ارزیابی عملکرد کارکنان حرفه ای؛
تجدید ساختار سازمانی؛
گزینش تجهیزات اطلاعاتی؛
ارزیابی پروژه بهرهوری؛
نتخاب بازار هدف؛
برنامه ریزی استراتژیک؛
انتخاب مکان فروش (خرده فروشی)
– تحلیل پوششی داده ها: نیز یک تکنیک مشهور در علم مدیریت است. از این تکنیک برای اندازه گیری کارایی نسبی واحدهای عملیاتی، (بااهداف و منظورهای یکسان) استفاده میشود. واحدهای عملیاتی اکثر سازمانها دارای نهادههای متعدد (نظیر تعداد کارکنان، حقوق، ساعتهای عملیات، بودجه تبلیغات) و همچنین ستاندههای متعدد (نظیر سود، سهم بازار و نرخ رشد) هستند. در این گونه موارد برای مدیریت تعیین واحدهای عملیاتی ناکارآمد در تبدیل نهادههای چندگانه به ستاندههای چندگانه معمولاً دشوار است. این روش به عنوان ابزاری قدرتمند برای اندازه گیری بهرهوری فرآیندهای دارای نهادهها و ستاندههای چندگانه، شناخته شده است. هم اکنون از تحلیل پوششی دادهها در اندازه گیری انواع خدمات استفاده میشود، از جمله:
کارآیی نسبی پزشکان یک بیمارستان؛
کارآیی نسبی کلینیکهای بهداشت عمومی؛
کارآیی نسبی شعبات یک بانک؛
کارآیی نسبی فروشگاههای زنجیرهای غذای آماده؛
تحلیل بهرهوری بیمارستانهای دولتی و خصوصی.
ج – تحلیل شکاف: مدلی مفهومی است که توسط پروفسور پراسورامن و همکارانش در 1985 و 1988 در آمریکا مطرح شده است. تحلیل شکاف ابزاری مدیریتی برای اندازه گیری کیفیت خدمات است. که در آن از یک فرآیند تحلیلی صرف در جمع آوری دریافتها و انتظارات مشتریان، کارکنان خدماتی و مدیران استفاده میشود تا شکاف میان گروههای مزبور در صورت وجود مشخص شود. پنج نوع شکاف در این مدل باید تجزیه و تحلیل شود. اگر هریک از شکافها از سطح پیش تعریف شده، فراتر رود، کیفیت خدمت رضایت بخش نیست، لذا برخی اقدامات اصلاحی برای بهبود کیفیت خدمات باید انجام شود. از تحلیل شکاف در تحلیل کیفیت خدمات زیر استفاده شده است:
بانکها: فروشگاههای بزرگ؛ خدمات دولت در ازای پرداخت مالیات؛ مسیرهای مهم خطوط هوایی داخلی و غیره. (محبوبی، ۱۳۸۲).
2-4-2- عوامل مؤثر بر افزایش بهرهوری
پرکوپنکو دستهبندی عوامل مؤثر بر بهرهوری یک سازمان را به صورت زیر ارائه داده است::
2-4-2-1-عوامل خارجی یا غیرقابلکنترل یا عوامل برون سازمانی
به عواملی اطلاق میشود که از خارج بر سازمان اثر میگذارند و تحت اختیار افراد و مدیران درون سازمان نیستند. یعنی مدیریت تشکیلات قادر نیست در کوتاه مدت آنها را تحت کنترل در آورد و یا بر آنها تأثیر گذارد. لاجرم سازمان باید خود را با تغییرات آنها منطبق سازد. مانند قوانین و مقررات ملی، سیاستهای بینالمللی، آییننامهها و قوانین مالیاتی، عوامل و روابط اقتصادی – سیاسی – اجتماعی و… که با توجه به ارتباط نداشتن آنها با موضوع بحث نمیکنیم.
2-4-2-2-عوامل داخلی یا قابلکنترل یا عوامل درون سازمانی
این عوامل تحت حیطه و اختیارات افراد و مدیران داخل سازمان است که با تعمق و مدیریت صحیح میتوانند با بهرهوری بالا به کار گرفته شوند. این عوامل را میتوان به شرح ذیل تقسیمبندی کرد: