ج: فرصت های رشد:
اندوخته طرح و توسعه+ اندوخته قانونی + سود و زیان انباشته + سرمایه) – جمع کل داراییها)= فرصت های رشد شرکت
جمع کل دارایی ها / (میانگین ارزش بازار کل سهام شرکت در طی دوره + (سایر اندوخته ها +
فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
2-1 مقدمه
به طور کلی هموارسازی سود عبارت است از اعمال نظر مدیریت شرکت در تقدم و تاخر ثبت حسابداری هزینهها و درآمدها و یا به حساب گرفتن هزینهها یا انتقال آنها به سالهای بعد به طوری که باعث شود شرکت در طول چند سال مالی متوالی از روند سود بدون تغییرات عمده برخوردار باشد. هدف مدیریت این است که شرکت را در نظر سرمایهگذاران و بازار سرمایه با ثبات و پویا نشان دهد. اهمیت دادن به درآمد و سود حسابداری گزارش شده، یک فرضیهای وجود دارد که مدیران جستجو میکند که سود را در طی تمام دوره هموار نماید بطوریکه جریان سود ثابت بیشتر با واریانس سالانه کمتر منتهی به ارزشگذاری شرکت بالاتر میشود. در برخی موارد این بحث پیشنهاد میگردد که یک بازار سهام طبیعی نمیتواند دادههای حسابداری را بطور صحیح شرح دهد. رونن و سادن به تناوب پیشنهاد میکنند که مدیران هموارسازی سود را برای پیشگوئی کردن بهینه (بوسیله افراد برون سازمانی) از جریانات نقدی که ارزش شرکتها بر آن مبنا قرار میگیرد، تسهیل میکند(قائمی و دیگران، 1382).
گسترش مرزهای اقتصادی با تداوم انقلاب صنعتی در قرن نوزدهم، ایجاد کارخانههای بزرگ و نیاز به اجرای طرحهای عظیم صنعتی که نیازمند سرمایههای کلان بود سرعت گرفت. تامین چنین سرمایههایی از امکانات مالی یک یا چند سرمایهگذار فراتر بود و از سوئی، یک یا چند سرمایهدار نیز آمادگی پذیرفتن خطر تجاری چنین فعالیتهای بزرگی را نداشتند. بنابراین تنظیم نحوه اداره شرکتهای سهامی و روابط بین صاحبان سهام از طریق وضع قوانین و مقررات توسط دولتهاو نظم یــــافتن بخشی از معاملات اوراق بهادار در چارچوب ایین نامههای بورسهای اوراق بهادارباعث فزونی سرمایهگذارانی شد که نه مستقیماً در اداره شرکتها مشارکت داشتند و نه دارای چنین تمایلی بودند(مرادی، 1387).
ادامه فرآیند تحول در مناسبات مالکیت و اداره سرمایه در کشورهای توسعه یافته صنعتی، به پیدایش گروه تازهای از مدیران کارآزموده و حرفهای انجامید که در عین اقتدار کامل در اداره واحدهای اقتصادی، گاه در سرمایه آنها سهمی ناچیز داشتند و اندیشه جدایی مالکیت از مدیریت را مصداق عملی بخشیدند. میلیونها نفر که پساندازهای خود را از راه سرمایهگذاری در اوراق بهادار شرکتها به آنها سپردهاند. برای اطمینـــان از اینکه وجوه سرمایهگذاری شده آنان به طور درست و موثر استفاده میشود ناگزیرند به صورتهای مالی سالانه و میان دورهای شرکتها اتکا کنند. افرادی نیز پس اندازهای خود را به بانکها و موسسات دیگر میسپارند که آنها هم به نوبه خود این وجــــوه را در سهام شرکتها سرمایهگذاری میکنند. بنابراین، تقریباً هر فردی به طور مستقیم یا غیرمستقیم منافعی در شرکتها دارد و حفظ منابع عمومی مستلزم گزارشهای قابل اتکا و به موقع از عملیات و سلامتی مالی شرکتهای سهامی عام است. موسسات سرمایهگذاری، بانکها و سرمایهگذاران برای اعطای اعتبار و سرمایهگذاری در شرکتها، ریسکهای مختلفی را درنظر میگیرند که یکی از آنها ریسک بازار یا ریسک تجاری است. در کشورهای توسعه یافته، باتوجه به ریسکی که برای واحد تجاری در نظر گرفته میشود نرخ بهره اعتبارات مشخص گردیده و باتوجه به ریسک شرکت وثیقه مناسب اخذ میگردد. همچنین سرمایهگذاران به سمت شرکتهایی تمایل دارند که ریسک کمتری داشته و متناسب با آن بازده مناسبی نیز داشته باشند. از آنجایی که ریسک بازار یک شرکت با نوسانات بازده سهام آن اندازهگیری شده و قیمت سهام نیز به نحوی با سود هر سهم(EPS) شرکت در ارتباط است لذا شرکتها تمایل دارند با کاهش نوسانات در سود هر سهم باعث کاهش در نوسانات بازده گردیده و در نهایت تصور سرمایهگذاران و اعتباردهندگان را از ریسک شرکت تحت تاثیر قرار دهند. لذا اقدام به هموارسازی سود میکنند تا از این طریق باعث ایجاد جریان ثابت رشد سود گزارش شده گردند(مهرانی و عارف منش، 1387).
زیرا سرمایه‌گذاران برای سرمایه‌گذاری در شرکتی که دارای جریان هموار سود است، مبلغ بیشتر حاضرند بپردازند. این امر خصوصا در میان شرکت‌های پذیرفته شده در بورس با هدف اثرگذاری بر قیمت سهام می‌تواند بیشتر مطرح باشد بنابراین.
تحقیق و تحلیل همه جانبه در بازارهای اوراق بهادار ونتیجه گیری صحیح میتواند سرعت رشد و شکوفایی این بازارهای را تحقق بخشیده و با توجه به کثرت سرمایهگذاران اطمینانی منطقی را که نتیجه کارائی بازار اوراق بهادار است را در اختیار انان قرار دهد و بالبطع علاقهمندی سرمایهگذاران و اعتباردهندگان و تحلیلگران بر ریسک و بازده شرکت باعث گردیده تا انان هموارسازی سود را بعنوان عاملی تاثیرگذار بر ریسک وبازده در شرکتهای سرمایهپذیر بیشتر مورد توجه قرارداده و تمرکز اصلی گزارشگری مالی را بر پیش بینی میزان سود بعنوان یک شاخص عملکرد واحد تجاری بیشتر مد نظر قرار دهند(مهرانی و عارف منش، 1387).
2-2 مبانی نظری
2-2-1 مفهوم درآمد و سود
تعریف سود از نظر اقتصاددانانی مانند هیکس ، که از نظر مفهومی و تعیین پایه روشهای شناسایی سود، مورد قبول حسابداران نیز قرار گرفته، این است که سود عبارت از میزان پولی است که اگر در طول یک دوره خرج شود، وضعیت شخص در پایان دوره مانند اول دو
ره باشد .از تعریف فوق مفهوم نگهداشت سرمایه استخراج شده است.
یکی از انواع مفاهیم نگهداشت سرمایه، مفهوم نگهداشت پول یا سرمایه مالی است که برحسب واحد پولی محاسبه می‌شود و درحال‌حاضر مبنای اصلی تدوین استانداردهای حسابداری قرار گرفته است. با استفاده از مفهوم نگهداشت سرمایه مالی می‌توان گفت که سود عبارت از مبلغی است که شرکت می‌تواند پس از پایان دوره مالی به صاحبان سهام خود پرداخت کند و در میزان سرمایه صاحبان سهام از نظر پولی (مبلغ) تغییری ایجاد نشود. براساس مفاهیم نظری گزارشگری مالی، درامد عبارت است از افزایش در حقوق صاحبان سرمایه، به‌جز مواردی که به آورده صاحبان سهام مربوط می‌شود. بطور کلی مفاهیم نظری سود به شرح ذیل قابل بیان میباشد(نوروش و حسینی، 1388).
2-2-1-1 مفهوم سود در سطح ساختاری:
در این سطح سود براساس یکسری قوانین که عمدتا با پدیدههای دنیای واقعی بی ارتباطند تعریف میشود. در این سطح اصطلاحاتی همانند تخصیص هزینه، فرض تطابق در نظر گرفته میشود. سود شامل خلاصهای از اقلام مثبت ومنفی است که بعضی از آنها مفهوم تغییری نداشته ولو اینکه برای سرمایهگذاران حاوی اطلاعات باشد(هاشمی و محمدی، 1388).
2-2-1-2 مفهوم سود در سطح معنائی:
تعریف سود از دیدگاه اقتصادی و حسابداری در سطح معنایی انجام میشود. در این سطح بر اساس تعاریف موجود، سود اقتصادی را نمیتوان هموار نمود لذا هموارسازی سود در مورد سود حسابداری معنیدار است.تفاوت این دو مفهوم ناشی از روشهای اندازهگیری آنهاست(هاشمی و محمدی، 1388).
2-2-1-3 مفهوم سود در سطح رفتاری:
تعاریف و تقسیم بندی دیگری از سود به شرح ذیل نیز میتواند میزان استفاده استفادهکنندگان را از مفهوم سود افزایش دهد(هاشمی و محمدی، 1388).
سود وقایع اقتصادی و سود حاصل از منابع خاص سود مستمر و سود غیر مستمر سود بعنوان ارزش افزوده بازده تعدیل شده براساس ریسک عوامل مختلفی بر بازده و ریسک یک سهام تاثیر میگذارند. ویلیام اف.شارپ براساس تحقیقات قبلیاش با هاری مارکویتز عوامل تاثیرگذار بر بازده و ریسک یک سهم را به دو دسته تقسیم کرد: آنهایی که بستگی به شرکت دارند (ریسک غیرسیستماتیک) و آنهایی که با بازار در ارتباط هستند (ریسک سیستماتیک). بازده یک سهام را می توان به صورت زیر نوشت:
Rit = aI +b iRMt = et
به طوری که:
Rit= بازده دارایی i در دوره t