فصـل دوم
ادبیات تحقیق
2-1 مقدمه
بورس اوراق بهادار عمده‌ترین راه تجهیز و تخصیص بهینه سرمایه کشور است و شناخت این بازار و عناصر و ارتباطات موجود در آن یکی از عوامل مهم توسعه بازار محسوب می‌گردد. یکی از عناصر مهم این بازار سرمایه‌گذاران هستند از آنجا که جذب سرمایه‌ها و پس‌اندازهای کوچک و هدایت آنها به توسعه شرکت‌ها از اهمیت بالایی برخوردار است، لذا شناخت رفتار تأمین کنندگان منابع مالی و عوامل موثر بر تصمیمات اقتصادی آنها همواره موضوعی چالش‌برانگیز برای محافل دانشگاهی و حتی خود مشارکت‌کنندگان در بازار بوده است. افراد و سرمایه‌گذاران دارای رفتار عقلایی و غیرعقلایی هستند و با هم ارتباط دارند. چنین رفتاری می‌تواند منجر به نوسان پذیری بازده‌های سهام و در پی آن بی‌ثباتی در بازارهای مالی گردد. در این فصل از پژوهش ابتدا ظهور مالی رفتاری به عنوان پارادایم جدید و تاریخچه آن، و در ادامه دو حوزه اساسی مالی رفتاری بیان خواهد شد. در ادامه نیز مفاهیم سرمایه‌گذاری و همچنین بازده، ریسک سرمایه‌گذاری، تشریح خواهد شد. همچنین مطالعات اخیر در زمینه هوش عاطفی و همچنین مفاهیم آن در ادامه پژوهش ذکر می‌شود. در ادامه پیشینه پژوهشهای انجام شده در زمینه مالی رفتاری و هوش عاطفی ذکر می‌شود.
2-2 مالی رفتاری
به نظر می‌رسد می‌توان تاریخچه نظریه‌های مالی پنجاه سال گذشته را در دو انقلاب و دگرگونی اصلی، خلاصه کرد. ابتدا انقلاب نئوکلاسیک در علوم مالی بود که با مدل قیمت‌گذاری دارایی‌های سرمایه ای (CAPM) و نظریه بازار کار (EMT) در دهه 1960 و مدل قیمت‌گذاری دارایی سرمایه‌ای میان مدت و نظریه قیمت‌گذاری آربیتراژ (APT) در دهه 1970، آغاز شد.
دومین دگرگونی اساسی، انقلاب رفتاری در مباحث مالی بود که در دهه 1980 با طرح پرسش پیرسون منبع نوسان در بازارهای مالی و با کشف ناهنجاریهای بی‌شمار و نیز تلاش جهت یکپارچه‌کردن نظریه انتظار کاهنمن و تورسکی و دیگر نظریه‌های روانشناسی با نظریه‌های مالی شروع شد.
علت اصلی این تغییر و دگرگونی را شاید بتوان در یک جمله آقای اندرلو خلاصه کرد که معتقد است: به موازات تغییر بازارها و بروز و ظهورو نیروهای تکاملی جدید برای ایفای نقش، دیگر برندگان و بازندگان امروز، برندگان و بازندگان دیروز و فردا نیستند. بنابراین ضرورت همه دگرگونی‌های نظری و عملی حفظ ماندگاری در این اقتصاد جهانی است. به دیگر سخن نظریه‌های نوین ابزاری جدید برای رویارویی با مسائل و مشکلاتی هستند که نظریات قدیمی از پاسخگویی به آنها عاجز بودند و در صورت استفاده نکردن از این ابزار و پارادایم‌های نوین، اقتصاد یک کشور در خوشبختانه‌ترین حالت، موفق به حل مشکلات قدیمی نخواهد شد و سهمی از بازارهای جهانی و البته آینده نخواهد داشت.
پارادایم حاکمیت بر مباحث مالی امروز را مالی رفتاری می‌نامند که به زبان ساده عبارتند از یک الگوی فکری که در آن بازارهای مالی با استفاده از الگوی مرکب از علوم اجتماعی روانشناسی، مالی و چند رشته دیگر مطالعه می‌شوند و به عبارت بهتر عاملات اقتصادی در الگوهای رفتاری برخلاف نظریه‌های نئوکلاسیک منطفی نیستند، بلکه یا به خاطر ترجیحاتشان و یا به دلیل سوگیری‌های شناختی نرمال‌اند مالی رفتاری به عنوان نوعی نظریه مطرح است که مباحث و مسائل مالی را با کمک گرفتن از نظریات روانشاسی مطرح می‌کند. این پارادایم نوبنیاد به اعتقاد رابرت شیلریکی از حیاتی‌ترین برنامه‌های تحقیقاتی بوده و آشکارا در رد نظریه بازار کار قرار گرفته است.
2-2-1 دلیل نیاز به مالی رفتاری
حوزه‌ی اقتصاد و مالی کنونی، اکنون وارد دوران فکری جدیدی شده است که برخی مفروضات اقتصاد و حالی متعارف را مورد انتقاد قرار داده است. نظریه‌های حوزه‌ی مالی که زاییده‌ی تفکر اندیشمندان علم اقتصاد است و با سرعت زیادی در حال شکل‌گیری و تکامل است. با اوج‌گیری تفکرات اثبات‌گرایی و تلاش تمامی علوم در راستای تبدیل واقعیت‌ها به نمونه‌های کمی، البته به شکلی افراطی، علوم اجتماعی نیز این قاعده مستثنی نماند (بارباریس و همکاران، 1998)
البته در علوم دقیق و کمی (که البته ماهیت متغیرها از نوع کمی بود) این روند بسیار موفقیت آمیز بود، تا آن جا که پیشرفت علوم بیش از هر زمان دیگری در طول حیات بشر تجربه شد (بارباریس و همکاران، 2001) بسیاری از اندیشمندان اقتصاد فرض را بر این قرار دادند که کمی‌گرایی و استفاده از روش‌های عقلایی پاسخ‌گوی کلیه مسائل موجود و پدیده‌های اقتصادی است. اما بروز تضادهای متعدد منجر به ایجاد نگاهی انتقادی شد که اکنون آن را در روش‌های رفتار‌گرا شاهد هستیم.
حوزه مالی رفتاری در کنار اقتصاد رفتاری، دیدگاه جدیدی را ایجاد کرده و محققان این حوزه‌ها در حال انجام تحقیقات بر اساس این دیدگاه جدید، هستند، در اقتصاد و حوزه مالی رفتاری، نقش رفتار انسان به عنوان متغیری اثرگذار بر سایر متغیرهای اقتصادی و مالی که در گذشته در نظر گرفته نمی‌شد، با تأکید بیش‌تری مطالعه می‌شود، خاطرنشان می‌سازد که حوزه مالی رفتاری زیر شاخه‌ای از علوم مالی نیست، بلکه نحوه‌ی نگرش جدیدی است که نگاره‌ی جدیدی را به تحقیقات و نظریه‌های مالی افزوده است به عبارت دیگر به نظریه‌پردازان مالی و اقتصادی گوشزد می‌کند که در کنار سایر متغیرها، رفتار انسان را نیز در نظر بگیرند. به اعتقاد تالر (1999) دیرزمانی نخواهد گذشت که واژه‌ی مالی رفتاری از بین خواهد رفت و دید
گاه ایجاد شده به عنوان رویکردی فراگیر به جا خواهند ماند. به عبارت دیگر توجه به عامل رفتار انسانی در نظریه‌ها جزء اصول موضوعه وارد خواهد شد و بیان آن توضیح واضحات خواهد بود (تالر، 1999)
حوزه مالی هم اکنون شاهد ورود روش‌های علوم مختلف است. ریاضیات، آمار، روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سازمانی و همچنین فیزیک از جمله علومی هستند که به اندیشمندان و محققان مالی یاری رسانده‌اند و روش‌ها و ابزارهای تحقیقاتی خود را برای مطالعات مالی عرضه کرده‌اند. سهم روان شناسی و شاخه‌های مرتبط با آن در حال حاضر بسیار اثرگذار است و بیش‌تر به فرایند تصمیم‌گیری در شرایط مبهم تمرکز دارد.
2-2-2- تاریخچه مطالعات رفتاری در اقتصاد و مالی
در طول دوره کلاسیک، اقتصاددانان و روان شناسان ارتباط تنگاتنگ داشته‌اند. به عنوان مثال آدام اسمیت مقاله‌ای در خصوص اصول روان شناسی رفتار افراد نگاشت. در طول دوران توسعه‌ی اقتصادی نئوکلاسیک، اقتصاددانان کم‌کم خود را از موضوعات روان شناسی دور کردند، در طول این دوران اقتصاد دانان تلاش می‌کردند تا حوزه‌ی علمی خود را به علوم طبیعی نزدیک کنند و با این توضیح که رفتار اقتصادی از مفروضات طبیعت عامل اقتصادی جدا شد.
در اواسط قرن 20، روان شناسی از مباحث اقتصادی جدا شد. البته عوامل متعددی باعث شد مباحث روان شناسی مجدداً در تحقیقات اقتصادی راه یابد و اصول اقتصاد رفتاری شکل گیرد.
مطلوبیت مورد انتظار و نمونه‌های مطلوبیت تنزیل شده به عنوان مفروضاتی که شرایط قابل آزمونی برای تصمیم‌گیری در شرایط عدم اطمینان مصرف بین دوره‌ای ایجاد می‌کردند، به شکل گسترده‌ای مورد پذیرش قرار گرفتند. البته پدیده‌های غیر معمول به تکرار مورد مشاهده قرار گرفتند که باعث تغییراتی در این گونه فرضیات شد. علاوه بر این دهه‌ی 1960، روان شناسی شناختی، مغز انسان را به عنوان ابزار پردازش‌گیر اطلاعات معرفی کرد (برعکس نمونه‌های رفتاری)
روان شناسانی از آموس تورسکی و دانیل کانمن نمونه‌های شناختی خود را در خصوص تصمیم‌گیری در شرایط ریسک و عدم اطمینان در مقابل نمونه‌های رفتاری عقلایی ارائه کردند. (تورسکی و کانمن 1979).
یکی از مهمترین مقالات که باعث توسعه اقتصادی و حوزه‌ی‌ مالی رفتاری شد مقاله کانمن و تورسکی در سال 1979 با عنوان «نظریه دورنما: تصمیم‌گیری در شرایط ریسک» بود که در آن از روش‌های روان شناسی شناختی برای توضیح شماری از پدیده‌های غیرمعمول در چارچوب تصمیم‌گیری بر مبنای اقتصاد عقلایی استفاده کردند. سرانجام کنفرانس دانشگاه شیکاگو در سال 1987 و فصلنامه‌ی‌ اقتصاد (یادبود آموس تورسکی) که به موضوعات اقتصاد رفتاری اختصاص یافته بود، نقطه عطفی در توسعه‌ی تحقیقات مشابه شد (تورسکی و کانمن 1979).
گستردگی تحقیقات مالی و یافتن پدیده‌های غیر معمول و استثنائات در واقعیت‌های بازار سهام و به طور گسترده‌تری در تصمیم‌گیری‌های سرمایه‌گذاری که نمونه‌های متعارف در نظریه‌های پیشرفته سرمایه گذاری قادر به تبیین آن نبودند، محققان را به سمت نظریه‌های رفتاری رهنمون ساخت. مطالعات رفتاری در دهه ی 1990 به شکل گسترده‌تری رایج شد. دی بونت و تالر در سال 1985 نشان دادند و حتی سهام بر مبنای بازدهی 3 تا 5 سال به شکل تاریخی رتبه‌بندی می‌شوند، سهامی که در گذشته بازدهی بیشتری داشته‌اند در سال‌های بعد بازدهی کمتری ارائه داده‌اند. البته آنها این رفتار بازدهی را به عکس‌العمل‌ بیش از حد و کمتر از حد سرمایه‌گذاران نسبت داده‌اند. به عبارت دیگر سرمایه‌گذاران در مقابل برندگان تاریخی بیش از حد خوش بین و در مقابل بازندگان تاریخی بیش از حد بدبین بوده‌اند که البته همین امر خود منجر به فاصله قیمت ذاتی و قیمت‌های بازار می‌شود.
جیگادیش و تیتمن (1993) پدیده‌های غیرعادی دیگری را نشان داد که سهام دارای بازده بالاتر در طول 6 ماه گذشته، در سال بعد بازدهی بیشتری به نسبت سهام دارای بازده کمتر ایجاد می‌کند. در سال 1998 دو مقاله‌ی دیگر در بیان عکس‌العمل بیش از حد و کمتر از حد توسط بارباریز، شیفرو ویشنی ارائه شد (بارباریس و همکاران، 1998)