پس از توسعه سیستم سنجش و اندازه گیری ضروری است که مدیران ارزش شرکتها نتایج را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهند.
2-4-1-13- کیوی توبین
روش کیوی توبین، توسط جیمز توبین برنده نوبل اقتصاد توسعه داده شد. این نسبت، ارتباط بین ارزش بازار یک شرکت و ارزش جایگزینی آن شرکت (هزینه جایگزینی دارائیهای آن شرکت) را اندازه گیری میکند. بصورت تئوری در بلند مدت این نسبت به سمت واحد میل میکند، اما شواهد تجربی نشان میدهد که در همین زمان این نسبت میتواند بطور معناداری با عدد یک متفاوت باشد. برای مثال شرکتهای نرمافزاری که به میزان زیادی از سرمایه فکری بهره میجویند، نسبتی در حدود هفت یا بالاتر دارند در حالیکه شرکتهای با سرمایه فیزیکی زیاد نسبتی در حدود یک دارند. نسبت کیوی توبین در اصل بسیار شبیه به نسبت بازاربه دفتر میباشد با این تفاوت که توبین در هنگام محاسبه، هزینه جایگزینی دارائیهای فیزیکی را به جای ارزش دفتری دارائیهای فیزیکی بکار میگیرد. نسبت حاصله به این نمودار بکار میرود که چنانچه نسبت کیوی یک شرکت، بزرگتر از مقدار واحد و نیز بزرگتر از مقدار کیوی رقابتی باشد، شرکت مزبور توانائی کسب سود بیشتر از شرکتهای مشابه را داراست (همان منبع، ص67).
2-4-1-14- هوش سرمایه انسانی
فیتز-انز روش هوش سرمایه انسانی را بدین نحو توسعه داد که مجموعه‌ای از شاخصهای سرمایه انسانی جمع آوری شده را ازطریق یک پایگاه داده، الگو برداری نمود. بنا به عقیده فیتز-انز، در زمانی که هزینه نیروی انسانی بالغ بر 40 درصد از هزینه سازمانها را شامل میشود، اندازه گیری سرمایه انسانی امری ضروری است. فیتز-انز مدعی است که وظائف بخش منابع انسانی در یک سازمان میباید فراتر از مواردی نظیر جذب، آموزش و جبران خدمات باشد. منبع انسانی میباید بعنوان یک شریک استراتژیک در موضوعات اساسی و زیربنائی مشارکت نماید. در زمانی که دانش به یک عنصر جدی در موفقیت اقتصادی تبدیل شده است، اندازه گیری و مدیریت دارائیهای فکری، یک وظیفه بحرانی کسب و کار میباشد (آپوهامی،2007،ص29).
2-4-1-15- مدل کارگزار فناوری
مدل کارگزار فناوری که توسط بروکینگ توسعه داده شده است، دانش سازمانی را به چهار طبقه: دارائیهای انسان-محور، دارائیهای زیرساختی، دارائیهای فکری و دارائیهای بازار تقسیم بندی میکند و ارزش سرمایه فکری سازمان را طی یک فرآیند ارزیابی مشخص میکند. هر بخش از مدل بوسیله پرسشنامه های ممیزی مخصوص درباره متغیرهای مرتبط با طبقه دارائی بررسی میشود. بخش اول پرسشنامه مشتمل بر 20 سئوال است که بر نیاز به تقویت سرمایه فکری تاکید دارد و در ادامه پرسشنامه شامل 178 سئوال است که مرتبط با چهار طبقه نامبرده از سرمایه فکری میباشد. در مقایسه با سایر چهارچوب ها، این مدل بخش دوم (سرمایه ساختاری یا ساختار داخلی) را به سرمایه زیرساختی (فرآیندها، روشها و فناوریها) و دارائیهای فکری (مالکیت معنوی، ابداعات ثبت شده، علامات تجاری و رموز تجاری) تفکیک میکند. قابل توجه است که شباهتهای زیادی بین سئوالات ممیزی سرمایه فکری کارگزار فناوری و اندازه های سرمایه فکری هدایت کننده اسکاندیا وجود دارد (همان منبع،ص92).
2-4-1-16- روش ارزشگذاری جامع
روش ارزشگذاری جامع که توسط مکفرسون توسعه یافت، ارتباط مابین اندازه گیری ارزش شرکت، سرمایه فکری و مقادیر پولی را به منظور ارزشگذاری جامع کسب و کار مورد استفاده قرار میدهد. این روش سه دسته ارزش زیر را مورد استفاده قرا میدهد:
• ارزش اصلی: که نمایش دهنده اثربخشی داخلی شرکت است؛
• ارزش فرعی: که توسط اثربخشی توزیع شرکت اندازه گیری میشود؛ و
• ارزش ابزاری: که نشان دهنده فشارها در محیط رقابتی میباشد.
روش ارزش‌گذاری جامع، سعی در تهیه کردن ارزش جامع کسب و کار میکند که ماحصل مجموع سرمایه فکری و جریانهای نقدی شرکت میباشد به عبارتی در این روش ارزش افزوده مرکب، حاصل ترکیب ارزش افزوده پولی با ارزش افزوده ناملموس است.
2-4-2- ارزیابی تحلیلی – تطبیقی و مدل های سنجش سرمایه فکری
جدول (2-3) نتایج تحلیلی – تطبیقی روش های مختلف سنجش و اندازه گیری سرمایه فکری ارائه
می‌نماید. هر یک از این روش ها بر حسب کمی یا کیفی بودن، مبتنی بر عملکرد گذشته و یا آینده بودن و قابل الگوبرداری بودن یا نبودن مورد مقایسه قرار می گرفته اند.
جدول 2-3- مقایسه ارزش گذاری سرمایه های فکری(رودو و لیلرت) منبع: (چن گوه،2005 ،ص392)
روش
کمی یا کیفی