نظریه  کلبرگ[1]
کلبرگ به شکل گیری هویت به طور مستقیم اشاره نمی‌کند بلکه او هویت (یا به تعبیر خودش “من”) را به عنوان نهادی درنظر می‌گیرد که تنها از طریق حوزه های متفاوت عملکرد “من” قابل تبیین است. این حوزه‌ها (از قبیل شناخت و استدلال اخلاقی) در کنار یکدیگر رشد می‌کنند و اغلب با هم ارتباط مشروط دارند . بنابراین ،  یک مرحله مشخص از رشد شناختی شرط لازم اما نه کافی برای استدلال اخلاقی سطوح بالا است (کروگر 1996).
کلبرگ با طرح مراحل رشد اخلاقی در سه سطح کلی به بررسی یکی از جنبه‌های شکل‌گیری هویت نوجوان پرداخته است. وی معتقد است که درک اخلاقی توسط همان عواملی ایجاد می‌شود که پیاژه تصور می‌کرد برای رشد شناختی با اهمیت هستند:
1- درگیرشدن فعال با مسائل اخلاقی   2- پیشرفت در درک دیگران (برک، 2001).
به نظر کلبرگ فرد در دوره نوجوانی از استدلال اخلاقی ناشی از حفظ خود به سمت استدلال اخلاقی مبنی بر نیاز به تایید اجتماعی حرکت می‌کند. در سال‌های آخر نوجوانی استدلال اخلاقی مبتنی بر حفظ نظم اجتماعی افزایش می‌یاید. ترتیب مراحل رشد اخلاقی کلبرگ بیانگر یک سازماندهی درونی و تحولی در مورد “خود” و “دیگری” با منطق تصمیم‌گیری راجع به موضوعات اخلاقی است. در حالی‌که جهت‌گیری تشریک مساعی بین فردی و میل به تأیید اجتماعی و بناهای لازم برای ساختن خود مستقل و متمایز در دوره نوجوانی هستند. تصمیمات اخلاقی مبتنی بر قراردادهای اجتماعی و انسانی نیز می‌تواند در این دوره مطرح شود (کروگر، 1996).
برک در تحلیل نظریه کلبرگ ، معتقد است تعامل بین همسالان که منجر به حل تعارض نوجوان می‌شود ، رشد اخلاقی را تحریک می‌کند. هنگامی که نوجوانان با یکدیگر مذاکره و سازش می‌کنند درمی‌یابند که زندگی اجتماعی می‌تواند به جای روابط آمرانه و تحکم‌آمیز، برپایه همکاری بین دو فرد همسنگ و همتراز بنا شود. همچنین در فرهنگ‌هایی که افراد جوان در سنین اولیه در نهادهای جامعه خود مشارکت می‌کنند از لحاظ رشد اخلاقی پیشرفته‌ترند (برک ،2001).
 
نظریه اریکسون
اریک اریکسون در سال 1968 نظریه رشد من را برای تشریح تعامل بین عوامل روان شناختی، تاریخی و رشدی در شکل گیری شخصیت مطرح کرد. شاید هیچ نظریه پرداز دیگری بیش از او بردرک ما از رشد شخصیت در نوجوانی اثر نگذاشته باشد . اریکسون به عنوان یک نظریه پرداز تحولی، درون فکنی دوره نوجوانی وهمسان سازی کارایی خود را از دست می دهد شکل گیری هویت نقش خود را در تحول خود دوره نوجوانی آغاز می کند. درخلال دوره نوجوانی است که اریکسون برای فرد فرصت حل تعارضات خود را،از ترکیب همسان سازی های قبلی در سطح بالاتر جهت رسیدن به یک محل جدید، فراهم می بیند این تالیف بر اساس کیفیتی متفاوت از آنچه که در دوره های قبل وجود داشت استوار است .
هویت نهایی در اواخر نوجوانی به عنوان تنظیم کننده و انتخاب کننده نهایی هر یک از    همسان سازی های دوره قبلی عمل می کنند به گونه ای که در برگیرنده همسان سازی های مهم دوره کودکی و تغییر دهنده آنها در قالب یک کل منسجم، منطقی و منحصر به فرد است ( کروگر، 1996).
تحولات رشدی از نظر اریکسون درطول یک پیوستار مطابق اصل تکوین رخ می دهند و دارای هشت مرحله است .این هشت مرحله صرفاً هشت نقطه از این پیوستار را نشان می دهد . مرحله پنجم مراحل اریکسون هویت مندی در برابر آشفتگی هویت است که در سنین بین 13 تا 20 سالگی روی می دهد (رفیعی ،1381) .
هویت  ایگو آن چنان که به وسیله اریکسون مفهوم بندی شده یک سازه روان  شناسی است که تنها از طریق کنش متقابل نیاز بیولوژیکی ، سازمان ایگو و بافت اجتماعی می تواند درک شود. در طول نوجوانی، مشخصه های نوجوانی که با راه حل ها و تصمیمات کم و بیش موفق در تعارض رشدی که در مرحله های اولیه شکل گرفته اند حالا می بایستی  داخل یک ساخت جدید متفاوت از درون فکنی های اولیه و همانندسازی کودکی،تکامل یابند (گارت[2] ،1960).
[1]– Kolberg,
[2]– Garrett, B.
لینک جزییات بیشتر و دانلود این پایان نامه:
بررسی رابطه سبک های دلبستگی و سبک های هویت با سلامت روان و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان دختر پیش دانشگاهی شهر قزوین