در پژوهش مشابه دیگر که در سال ۲۰۰۴ توسط میر انجام گرفت، شواهدی به دست آمد که یادگیری نحوه همکاری سازمان‌ها با یکدیگر را فرایندی تکاملی و در گذر زمان معرفی می‌نمود. میر
با بررسی قراردادهای منعقدشده میان شرکت‌های تولیدکننده سخت‌افزار و طراحی کننده نرم‌افزارهای رایانه‌ای به این نتیجه رسید که ساختار این قراردادها با گذشت زمان دست‌خوش تغییر می‌شوند او اصلی‌ترین علت این تغییرات را آشنایی طرفین با نحوه همکاری‌های دو جانبه با یکدیگر بیان نمود. وی همچنین بر تدریجی بودن این فرایند تاکید کرد.
در سال ۲۰۰۵ هیبرت و هاکسام ، در پژوهش خود ضمن طبقه‌بندی انواع یادگیری در همکاری‌های بین سازمانی، گونه جدیدی از این نوع یادگیری‌ها را شناسایی و آن را یادگیری اشتراکی داخلی نام نهادند، این یادگیری که به صورت کاملاً غیررسمی نمود می‌یابد به یادگیری به اقتضای شرایط محیطی مربوط می‌شود و موارد متعدی از قبیل یادگیری زبان، فرهنگ، سنت‌ها، قابلیت‌های متمایز و نیز آشنایی با نقاط ضعف و قوت و شیوه‌های تصمیم‌گیری و نیز اهداف و انگیزه‌های شریک تجاری حین استقرار همکاری‌های بین سازمانی را شامل می‌شود.
اگرچه یافته‌های تجربی در مورد اثرات بهبود و تکامل همکاری‌های بین سازمانی در گذر زمان، بسیار محدود است با این وجود از مجموع نتایج به دست آمده می‌توان چنین برداشت کرد که یادگیری در مورد نحوه همکاری باهم پیمانان و شرکای استراتژیک، سازمان را وادار به بازبینی اهداف و انتظارات متقابل کرده و منجر به استقرار مکانیزم های جدیدی جهت تسهیل تبادل دانش میان هم پیمانان استراتژیک می‌گردد (لی و همکاران،۱۹۹۷).
همچنین نتایج مشابهی در ارتباط با ضرورت یادگیری نحوه همکاری با سایر شرکا در اجرای پروژه‌ها انتظار می رود. ماهیت موقتی بودن پروژه که تهدیدی برای تعهد شرکا در بهبود همکاری دوجانبه تلقی گشته و نهایتاً به تمرکز سازمان بر دستاوردهای کوتاه مدت منجر گردد و نیز تفکیک و تقسیم فعالیت‌ها حین اجرای پروژه، یادگیری و انتقال دانش در بستر مدیریت پروژه را به امری مخاطره‌آمیز بدل نموده است لذا چنین انتظار می رود که یادگیری نحوه تعامل با شرکا در هنگام اجرای پروژه از چنین مخاطراتی بکاهد (لئوفکنز و نوردرهاون ،۲۰۱۱).
مرور نتایج تحقیقات انجام‌شده همچنین نشان می‌دهد عوامل متعددی تحت عنوان قابلیت‌های سازمان جهت بهبود روابط با شرکا شناسایی‌شده و از زوایای مختلف به این موضوع پرداخته شده است. در این ارتباط می‌توان گفت استراتژیک سازمان با شرکا مورد تاکید فراوان قرار گرفته است، اناد و خانا در سال ۲۰۰۰ با مطالعه بیش عامل تجربه، به عنوان مهم‌ترین فاکتور در موفقیت شکل‌گیری و ثمر بخشی روابط از ۲۰۰۰ مورد مختلف از شراکت‌های راهبردی نشان دادند که یادگیری و کسب تجربه حین استقرار روابط استراتژیک بین سازمان‌ها به خلق ارزش برای سازمان منتهی خواهد شد.
پس از آن کیل در سال ۲۰۰۲ در مقاله‌ای به بررسی نقش توانایی‌های سازمان در شکل‌گیری و مدیریت روابط ائتلافی پرداخت؛ وی با این پیش‌فرض که تجربه قبلی سازمان مهم‌ترین عامل در موفقیت روابط آن با سایر سازمان‌هاست، دانش و توانایی سازمان در مدیریت، شکل‌دهی و حفظ روابط استراتژیک را قابلیت‌های ائتلافی سازمان نام نهاد و نشان داد که تجربه گذشته سازمان تأثیر قابل‌توجهی در موفقیت مشارکت‌های تجاری دارد.
اما همچنان موضوع دیگری حل نشده باقی مانده بود، پرسش این بود که سازمان به چه طریقی می‌تواند توانایی خود در مدیریت روابط خود با سازمان‌های دیگر را ارتقا بخشد؟ مطالعه موارد متعدد شکل‌گیری ائتلاف‌های استراتژیک حاکی از نقش مثبت تجربیات گذشته در ارتقا قابلیت‌های ائتلافی سازمان داشت نتایج همچنین نشان می‌داد برخی سازمان‌ها نحوه شکل‌دهی و مدیریت مشارکت‌های راهبردی را بهتر از سایرین آموخته‌اند اما اینکه تجربه چگونه می‌تواند به بهبود و ارتقا قابلیت‌های ائتلافی سازمان منجر شود همچنان در پرده‌ای از ابهام قرار داشت، تا اینکه کیل دریافت وجود واحدی مجزا در سازمان جهت مدیریت ائتلاف که وظیفه هماهنگی کلیه امور مربوط به آن را داشته باشد عمده‌ترین دلیل برتری سازمان در ارتقا قابلیت‌های راهبردی در مقایسه با سایرین است (کیل و همکاران،۲۰۰۲). در همین ارتباط مطالعات مشابهی صورت گرفت و نتایج قابل‌توجهی حاصل شد برای مثال درالانس و دیگران در سال ۲۰۰۳ با ارزیابی ۴۶ سازمان به این نتیجه رسیدند که میزان و عمق روابط خارجی سازمان به طور مثبتی بر توانایی سازمان در مدیریت این روابط اثرگذار است آن‌ها سه فاکتور اصلی در ارتقا قابلیت‌های ائتلافی سازمان را شناسایی نمودند که عبارت‌اند از (۱) آموزش (۲) به خدمت گیری سیستم ارزیابی عملکرد روابط (۳) استفاده از متخصصین.
می‌توان انتظار داشت که قابلیت‌های ائتلافی از جنبه‌های مختلف به بهبود عملکرد سازمان در روابط باهم پیمانان خود منجر گردد. قابلیت‌های ائتلافی دانش سازمان در ارتباط با مدیریت هم پیمانان خود گسترش داده و از این طریق به ارتقا دستاوردهای ائتلافی منجر می‌گردد. (برای مثال درالانس و همکاران، ۲۰۰۳؛ شرینر و همکاران، ۲۰۰۹) و ازآنجا که کسب دانش از مهم‌ترین اهداف شکل‌گیری ائتلاف‌های استراتژیک عنوان شده است ، می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد که دانش سازمان در ارتباط با مدیریت شرکت‌های راهبردی به گسترش میزان کسب دانش
از این طریق منجر گردد.
همچنین تأثیر مشابهی بر دانش در ارتباط با نحوه همکاری باهم پیمانان استراتژیک پیش‌بینی می‌شود، تجربه افراد سازمان در برقراری روابط بین سازمانی به آن‌ها کمک می‌کند تا عکس‌العمل سریع تر و مناسب تری به اقتضائات پیش‌بینی‌نشده در مشارکت‌های جاری با سازمان‌های دیگر داشته باشند (آناد و خانا، ۲۰۰۰).
بنا بر نتایج تحقیق امدن و همکارانش در سال ۲۰۰۵، تجربه گذشته سازمان در تشکیل ائتلاف و همکاری با سایر سازمان‌ها عامل مهمی در تقویت روابط و ارتقا دستاوردهای شراکت‌های راهبردی معرفی گردید. در این تحقیق عواملی چون تفاوت‌های فرهنگی و تنوع در ساختارهای ذهنی و شیوه‌های تصمیم‌گیری از جمله عوامل کاهش موفقیت شراکت‌های راهبردی عنوان شد. نتایج مطالعه بر روی بیش از ۱۸۰۰ سازمان تولیدی و خدماتی در نقاط مختلف دنیا نقش تجربه در برقراری روابط استراتژیک را در موفقیت و تقویت این روابط تأیید می‌نمود.

یکی دیگر از مطالب سایت :
تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش، استراتژی رهبری هزینه

مدل امدن و همکاران، ۲۰۰۵
منبع امدن و همکاران، 2005
اسپیلاردو همکاران (۲۰۱۱) در مطالعه خود بر روی بیش از ۲۰۰ کارخانه تولیدکننده مواد غذایی به بررسی رابطه میان تولیدکنندگان و توزیع‌کنندگان پرداختند نتایج این تحقیق وجود رابطه مثبت میان قابلیت‌های ائتلافی سازمان و توانایی آن در بهبود و گسترش روابط باهم پیمانان را مورد تأیید قرارداد. در مورد نقش یادگیری بر نوآوری در سازمان نیز مطالعات جامعی صورت گرفته است. همان‌گونه که پیش‌تر اشاره شد نوآوری خلق و به‌کارگیری ایده‌های نوین در اجرای فرایندها و محصولات جدید است، از این رو، اکتساب و به‌کارگیری دانش نقش موثری در نوآوری ایفا می‌کند (برای مثال آرگوت و همکاران ۲۰۰۴ ). یافته‌های کامینسکی و همکاران در سال ۲۰۰۸ نیز نقش مثبت دانش حاصل از همکاری‌های بین سازمانی بر موفقیت نوآوری در سازمان را تأیید نمود. در مقاله‌ای تحت عنوان «نوآوری-یادگیری سازمانی و عملکرد» به بررسی رابطه میان این سه متغیر پرداخته شده است، در این مقاله کسب دانش یکی از ابعاد یادگیری سازمانی معرفی‌شده و محققین با بررسی ۴۵۱ بنگاه تولیدی و خدماتی در اسپانیا نقش مثبت دانش کسب‌شده از محیط خارج سازمان را بر نوآوری نشان دادند (جی‌منز والی ، ۲۰۱۰).در پژوهشی دیگر، کومار و همکاران در سال ۲۰۱۱ با بیان این مطلب که شرکت‌های بین‌المللی نقش مهم و غیرقابل انکاری در انتقال دانش به سازمان‌های کوچک‌تر دارند و این طریق نقش غیرقابل انکاری در اقتصاد کشورهای در حال توسعه‌ایفا می‌کنند، موفق به کشف رابطه مثبتی میان حجم همکاری‌های دوجانبه با شرکت‌های بزرگ بین‌المللی (TNCs) و نوآوری در شرکت‌های کوچک و متوسط (SMEs) هندوستان شدند.
به علاوه همان طور که اشاره شد، تطبیق و سازش میان شرکا که به مرور زمان ایجاد می‌گردد و اسپیلاردو (۲۰۱۱) از آن تحت عنوان یادگیری نحوه همکاری باهم پیمانان استراتژیک یاد می‌کند، نقش موثری در بهبود دستاوردهای ائتلاف‌های استراتژیک و تسهیل انتقال دانش به درون سازمان ایفا کرده و از این طریق منجر به گسترش نو آوری در سازمان می‌گردد.
نوآوری به سازمان در جهت غلبه بر تلاطم محیطی و عدم قطعیت‌ها کمک کرده و از این طریق منجر به بهبود عملکرد سازمان می‌شود (بیکر و سینکیولا ،۲۰۰۲؛ جی منز والی، ۲۰۱۱).
شواهد تجربی فراوان، وجود رابطه مثبت میان نوآوری و عملکرد راتایید می‌کند (برای مثال رابرتز ،۱۹۹۹؛ تورنیل ، ۲۰۰۶؛ جی منز و همکاران،۲۰۱۱؛ کومار و همکاران، ۲۰۱۱) ؛ البته کلیه مطالعات صورت گرفته در رابطه با رابطه نوآوری و عملکرد سازمان وجود رابطه مثبت میان این دو متغیر را تأیید نمی‌کند، به عنوان مثال رایت و همکاران (۲۰۰۵) با بررسی نمونه‌ای از کسب‌وکارهای کوچک دریافتند که نوآوری در محصول در محیط‌های غیر پیچیده، تأثیری بر عملکرد سازمان ندارد اما با افزایش پیچیدگی‌های محیطی تأثیر مثبت آن بر عملکرد سازمان آشکار می‌شود. منصوری و لاو در سال ۲۰۰۸ با مطالعه نمونه‌ای از کسب‌وکارهای فعال در امریکا دریافتند نوآوری در خدمات اگرچه بر رشد سازمان تأثیر مثبت دارد اما بر بهره وری سازمان بی‌تأثیر است.
در همین رابطه روزنباخ و همکاران در یک فرا تحلیل به بررسی ارتباط میان نوآوری و عملکرد در سازمان‌های کوچک و متوسط پرداختند، نتیجه نشان می‌داد تأثیر مثبت نوآوری تحت تأثیر عوامل متعددی نظیر فرهنگ، سن سازمان و گونه‌های مختلف نوآوری است. در حقیقت این عوامل رابطه بین نوآوری و عملکرد سازمان را تعدیل می‌کنند.