مدل مفهومی یا چارچوب نظری، بنیانی است که تمامی پژوهش بر آن استوار است. لذا، بر اساس مطالعه مبانی نظری، بررسیهای صورت گرفته و نتایج حاصل از مطالعه تحقیقات پیشین، مدل مفهومی در شکل (1-1) نشان دادهشده است. در این مدل به بررسی روابط بین متغیرها پرداختهشده است.
سبک سازگاری
سبک سازگاری
مدیریت احساسات خود
ادراک احساسات
مدیریت احساسات دیگران
استفاده از احساسات
ارزش ایمنی
ارزش نوعدوستی
ارزش پایگاه
ارزش راحتی
ارزش خودمختاری
شکل 1-1 مدل مفهومی تحقیق
فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش
2-1- مقدمه
در این فصل که اختصاص به ادبیات تحقیق دارد سعی شده که مطالبی در زمینه هوش هیجانی و سازگاری شغلی و تحقیقاتی که در این مورد توسط دانشمندان و پژوهشگران داخلی و خارجی انجامشده ارائه گردد.
2-2- سازگاری شغلی
فضای سازمانی میتواند روی پیوستاری از سازگاری تا بیطرفی و از بیطرفی تا ناسازگاری گسترده شود. هم کارکنان و هم کارفرمایان میخواهند به فضای سازمانی برازنده دست یابند و از سودمندیهای آن چون کارکرد بهتر و خشنودی شغلی بیشتر بهره گیرند.
سازگاری شغلی از مفاهیم اساسی در نظریههای رشد شغلی در رابطه با رفتار حرفهای است. مهمترین عامل در نیل به اهداف هر سازمان، نیروی انسانی است و بیشک موفقیت و پیشرفت هر سازمان به نیروی انسانی آن بستگی دارد. از زمانی که کار، جایگاه مهمی را در زندگی افراد به خود اختصاص داده است نهتنها وضعیت جسمانی افراد بلکه روان آنها را متأثر میسازد. اگر سازمانها دغدغه توسعه منابع انسانی و دستیابی به مزیت رقابتی پایدار در بازار رادارند، برآوردن نیازهای کارمندان امری ضروری و مهم است بدون شک سلامت روان نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا میکند و یکی از محورهای ارزیابی سلامت جوامع را، بررسی میزان بهداشت روان افراد آن جامعه نشان میدهد. اشتغال برای ادامه زندگی و بقای جامعه ضرورتی اجتنابناپذیر است. زندگی هر فرد از طریق کارکرده تأمین میشود و خودکفائی هر کشور به میزان و نوع عملکرد شاغلین آن بستگی دارد. تحقیقات متعدد مؤید این واقعیت هستند که اولاً با افزایش بیکاری، فساد شدت مییابد و ثانیاً اشتغال مناسب و رضایت شغلی موجب نشاط و شادابی انسان میگردد. درواقع محیط کار، خانه دوم انسان است. پیداست که این محیط همچون محیط خانه باید برآورده حداقلی از نیازهای روحی و روانی افراد باشد تا ضمن کسب درآمد به ارتقای دانش حرفهای خود پرداخته و صادقانه کار کنند (چان و وایت، 2009، نقل از احمد نژاد و همکاران، 1391).