” دیدن و دیده شدن، زیرنظرگرفتن و همیشه زیرنظر بودن، ابژهی نگاهی ناشناخته اما کنترلکننده با این شیوهها همان گونه که قلمروهای خود دائما برای خودشان قابل مشاهده میشوند، نمایشگاهها برخی ایدهآلهای سراسربینی در تبدیل توده به[سوژه] همیشه تحتِ نظر، ناظر بر خود، خودتنظیم کننده و همان گونه که اسناد تاریخی نشان میدهند، به افراد همیشه آرام و منظم-جامعه ای که خود را نگاه میکند- را تحقق میبخشیدند”
معنای تحتاللفظی مفهوم سراسربینی فوکو (1977 و 1975) دیدن همهجاست که معماری آن را از فرمی از معماری اقتباس کرده است که در آن نگهبان واقع در برج مرکزی میتوانست سلولهای اطراف را ببیند بی آنکه خود دیده شود. در این حالت زندانیان نیز که در معرض نگاه خیره نگهبان بودند هرگز او را نمیدیدند (اسمیت، 1387: 3-202) . این مفهوم در نوشتههای فوکو برای اشاره به سازوکاری برای تنظیم کار و مصرف در جامعه گستردهتر به کار رفته است. سوال مهمی که در اینجا برای بنت و همفکرانش(گویگان، 1388: 174) مطرح میگردد این است که اگر همه تحت نظر هستند چه کسی کالاها را میسازد و چه کسی کالاها را میخرد؟ بنت در پاسخ به این پرسش بر نقش نمایشگاهها در بازتولید منطقی در تقابل با مکانهای عامه پسند، محلهای تفریح نظارت نشده مانند پارکهای سرگرمی مدرن و نمایشگاههای سنتی تاکید میکند. مهمترین دلالت این تحلیل و تحلیلهای مشابه این است که به طور کلی مجموعه نمایشگری به ایجاد مشتری سازگار و فرهنگ مصرفی کمک کرده است.
رویکرد ترکیبی بنت
بنت(همان: 28-27) پس از نقد تعریف ویلیامزی فرهنگ، مفهوم هژمونی و روشنفکر ارگانیک از گرامشی، خوانش آلتوسری و طرح دوباره مفهوم حکومتمندی فوکو به سراغ والتر بنیامین فیلسوف و زیبایی شناس آلمانی میرود. بنت با انتقاد نسبت به رویکرد به شدت انتقادی مطالعات فرهنگی نسبت به زمینه سیاست بحث را شروع میکند و معتقد است این رویکرد نتیجهای جز مسدودکردن مسیر شناخت سیاست فرهنگی ندارد. این درحالی است که به واقع نمیتوان آنچه که سیاست نوع خاصی از نقد بدون درنظر داشتن زمینه روابط سیاسی در آن هست و احتمالا اثراتی هم دارد را به حساب نیاورد. درچنین شرایطی پرسش کلیدی از هرنوع کار ادبی که والتر بنیامین زمانی به بحث گذاشت، پرسش از نحوه قرارگرفتن اثر ادبی در برابر روابط تولیدی زمان خود خواهد بود؟ اثر ادبی به روابط تولیدی زمان خود متعهد است یا فراتر از آن تا جایگاه یک برانداز و انقلابی پیش میرود؟ و اینکه چگونه درون روابط تولیدی زمان خود جای میگیرد؟ بنت(همان: 29) براساس پرسشهای بنیامین، پرسشهای کلیدی که برای طرح هر نوع سیاست فرهنگی باید مطرح کرد صورتبندی میکند:
چگونه سیاست فرهنگی در چارچوب یک تکنولوزی فرهنگی جای میگیرد؟
دنبال کردن کارکرد(عمل کردن) این تکنولوژی فرهنگی از سوی سیاست فرهنگی چه تفاوتی خواهد داشت؟
به چه مسیرهای جدیدی اشاره دارد؟
طرح پرسشهای فوق میتواند نقطه شروعی باشد برای فکرکردن به سیاستی جایگزین که به جای چارهاندیشی پایانناپذیر برای سازماندهی سوژههایی که وجودشان صرفا به اثرات خیالی بلاغتشان محدود میشود در ایجاد و رشد چنین برنامههایی موثر افتد.
بنت سعی دارد تا میان ملاحظاتش در باب نقد زیبایی شناسانه فرهنگ، تعاریف و مصادیق فرهنگ و نسبت آن با دولت از دیدگاه ویلیامز، پرسشهای مطرح شده از سوی بنیامین و اشکال فوکویی تحلیل فرهنگی با محدودیت ایده هژمونی گرامشی در مطالعات فرهنگی ربطی منطقی برقرار کند. بنت (1992 :22) هدف از اشاره به موعظه واقع گرایانه برشت را که در صفحات قبلی در مورد آن صحبت شد، پاسخ به این پرسش می داند “چگونه و چرا دانش نیاز به ظهور و نمایان شدن برای نتیجه بخش بودن دارد”. فوکو (1981) نیز نگرانیهایش را به عنوان موجودی شناسایی میکند که از طریق ابزارهای تولید و جریان رژیمهای خاص حقیقت –رژیمهایی که روابط بین دانش و کنش را به شیوههایی در زمینههای مختلف قواعد اجتماعی تنظیم و سازماندهی میکند-با شیوه هایی تحت کنترل درمی آید و خود را کنترل میکند.
حال برای کاربست قاعده اخلاقی برشت با توجه به این بحث و بحث پیشین (مبتنی بر این ایده که فرهنگ نیازمند آن است تا اندیشه و تفکری شکل گرفته تحت تاثیر دولت، به نظر برسد) نیاز به اشکال سیاست و نظریه فرهنگی( که خود را با تولید و قراردادن اشکال دانش-عمل کردن حقیقت- مرتبط میسازند) نشان میدهد که میتواند قویا و عینا بر عاملان، محاسبات و رویههای آن موجودیتها تاثیر بگذارد. موجودیتهایی که می توانند به عنوان عاملانی تصور شوند که درون یا در ارتباط با زمینههایی که فرهنگ بدان مرتبط است عمل کنند. این نکته معانی زیادی میتواند در پی داشته باشد که از آن میان می توان به موارد زیر اشاره کرد:
– کار دقیق و متمرکز درخدمت گروههای عمل خاص
– کار روشنفکری برای مداخلات استراتژیک درون رویههای عملیاتی، سیاست و دستورکار موسسات فرهنگی خاص
– کار آماری برای ارائه در سطح بحث سیاسی یا برای پیونددادن به فرآیندهای سیاستگذاری به شیوههایی که رشد و گسترش برنامههای اجراییِ مستعدِ شناساندن به آنها را تسهیل میکنند.
– به معنای ایجاد موسسات خصوصی با چنین اطلاعاتی
البته هیچ یک مقصود بنت را به خوبی نشان نخواهند داد، بلکه صرفا چشماندازهایی در مقایسه با سایر فراخوانهایی که ما را برای حمایت از مشخصات مختلف مطالعات فرهنگی دورهم جمع میکنند فراهم میکنند. پس از کشمکشهای تند و بیپروا با پست مدرنیسم قبل از دست کشیدن از جستج
وی بیشتر شبیه کارآگاهان برای پیداکردن رویههای برانداز و صرفا از طریق استفاده از انواع خاص اصلاحات که از گذاشتن سیاست درون مطالعات فرهنگی میآید ممکن است که مطالعات فرهنگی از آن اشکال ابتذال در برخی موارد آشکارا تغییر موضع دهد.
نقد رویکرد بنت
از دهه 1990 به این سو کتب و مقالات متعددی منتشر شده که در آنها دیدگاه بنت به چالش کشیده است. سابق براین نیز رویکردهایی وجود داشتند که درگیری عملی با نظام اداری و اساسا اتخاذ رویکردی خوشبینانه نسبت به دولت و حکومت را چندان عملی و درخور شان عالمان علوم اجتماعی و پژوهشگران مطالعات فرهنگی نمیدانستند. به عنوان مثال نزاع آدورنو و لازارسفلد به این موضوع اشاره داشت که ازدید آدورنو گفتمان مطالعات فرهنگی و علوم اجتماعی نمیتواند متناسب با نظام اداری و پژوهشهای اداری باشد چرا که آدورنو به دنبال پژوهشهای انتقادی بود و رویکرد انتقادی طبیعتا چنین مسامحه و خوشبینی را برنمیتابد. در مقابل آدورنو، پل لازارسفلد قرار داشت که در حوزه ارتباطات، مطالعات و پژوهشهایی انجام داده و این حد از بدبینی در مطالعه نظام اداری و نهاد دولت را نمیپذیرفت. تام ارگان نیز به بنت انتقاداتی داشت؛ ازجمله اینکه بنت تلقی محدودی از مفهوم مفید بودن دارد. تنها یک وجه مفید بودن این است که در خدمت نظام اداری قرار بگیرد و سایر وجوه آن از سوی بنت با بی اعتنایی مواجه شده است. ازنظر ارگان سیاست توجه به مطالعات فرهنگی هدف را دنبال میکند و ما با این چهار هدف مختلف است که سیاست فرهنگی را مورد مطالعه قرار میدهیم؛
 مسیر دولتی
 مسیر اصلاحات