2.3.8. همجنس گرایی از دیدگاه مکتب فکری اشو
ابتدای نیمه دوم قرن بیستم شخصی به نام «راجنیش چاندرا موهان» در سن بیست ویک سالگی در شبه جزیره هند مدعی شد که حالت روشن بینی (نیروانه) به او دست داده و دنیای جدیدی را روبه روی او گشوده است . او مدعی شد وقتی این حالت بر او رخ داد، نیروی جدیدی در او به وجود آمد؛ نیروی که از هیچ جا و همه جا می جوشید و سر بر می آورد. آن انرژی در درختان، صخره ها، آسمان ها، خورشید و هوا وجود داشت در حالی که پیش تر تصور می کردم فرسنگ ها با من فاصله دارد و از من دور است. او در آخر عمر خود به نام اشو که بر گرفته شده از سخنان ویلیام جیمز امریکایی بود را برای خود برگزید. چون او بر این باور بود که نام اشو واژه ای است بسیار زیبا است چون معنای آن حل شدن در اقیانوس است و باید آن را به واژگان هر زبانی افزود. زیرا در وهله اول صوتش زیباست. چون واژه اشو که یک واژه احترام، عشق، حق شناسی و شکر را نشان میدهد، فقط یک واژه خشک نیست بلکه واژه ای بسیار دوست داشتنی و آشناست و تقریباً حال و هوای محبوب را دارد.
او در سال 1953 از دانشگاه سائوگر در رشته ی فلسفه، فارغ التحصیل شد و تا حدود نه سال در دانشگاه جبال پور هند به تدریس فلسفه پرداخت. که در این ایام به سراسر هندوستان سفر کرده و بیش از سی و پنج سال مستقیماً به ارائه دیدگاه های خود در باب انسان و مراقبه و عشق پرداخته و در اواخر دهه شصت به ابداع تکنیک های مراقبه پرداخت. و در سال 1974 اقدام به تشکیل جماعت و کمونی به نام «کمون بین المللی اشو» کرد. که هر ساله افراد زیادی برای مراقبه و دیدار با او به نزد او می آمدند. و برای تعالیم خود بیش از 7000 سخنرانی در سراسر دنیا به خصوص در هند و امریکا انجام داده بود که حدوداً 1700 نوار وئدیو و کاست و همچنین 650 کتاب از خود به جای گذاشته است.
اشو با ارائه نحوه مراقبه در سخنان خود از تدوین رسمی مبانی و اصول طریق مراقبه خویش خودداری کرده ولی با بررسی سخنرانی ها و کتاب های او می توان شش اصل و مبانی که برگرفته از آئین های بودیسم، یوگا و تنتره است را برای طریقت مراقبه اشو معرفی کرد که عبارت اند از: عشق، نَفس مسموم، نفی ذهن، درون، مراقبه و هفت بدن هفت چاکرا. که در این میان انسان باید فقط به دنبال عشق باشد و مسائلی دیگر همچون خدا تحت شعاع عشق مطرح می شود به طوری که درباره ی رابطه عشق و خداوند چنین می گوید:
« اگر از من بپرسید من به شما می گویم خدا زا فراموش گنید. حقیقت را فراموش کنید. من به شما می گویم تنها به دنبال عشق باشید.»
« وقتی شما عاشق می شوید به او می گویید با تمام وجودم و با تمام روحم عاشقت هستم ولی کبیر فقط از جسم و ذهن حرف به میان می آورد چون روح، خود خداوند است.»
در نگاه به اندیشه و نظریات اشو می توان گفت که با توجه به آشنایی اشو به ادیان و مذاهب مختلف جهانی، تعلیمات او مخلوطی از عقاید و آموزه های ادیان گذشته است که به ندرت سخن نو و تازه ای را می توان یافت که پیش از آن بیان نشده باشد. همچنین نوع نگاه اشو به غریزه جنسی و ارضای صحیح آن با مسئله به نام عشق در هم آمیخته شده است. اشو بر این عقیده است که عشق را نباید به کسی محدود کرد، اگر عاشق یک نفر باشید، عشق شما غنی نیست یلکه عشق توسعه یافته آن است که همه هستی را در بر گرفته باشد. و عقل با عشق نسبت به هم ناسازگارند. زیرا عشقمان در نازلترین مرتبه اش جنسی می شود و در بالاترین مرتبه اش تبدیل به ترحم و دلسوزی می شود. ولی عشق در حقیقت و در اصل بالاتر از رابطه جنسی و ترحم است.
به نظر اشو، ازدواج و تشکیل خانواده، عشق را نابود می کند و مانع تحقق عشق در انسان می شود. لذا نگاه کلی او به ازدواج و رابطه جنسی طبیعی در چهارچوب ازدواج، نگاهی منفی بوده که مانع تمام عیار عشق و محبت در انسان می شود. برای همین آشکارا می گوید که :
«شاید شنیده اید که خانواده مظهر عشق است. اما من می گویم که خانواده مخالف عشق است. خانواده با کشتن عشق زنده است اجازه نمی دهد عشق رخ دهد.»
نوع نگاه اشو به غریزه جنسی و روابط جنسی، در قالب عشق مطرح می شود و در این نوع نگاه اصلاً سخنی از تعدیل و ارضای صحیح به میان نیامده است و اصل فقط رسیدن به پایین ترین مرتبه عشق است نه تعدیل و ارضای صحیح غریزه جنسی. لذا اشو روابط سالم و قانونی که در ازدواج برقرار می شود را نمی پسندد و از آن اظهار ناخشنودی می کند اما معلوم نیست هرگاه رابطه قانونی و روشنی به نام ازدواج نفی شود، به جای آن چه چیزی جایگزین آن قرار می گیرد. البته عنصر جایگزین به صورت واضح و مکرر در گفته ها و سخنرانی های اشو یافت می شود. اما می توان گفت که ریشه نفی ازدواج از سوی اشو را در چگونگی ازدواج و طلاق پدر و مادر او و تربیت یافتنش در دامان پدربزرگ و مادر بزرگ و به دور از والدین، جستجو کرد، او کودک آسیب دیده از ازدواج زود هنگام و طلاق است و ازدواج برای او علاوه بر رابطه جنسی بدون عشق، یک پیوند شومی است که منجر به تنهایی او در دوران کودکی شده است.
اشو نسبت به جایگزینی روابط جنسی صحیح در قالب ازدواج، راه کارهای همچون ازدواج درونی و روابط آزاد جنسی را مطرح می کند. اشو بر این باور است که انسان در درون خود دو کالبد دارد، یک کالبد مردانه و دیگری کالبد زنانه که هر کالبد به تنهایی ناقص است و در ترکیب با یکدیگر کامل می شوند. لذا روابط جنسی رایج در غرب را همچون عطسه ای کوتاه و لحظه ای تشبیه کرده و آن را قبول نمی کند به خاطر همین پیشنهاد می کند که اگر زن بتواند با کالبد مردانه درونی خود پیوند
ی مبارک برقرار سازد، از این آمیزش درونی سفر معنوی آغاز می شود، و نیازی به پیوند بیرونی نیست. و اگر مرد بتواند با کالبد زن درونی خود پیوند برقرار کند، لذتی همیشگی برای آنها نصیب خواهد شد که این رابطه درونی با روشهای همچون مدیتیشن، یوگا، تنتره و مراقبه حاصل می شود. چون سکس بزرگترین هنر مدیتیشن و عالی ترین پیشکشی است از سوی تنتره به جهان تا از پست ترین به والاترین مرحله استحاله پیدا کنی وهمچنین با ازدواج درونی یک زن با کالبد مردانه خود، حالتی در او به وجود می آید که می تواند بگوید: من همسر خدا هستم. برای همین است که روابط جنسی با هر شکل ممکن باید در خارج ازمحدوده خانواده و قالب ازدواج صورت گیرد زیرا باعث سرکوب عشق می شود.
نوع نگاه اشو به انحرافات جنسی همچون همجنس گرایی، نگاهی آزاد و بدون اشکال می باشد که این نوع نگاه ریشه در دیدگاه های اشو نسبت به روابط جنسی دارد. اشو به صورت مستقیم و با کمال صراحت درباره ی روابط آزاد جنسی و استفاده بی حد و نصر از نیروی جنسی سخن به میان می آورد و سعی بر این دارد تا قبح روابط جنسی آزاد را شکسته و رسالت خود را بر پایه روابط آزاد جنسی بنا کند. این دیدگاه به روشنی در سخنرانی ها و آثار او دیده می شود که حال به ذکر چند نمونه از جملات او در این باب می پردازیم:
«می خواهم به شما بگویم که سکس الهی است. انرژی سکس یک انرژی الهی است. سکس نباید چیزی قبیح باشد، نباید به صورت چیزی زشت دیده شود، نباید سرزنش و محکوم شود. تمام این ضدیت با سکس را دور بیاندازید. اگر می خواهید عشق زندگی تان را فرا گیرد، از این ستیز با سکس دست بکشید و قداست آن را تحسین کنید. از شما در خواست مس کنم فقط وقتی به سکس روی آوردید که احساس سرور دارید. و سکس تنها نقطه شروع عشق است. در تمام جهان هستی هیچ چیز زهر نیست، همه چیز شهد است. این انسان ها هستند که تمام این شهد را به زهر تبدیل کرده اند. تنها تجربه ی آمیزش جنسی که آنان را به ژرف ترین عمق وجودشان نزدیک می کند»
اشو بر اساس این ادبیات مستهجن، نسخه ی برهنگی می پیچد و قائل بر این است که مسئله سکس و روابط جنسی مبتنی بر دانشی است که افراد باید از کودکی آن را فرا گیرند تا بتوانند عشق مبتنی بر سکس را، به خوبی و با بهترین صورت ایفا کنند. لذا درباره آموزش سکس به کودکان این گونه توصیه می کند:
«اگر دنیا بخواهد از دام جنسیت رها شود، کودکان باید مجاز باشند که تا جایی که ممکن است در خانه برهنه بگردند. توصیه می شود که دختران و پسران تا حد مقدور برهنه با هم بازی کنند تا تماماً با بدن های یکدیگر آشنا شوند.»
بنابراین با توجه به نوع نگاه اوشو نسبت به ازدواج و نفی آن به صورت صریح و آشکارا، و همچنین با توجه به آزادی روابط جنسی برای رسیدن به عشق و عدم قبیح بودن و زشت بودن آن، روابط جنسی همچون همجنس گرایی قابل قبول بوده و رابطه جنسی میان دو مرد یا میان دو زن، بسیار راحت تر و قابل فهم تر است تا رابطه ی جنسی میان مرد و زن. برای همین اوشو درباره ی همجنس گرایی در کتاب خود به نام «کتاب انسان» چنین می نویسد:
«همجنس گرایی را مسأله نکنید. هیچ چیزِ اشتباهی در آن نیست. این ایده های اجتماعی است که چیزی را غلط یا درست می شمارد. خوب است اول آن را بپذیرید. چرا که در صورت رد آن، نمی توانید آن را حل کنید. هرچه بیشتر آن را رد کنید، بیشتر جذب همچنس گرا ها خواهید شد؛ چون هر چیزی که ممنوع می شود، جذابیت بیشتری می یابد و همجنس گرایی یکی از مراحل ضروری رشد انسان اعم از مرد یا زن است. سه مرحله ی رشد جنسی وجود دارد: رابطه جنسی با خود در کودک، همجنس گرایی، ناهمجنس گرایی. زن و مرد هرگز دوستانی خوبی نیستند و نخواهند بود . عشاق دوستان خوبی نیستند ولی می توانند دشمن هم باشند ولی مردان با مردان و زنان با زنان بهتر می توانند دوستی کنند. رابطه ی مرد با مرد بسیار راحت تر و قابل فهم تر است تا رابطه ی زن و مرد. ازدواج دو زن با یکدیگر یا دو مرد با یکدیگر با وجودی که غیر علمی است ولی قابل قبول است و کسی نمی تواند مانع آن شود.»
لذا به راحتی با توجه به نوع نگرش اشو نسبت به غریزه جنسی و ارضای آن و همچنین با توجه به نوع نگاه آن نسبت به ازدواج و آزادی جنسی همجنس گرایانه، می توان گفت که هم جنس گرایی از دیدگاه اشو، امری طبیعی و غیر قبیح است.
2.4. همجنس گرایی در دین اسلام