سهیلی فر و سید نقوی (۱۳۸۷)، ارتباط میان مدیریت دانش و نوآوری در صنایع دریایی را مورد مطالعه قراردادند، مهم‌ترین مسئله‌ای که در این مطالعه و تحقیق به دست آمد این است که مدیران صنایع دریایی بایستی در توسعه استراتژی نوآوری برای یک محصول و انجام عملیات نوآوری و تغییر، اهمیت و تاکید بیشتری به منابع نیروی انسانی داشته باشند، همچنین این مطالعه نشان داد که مدیریت دانش در هنگام همزمانی فعالیت‌های HRM (مدیریت منابع انسانی) نرم و IT (فناوری اطلاعات) می‌تواند نقش موثری را ایفا کند.
عباسی و حاجی حسینی (۱۳۸۸)، در مقاله خود تحت عنوان «تحلیل استراتژی جستجوی نوآوری بنگاههای صنعتی در ایران در تعامل با نهادهای علمی» به بررسی عوامل موثر بر تعامل بنگاه‌های صنعتی با نهادهای علمی پرداختند، نتایج این تحقیق حاکی از تعامل ضعیف بنگاه‌های صنعتی مورد مطالعه با نهادهای علمی جهت خلق نوآوری بود و در حقیقت شدت تعامل بنگاه‌های صنعتی با نهادهای علمی به طور مثبتی با توانمندی آن بنگاه با انجام تحقیقات پایه رابطه داشت.
صنوبر و همکاران (۱۳۹۰)، با مد نظر قرار دادن مفهوم ظرفیت نوآوری یعنی توانایی بالقوه سازمان در جهت خلق محصولات و خدمات جدید، به مطالعه عوامل موثر بر این قابلیت پرداختند، نتایج این تحقیق که بر روی نمونه‌ای متشکل از ۱۳۸ بنگاه مستقر در پارک‌های علمی و فناوری کشور و به کمک ابزار پرسشنامه انجام‌گرفته بود نشان می‌داد مدیریت دانش در کنار مدیریت فناوری اطلاعات و مدیریت خلاقیت بستر لازم جهت خلق محصولات و خدمات جدید را فراهم می‌کند.
یافته‌های تجربی در ارتباط با ضرورت شکل‌گیری روابط بین سازمانی و اهمیت نوآوری در صنعت نفت و گاز نیز بسیار محدود است، زارعی و نسیمی (۱۳۸۹) با تاکید بر ضرورت نوآوری در این صنعت، خلق محصولات و شیوه‌های جدید را ضامن بقای سازمان در رقابت با سایرین در صنعت نفت و گاز معرفی می‌کند. نسیمی (۱۳۸۵)، معتقد است عدم دسترسی شرکت‌های بین‌المللی به ذخایر عمده نفتی از یک طرف و نیازهای تکنولوژیک و دانش فنی مورد نیاز تولیدکنندگان نفت خام، حجم گسترده قراردادها و پیمان‌های استراتژیک را در صنعت نفت و گاز باعث شده است.
جمع‌بندی ادبیات تحقیق
در این فصل به بررسی مبانی نظری و پیشینه تجربی موجود مرتبط با موضوع تحقیق پرداخته شد. نتیجه بررسی‌ها نشان می‌دهد تشکیل شراکت‌های راهبردی از شناخته‌شده‌ترین ابزارها جهت انتقال دانش بین سازمان است، به علاوه از آنجایی که نوآوری از سوی محققین خصوصاً در دو دهه گذشته به عنوان یک مزیت رقابتی معرفی‌شده است و نیز به دلیل آنکه در میان عوامل اثرگذار بر نوآوری، اخیراً به اهمیت دانش مسائل مربوط به یادگیری تاکید بیشتری شده است بالأخص آنکه منابع خارج سازمان به عنوان اصلی‌ترین منابع کسب دانش شناخته می‌شوند، انتظار می‌رود بنا بر یافته‌ها و شواهد تجربی موجود شکل‌گیری روابط استراتژیک بین سازمانی در قالب تشکیل شراکت‌های راهبردی، به یادگیری و افزایش نوآوری و نهایتاً به بهبود عملکرد سازمان منتهی گردد.
ادبیات موجود سه دسته دانش حاصل از برقراری روابط بین سازمانی شناسایی و معرفی می‌کند که عبارت‌اند از :
یادگیری نحوه مدیریت شراکت‌های راهبردی
یادگیری نحوه همکاری باهم پیمانان استراتژیک
دانش کسب‌شده از هم پیمانان استراتژیک در زمینه‌هایی همچون بازاریابی، محصولات
همچنین بررسی‌ها نشان می‌دهند افزایش دانش کسب‌شده از سوی شرکا به بهبود نوآوری در سازمان منجر شده و افزایش نوآوری به بهبود عملکرد سازمان منتهی خواهد شد. با نتیجه‌گیری مشابهی می‌توان یافته‌های تحقیقات گذشته را در سازمان‌های پروژه محور نیز تعمیم داد و نتیجه گرفت که یادگیری در شراکت‌های راهبردی در بستر مدیریت پروژه، بر نوآوری و بهبود عملکرد پروژه‌ها اثر مثبتی خواهد داشت.
خلاصه منابع مطالعه شده به همراه نتایج آن‌ها در جداول ۲-2 و ۲-3 آورده شده است.
منابع استفاده‌شده در ایجاد نظری تحقیق
مضمون اصلی نام محققین سال عمده نظریات
دانش در روابط بین سازمانی Inkpen & Dinur ۱۹۹۸ اتخاذ رویکرد برون‌سازمانی در ارتباط با روش‌های کسب دانش و یادگیری در سازمان
Johnson & Vahlen ۲۰۰۹
Alger & Chiva ۲۰۰۸
Choie et al ۲۰۰۸
Garvey ۱۹۹۵ توجیه شکل‌گیری ائتلاف استراتژیک با رویکرد اقتصاد هزینه مبادله