارد، و طبق نظریه تاب آوری، منبع این انرژی یک منبع معنوی و ذاتی است. یکی از عبارات نظریه تاب آوری این است که نیرویی در درون هر فرد وجود دارد که او را به سوی خود شکوفایی، نوع دوستی، خرد و هماهنگی سوق میدهد. این نیرو یک منبع معنوی دارد.
پرسشی که به موج سوم بررسی تاب آوری منجر گردید، عبارت بود از اینکه منبع انرژی یا انگیزشی که به انسجام مجدد تاب آورانه منجر میشود چیست و کجاست؟
میلر (2000) معتقد است درمانگران جهت رشد تاب آوری مراجعان به جای بررسی ضعفها و موانع، بایستی بر نیرومندیهای شخصی و افزایش مهارتهای مقابلهای و نحوه رسیدن به این توانمندیها تاکید کنند واز طریق بهبود این مهارتها نظیر حس کنترل، خود کارآمدی و باز سازی و ارتقاء این توانمندیها میتوانند تاب آوری افراد را افزایش دهند. بنابراین شناسایی عوامل مرتبط با تاب آوری از قبیل پاسخهای مقابلهای و کار کردن روی این عوامل باعث ارتقائ تاب آوری خواهد شد.
در تبیین این یافته میتوان گفت که پاسخهای مقابلهای ترکیبی از تلاشهای شناختی و رفتاری در مدیریت استرس بوده و از ماهیت فرایندی بر خوردار است. بنابراین، تاب آوری تنها یک حالت ایستا نمیباشد، بلکه بسته به زمان و موقعیتهای مختلف در معرض تغییر و تحول است. همچنین پاسخهای مقابلهای مورد استفاده متاثر از نحوه ارزیابی موقعیتها از سوی افراد میباشد. برای مثال زمانی که افراد استرسورها را قابل کنترل و تغییر پذیر بدانند غالبا از سبک مساله محور استفاده میکنند. در مقابل زمانی که استرسورها غیر قابل کنترل ارزیابی شوند، راهبردهای هیجان محور به کار گرفته میشوند. بنابراین، به نظر میرسد که رشد تاب آوری متاثر از نحوه استفاده افراد از مهارتهای مقابله ای، نحوه ارزیابی موقعیتهاو رویکرد مقابلهای خاص باشد (تیس (2008).
2-1-2-5-ویژگیهای افراد تاب آور
ویژگیهای افراد تاب آور احساس اعتماد به نفس و کارآمدی است که اجازه میدهد با موفقیت چالشهای زندگی را پشت سربگذارد، موضع گیری فعال در قبال یک مشکل یا مانع، توانایی نگاه به یک مشکل به عنوان مسئلهای که میتوانند آن را کندو کاو کنند و تغییر دهند، تحمل کنند، یا دوباره به طرق دیگر حل کنند، ایستادگی منطقی در مقابل مشکلات و چالشها با توانایی این که چه موقع بگویند دیگر بس است. ظرفیت رشد مهارتها برای تحمل مشکلات است (نیل ؛ 2006).
سطح تاب آوری این افراد با عاملهای متنوع زیادی تعیین میشود. در بسیاری از تحقیقات عوامل ژنتیکی، بیولوژیکی، روان شناختی، محیطی را پیشنهاد میکنند. به طور کلی این افراد دارای شایستگی اجتماعی، مهارتهای حل مسئله، آینده جویی، خود گردانی، کنترل بر محیط، پایداری و جهت گیری هدفمندانه هستند (از بای 2008).
2-1-2-6- نیم رخ فرد تاب آور
جملهای که به صورت مکرر در ادبیات تاب آوری دیده میشود چنین است که تاب آور فردی است که خوب کار میکند، خوب بازی میکند، خوب دوست میدارد و خوب انتظار دارد (گارمزی، 1974؛ ورنر و اسمیت، 1992). با توجه به موجز بودن جمله فوق ویژگیهای خاصی که توصیف کننده فرد تاب آور هستند عبارتند از:
2-1-2-6-1- شایستگی اجتماعی
افراد تاب آور به صورتی قابل ملاحظه واکنش دهی، فعالیت، انعطاف و تطابق بیشتری را نشان میدهند. این ویژگیها معمولاً شامل همدلی، مراقبت، مهارتهای ارتباطی و شوخ طبعی نیز میشود (ورنز و اسمیت، 1992). نه تنها مطالعات مرتبط با تاب آوری بر این ویژگیها صحه گذاشتهاند، بلکه مطالعات انجام شده بر روی افراد دچار مشکلاتی نظیر بزهکاری، سوء مصرف مواد و الکل و بیماری روانی نیز بر فقدان این حالات در نمونه خود تاکید کردهاند. از سویی یکی از شواهدی که به صورتی واضح در حوزه بیماری روانی مشاهده شده است، مهارتهای اجتماعی ضعیف در بیماران روانی است.
همچنین شواهدی وجود دارد که نشان میدهد که افراد دارای ضعیف ترین شایستگی و مهارت اجتماعی، بدترین پیش آگهی و ب
الاترین نرخ عود را نشان میدهند. از سویی سطح شایستگی اجتماعی در کودکی پیشبینی کننده شدت مشکلات روانپزشکی در بزرگسالی است (هاوکینز و همکاران، 1992).
گارمزی (2002) بر این عقیده است که شایستگی واژهای است که برای مجموعهای از رفتارهای تطابقی به کار میرود، در حالی که تاب آوری شایستگی آشکار علی رغم تجربه استرس زاهای عمده است.
در واقع نمیتوان از تاب آوری صحبت کرد بدون اینکه استرسی تجربه شده باشد. در این ارتباط لازم است تا استرس تجربه شده، استرسی تجمعی و عمده باشد. این در واقع عنصر اصلی در تعریف تاب آوری است. از نظر گارمزی یکی از عمده ترین استرسها و شرایط ناگوار، تجربه فقر است. در واقع وقتی فقر وجود دارد، مجموعهای استرسها را با خود به دنبال دارد (به نقل ازتمنایی، 1390).
2-1-2-6-2- مهارتهای مشکل گشایی
پژوهشهای تاب آوری نشان داده ند که این مهارتها مشکل گشایی در اوایل کودکی فرد، قابل شناسایی هستند. این مهارتها عبارتند از توانایی فکر کردن به شیوهای انتزاعی، تاملی ومنعطف و توانایی ایجاد راه حلهای معادل برای مشکلات شناختی و اجتماعی. همانند شایستگی اجتماعی، مطالعات انجام شده بر روی افراد که مشکلات روانشناختی را تجربه میکنند. نشان از فقدان مهارتهای مشکل گشایی در این افراد دارند. بر عکس مطالعات انجام شده بر روی افراد تاب آور نشان از وجود این گونه مهارتها در این افراد است. طبق پژوهش هالورسون و والدراپ (1974) کودکی که در سنین پایین بتواند نشان دهد که عاملی توانا برای ایجاد تغییر در یک موقعیت ناکام کننده است، به احتمال زیاد در مراحل بعدی نیز فردی فعال و شایسته خواهد بود.
2-1-2-6-3- استقلال