۴) محیط کار دارای فضای روانی مناسبی بوده، یک محیط دوستانه مبنی بر احترام متقابل برآن حاکم باشد.
۵) در برنامه آموزشی خاص مدیران نسبت به تغییرات کیفی بیش از تغییرات کمی توجه شود.
۶) انجام وظایف و محول کردن کار ها به کارکنان مطابق توان و استعداد آنان صورت گیرد.
۷) در میزان کار و ساعات انجام کار، همه جوانب انسانی و محیط فیزیکی را در نظر بگیرد.
۸) فرصت برای استراحت، تفریح، مصاحبت و. . . در برنامه کاری سازمان گنجانده شود.
۹) ملاکهای قابل قبول و به دور از سلایق شخصی را برای ارتقا و ترفیع کارکنان در نظر بگیرند.
باتوجه به وضع کارکنان که دچار فرسودگی شغلی، فشار روانی و. . . می شوند به نظر می رسد کارکنان در سازمان ها و ادارات در صورتی به خلاقیت می رسند که از نظر روانی احساس امنیت و از نظر معیشتی احساس بی نیازی کرده، در ضمن مدیران متخصص آن ها را هدایت کنند. در بیشتر اداره های دولتی این موضوع به فراموشی سپرده شده و نتیجه این که سیمای یک کارمند فردی خواب آلوده و پشت میز نشین ترسیم می شود که می خواهد ساعات کاری اش را پر کرده و حقوق آخر ماهش را دریافت کند. طبیعی است هر روز بیش از پیش خلاقیت وی کشته می شود.
گفتنی است، برخی از استرس های ( فشار روانی ) شغلی اجتناب ناپذیر است. برخی شغل ها استرس بیشتری نسبت به بقیه دارند بویژه اگر افراد دیگری را تحت مدیریت قرار دهند.
سازمان هایی می توانند برنامه آموزش مدیریت استرس و برنامه کمک به کارفرمایان را به کار برند که توانایی کارکنان برای غلبه بر شرایط سخت کاری افزایش یافته باشد. لازم به یادآوری است نیمی از شرکت های بزرگ آمریکا از آموزش مدیریت استرس در محل کار خود استفاده می کنند.
برای هر مدیری آگاهی از انگیزه در کارکنان که موجب حرکت در افراد سازمان است، ضرورت تام دارد. انگیزه افراد را به انجام رفتار و عمل خاصی متمایل می کند.
از سوی دیگر در جنبه مثبت، انسان موجودی قلمداد می شود که علاقه به کار در ذات و فطرت اوست و از مسئولیت روی گردان نیست و برای کارکردن چنانچه محیط و شرایط مناسب، مهیا باشد نیازی به ارعاب و اجبار نخواهد داشت. هیچ موضوعی در یک برنامه جامع برای کارکنان و ارتقای سطح علمی و مهارت های آنان که در دو دهه اخیر ذهن اندیشمندان را به خود مشغول کرده به اندازه ایجاد انگیزه اهمیت نداشته است.
از طرفی نداشتن توازن زمانی میان محیط کاری و خانوادگی موجب شده تعارض بین کار و زندگی به معضل جدیدی برای خانواده ها تبدیل شود. تاکنون مطالعاتی که اثرات کار روی زنان باردار را بررسی کرده اند نتایج متناقص را نشان داده است. بر اساس گفته های متخصصان علی رغم نتایج متفاوت و اغلب متناقص، بخش ثابت این مطالعات این است که فعالیت فیزیکی سنگین با ایستادن و راه رفتن برای بیش از ۵ساعت، احتمال زایمان زود رس را افزایش می دهد. ایستادن و قدم زدن در زمانهای طولانی موجب تحت فشار قرارگرفتن عروق لگنی می شود و به نوبه خود موجب کاهش خونرسانی به قلب، کاهش برون ده قلب و سرانجام کاهش خون رسانی به رحم و جنین ( تأخیر رشد جنین در رحم )و زایمان زودرس می شود.
2-18-انواع اعتیاد به کار
در مورد انواع اعتیاد به کار، اجماع نظری وجود ندارد. محققان مختلف، عقاید خاص خود را در مورد انواع مختلف افراد معتاد به کار، ارائه داده اند. با این وجود، باوری مشترک در میان تمام آن محققان وجود دارد که بر اساس آن، به رغم انواع مختلف اعتیاد به کار، شباهت های زیادی در مورد دسته های مختلف آن وجود دارد.
اوتس (۱۹۷۱) اولین کسی بود که مفهوم اعتیاد به کار را تعریف کرد و اولین نوع شناسی را در مورد افراد معتاد به کار ارائه داد. انواع مورد نظر او عبارت بودند از افراد معتاد به کار تمام عیار۱۲، تبدیل یافته۱۳، موقعیتی۱۴، فرد معتاد به کار کاذب۱۵ و افراد واقع گریزی که خود را معتاد به کار جا می زنند۱۶.
افراد معتاد به کار تمام عیار، کمال گرایانی هستند که کار خود را بسیار جدی می گیرند و الزامات زیادی را به خود تحمیل می کنند. آنها در کار خود حرفه ای هستند، نسبت به ناتوانی خود در کار بسیار کم تحمل به نظر می رسند، سازمان به آنها نیاز دارد، تعهد بیش از حدی به کار خود دارند و در حوزه تخصصی خود بسیار بااستعداد و ماهر هستند.
معتاد به کار تبدیل یافته، فردی حرفه ای تلقی می شود، اما مانند افراد غیرحرفه ای به شدت به روز کاری خود پایبند است. به بیانی دیگر، این فرد فقط در ساعات کاری مرسوم کار کرده و برای کار اضافی خود درخواست مزد می کند تا از وقت آزاد خود محافظت کند.
کار شدید در معتادان، موقعیتی با هدف تأمین اقتصادی صورت می گیرد و علت آنی آن نیازی روانی یا نیاز به کسب شخصیت و یا به چشم آمدن نیست.
افراد معتاد به کار کاذب، دارای بسیاری از خصوصیات افراد معتاد به کار تمام عیار هستند، اما هدف فعالیت های آنان متفاوت است. انگیزه آنها کسب قدرت است، در حالی که افراد معتاد به کار تمام عیار، تولیدمدار هستند. تفاوت دیگر این دو دسته آن است که افراد معتاد به کار کاذب، ممکن است برخلاف افراد معتاد به کار تمام عیار، فاقد کمال گرایی باشند.