(1988)Shapiro 1992()Ruekert
1.مشتری گرایی 1.مشتری گرایی
2.رقیب گرایی
3.هماهنگی بین بخشی 1. ایجاد هوشمندی
2. توزیع هوشمندی
3. پاسخگویی 1.ارجحیت اطلاعات مشتریان برای بخشها
2. تصمیمگیری
3. اجرای تصمیمها 1.ایجاد بانک اطلاعات مشتری
2.طراحی استراتژی مربوط به مشتری
3.اجرای استراتژی
با توجه به دیدگاه تحقیق و همچنین نظر برخی از خبرگان مدیریت بازاریابی و ارجاع آنان به مدلهای نظری ارائه شده در تحقیق اندیشمندان، مؤلفه های نظریه ی نارور و اسلاتر در این تحقیق درنظر گرفته شده است که عبارتند از: مشتری گرایی، رقابت گرایی و هماهنگی میانبخشی.
مشتری گرایی
امروزه با رشد و گسترش تکنولوژی در ارائه ی محصولات و خدمات و افزایش رقابت و حضور در دهکده ی جهانی، سطح انتظارات مشتریان افزایش یافته است. در عصر حاضر رعایت حقوق مشتری به صورت یک الزام برای سازمانها تبدیل شده و هیچ شرکتی نمی تواند از این امر تخطی کند زیرا قصور در این ارتباط ارمغانی جز نابودی و شکست برای سازمان به همراه نخواهد داشت. تا چندی پیش رقابت بین شرکتها در تصاحب سهم بازار بیشتر بوده و امروزه بین سازمانها سخن از سهم مشتری درمیان است. مشتری گرایی به معنای درک مداوم و پیوسته ی نیازهای مشتریان هدف فعلی و بالقوه و استفاده از آن دانش(دانش شاخت نیازهای مشتریان) در راستای ایجاد ارزش مشتری، است(نارور واسلاتر،1990).
رقابت گرایی
رقابت گرایی یعنی درک مداوم قابلیتها و راهبردهای رقبای عمده ی بالقوه و فعلی که نیازهای مشتریان هدف سازمان را تأمین می کند و استفاده از آن دانش(دانش شناخت رقبا) در راستای ایجاد ارزش برتر مشتری است. رقابت گرایی به این معنی است که یک فروشنده نقاط قوت و ضعف کوتاه مدت و توانمندیها و استراتژیهای بلندمدت رقبای اصلی کنونی و بالقوه را میداند(نارور و اسلاتر،1990). شرکتهای رقابت گرا به دنبال تعیین نقاط ضعف و قوت خودشان در شرکت، نه تنها بر حسب محصولات و بازاریابی شان، بلکه همچنین فرآیندها و سازمان می باشند. آنها به طور منظم توانمندیهایشان را نسبت به سایرین براساس مهارتها و دانش مبتنی بر افراد، سیستمهای فنی و فیزیکی، سیستمهای مدیریتی،ساختارهای سازمانی و ارزشها و هنجارهای فرهنگی، مورد بازبینی قرار می دهند. اثر اصلی رقابت گرایی مشخص می کند که این گرایش میتواند برای نوآوری محصول جدید کمک کننده باشد. دانش رقیب با مزیت محصول جدید همبسته می باشد. دانش رقیب تشخیص همه ی مجموعه های تکنولوژی دردسترس و تحت توسعه را قادر می سازد و همچنین زمانبندی گرایشها در رفتار مصرف کننده را مقدور می کند وهمچنین نوآوری محصول جدید را پرورش می دهد(آگوستو و کوهلو،2009،94-108).
هماهنگی میان بخشی
هماهنگی میانبخشی به معنای هماهنگ بودن همه ی وظایف سازمان، استفادهی هماهنگ از منابع سازمانی و بهره برداری از اطلاعات مشتری و بازار به منظور خلق ارزش برتر، برای مشتری است. هر شخص در سازمان به طور بالقوه می تواند برای خریدار(مشتری) ایجاد ارزش نماید. ادغام هماهنگ منابع سازمانی منجربه برقراری ارتباط مشتری گرایی با رقابت گرایی میشود. ایجاد اطلاعات و استفاده هماهنگ از منابع سازمانی و توزیع اطلاعات در سرتاسر سازمان منجربه هماهنگی میانبخشی می شود. درصورت عدم هماهنگی میانبخشی لازم است مدیریت بخشها را نسبت به نیاز سایر بخشها حساس نماید و بر اهمیت آن تاکید ورزد(نارور و اسلاتر،1990).
بخش چهارم
2-4گردشگری
مقدمه
یکی از دستاورد های فناوری مدرن ، تولید وقت اضافی یا اوقات فراغت است . هر چه فناوری و مدیریت پیشرفته تر باشد وقت اضافی بیشتری تولید می شود . بزرگترین تولید و مصرف قرن بیست و یکم حول محور تولید و مصرف اوقات فراغت است . گردشگری بخش مهمی از اوقات فراغت را پر می کند . امروزه ساختار مدیریتی وتعطیلات تمامی کشورهای پیشرفته به نحوی است که پر کردن اوقات فراغت منجر به یک عمل اقتصادی می گردد ؛ لذا گردشگری با همه مضامین علمی و فلسفی ای که در آن نهفته است، یک عمل اقتصادی است و پیش بینی می شود که یکی از بزرگ ترین محرکه های اقتصادی قرن حاضر باشد (فرزین ،1386).