آخرین متغییر موثر در رشد سبکهای تفکر, دوران مدرسه و نهایتا شغل است. مدارس و مشاغل مختلف مشوق سبک های متفاوتی در انسان هستند موسس یک کمپانی به طور متفاوتی نسبت به یک کارگر خط تولید تشویق می شود. همانطور که افراد برای دنبال کردن زندگی ممکن است با توجه به نظام پاداش خود جنبه هایی از سبک های تفکر را تشویق یا محدود کنند.
به طور متوسط مدارس در اکثر نقاط جهان احتمالا سبک تفکر اجرایی, جزئی نگر و محافظه کارانه را تشویق می کنند. دانش آموزانی با هوش تلقی می شود که هر چه به آنان گفته می شود به درستی انجام می دهند. مدارس خود را عامل اجتماعی کننده تلقی می کنند. ولی کودکان چگونگی تفکر درباره امور و انجام آن را از طریق فرهنگ می آموزند.
این امر نسبتا نادر است که استقلال عقلایی تشویق شود مگر اینکه در بالاترین سطح تحصیلی مانند فارغ التحصیل در درجه دکتری. هر چند حتی در این سطح نیز تفکر قانونگذار به طور خاص تشویق نمی شود( استرنبرگ,1380,ص155).
2-10- تعریف نوآوری
وقتی تحولات شتاب می گیرند، بر پدیده ها پیچیدگی و ابهام حاکم می شود و سیستم ها از حالت تعادل خارج می شوند وضعیت بحرانی شده و دیگر قانونمندی مرسوم بر پدیده ها حاکم نیست (فقیهی فرهمند،1382،ص11).
با چنین شتاب روزافزون تحولات و دگرگونی ها در دنیای کنونی، فرایند تغییر و تحول مستمر از عمده ترین جریان های حاکم بر حیات بشری شده است. از این رو شرکت های و سازمان هایی که خواهان ایجاد یا حفظ مزیت رقابتی هستند، مجبورند که انعطاف پذیر و پذیرای تغییرات باشند. در چنین دوره ای نوآوری، تکیه گاه اصلی سازمان ها است ( میر کمالی و چوپانی، 1390،ص161).
نوآوری ایده یا تولید نوآوری از دیدگاه راجرز(به نقل از منطقی 1380)، ناظر به روش یا موضوعی است که ازنظر فرد، جدید تلقی می شود. جدید بودن ایده به اولین کاربر و یا کشف آن بستگی چندانی ندارد. پس جنبه تازگی یک نوآوری را می توان با توجه به دانش ،گرایش یا تصمیم در کاربرد آن توجیه کرد. منطقی(1384) در یک جمع بندی معتقد است: نوآوری نتیجه ابتکار و بهره برداری از آن است. امروزه ، محققان اجرای نوآوری را فرایند پیچیده ای می دانند که افراد، سازمان ها و جوامع و همچنین عوامل سیاسی ، اقتصادی- اجتماعی، روشن شناختی و دیگر سازمان ها را شامل می شود. منطقی روند به کارگیری دانش را ، حرکت از یک دیدگاه ساده و فعلی به سمت رویکردی تبادلی و پویاتر معرفی کرده است. از این رو نوآوری عبارت است از فراهم آوری چیزی که در مقایسه با ساخت های ذهنی حاصل از عادات متفاوت باشد(تورانی و همکاران،1391،ص10).
«هالت »اصطلاح نوآوری را دریک مفهوم وسیع به عنوان فرایندی برای استفاده از دانش یا اطلاعت مربوط به منظور ایجاد یا معرفی، چیزهایی تازه و مفید به کار برده است .«وارکینگ»نیز توضیح میدهد که نوآوری هر چیزه تجدید نظر شده است که طراحی و به حقیقت در آمده باشد وموقعیت سازمان را در مقابل رقبا مستحکم کند و نیز یک برتری رقابتی بلند مدت را میسر سازد؛ به عبارتی نوآوری خلق چیز جدیدی است که یک هدف معین را دنبال وبه اجرا رساند. «الوانی »می گوید: نوآوری یا ابداع،کار بردی وعملی کردن افکار واندیشه های نو وبدیع ناشی از خلاقیت است. «البر شیت »بیان می کند : نوآوری، تبدیل خلاقیت (ایده ی نو ) به عمل ویا نتیجه (سود) است. «رابینز»می گوید نوآوری، فرایند فزآینده ی خلاق وتبدیل آن به محصول، خدمات وروشهای جدید عملیات است( شایق ،1390،ص79).
در خصوص نوآوری امام صادق(ع)می فرمایند «من دوست دارم که آدمی دارای حرفه وفنی(نو)را ببینیم که به دنبال کار وکسب روزی باشد . پیامبر اکرم(ص)نیز درجه فرد نوآور را بالاتر برده و خداوند را نیز علاقه مند به او می داند و می فرمایند: «خداوند بنده مومنی را دوست دارد که در حرفه و پیشه جدیدی باشد(نهج البلاغه،ص750به نقل شاه حسینی،1388 ،ص55و56).
2-11- تفاوت خلاقیت و نوآوری
مفاهیم خلاقیت و نوآوری مشابه هم به نظر می رسند حقیقت نیز چنین است هر دو مفهوم ارتباط نزدیکی به هم دارند چرا که هر دو به ایجاد ایده و پدیده جدید معطوف هستند با این تفاوت که خلاقیت به عنوان عامل فردی، ذهنی و درونی، ریشه نوآوری محسوب می شود(رمضانی، 1388،ص20).
اندیشمندان در تعریف هایی از خلاقیت و نوآوری بدست می دهند بر تمایز بین این دو مفهوم تاکید می کنند. «اسلیکوف»تفاوت خلاقیت و نوآوری را این چنین بیان می کند: خلاقیت دانه و نوآوری گیاه و ثمره ی آن است«البر شیت» خلاقیت را فعالیت ذهنی وعقلایی برای وجود آوردن ایده ای جدید و بدیع میداند، حال آنکه نوآوری را معنای تبدیل خلاقیت به عمل یا نتیجه قلمداد می کند. او نوآوری را عملیات و مراحل مورد نیاز برای نتیجه گیری یک فکر بکر و واقعیت جدید میداند. ولی توانایی تبدیل آنها را به نوآوری نداشته باشد؛ ازاین رو فرد نوآور غالبأ خلاق است ولی افراد خلاق الزاما نوآور نیستند. همچنین «رزتعلد وسروو» ماهیت خلاقیت با اختراع را نوآوری به وسیله ی معادله ی زیر تفکیک کردند:
انتفاع+اختراع+مفهوم=نوآوری( شایق،1390،ص80).
در حقیقت، نوآوری بیشتر جنبه عملی دارد. در حقیقت، نوآوری محصول نهایی عمل خلاقیت است. خلاقیت پیدایی و تولید یک اندیشه و فکر نو است در حالیکه نوآوری عملی ساختن آن اندیشه و فکر است. به عبارت دیگر ، خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو، ذهنیت های جدید و فکر تازه است ولی نوآوری به معنای کاربردی ساختن و به محصول و تولید رساندن آن افکار نو و ذهنیت جدید است. خلاقیت حاصل بدیعیت و تازگی اس
ت و نوآوری به کارگیری این تازگی در جامعه است به ساده ترین زبان خلاقیت تازگی ایجاد شده و نوآوری تازگی منتقل شده است(الینیک, 1385,ص118).
بنابراین، خلاقیت لازمه و زیرساخت نوآوری است و تحقق چیزی نو وابسته به خلاقیت می باشد. در واقع خلاقیت بستر رشد و پیدایی نوآوری است. در این باره کونتر(1988)معتقد است که نوآوری بکارگیری ایده های نوین ناشی از خلاقیت است و میگوید: نوآوری می تواند محصولی جدید یا راهی برای انجام کاری باشد؛در حالی که خلاقیت توانایی و قدرت ایجاد فکر یا ایده جدید است.
خلاقیت=استعداد+تخیل+تجسم+ تفکر
نوآوری= اقدام و ایجاد محصول+ تفکر+ توجه+ استعداد( امیر حسینی،1389،ص12و13).
از خلاقیت تا نوآوری غالبا راهی طولانی در پیش است و تا اندیشه ای نو به صورت محصولی یا خدمتی جدید در آید زمانی طولانی می گذرد و تلاشها و کوشش ها و کوشش های بسیار به عمل می آید.گاهی ایده و اندیشه ای نو از ذهن فرد می تراود و در سالهای بعد آن اندیشه ی نو به وسیله ی فرد دیگری به صورت نوآوری در محصول یا خدمت متجلی می گردد.
خلاقیت اشاره به قدرت ایجاد اندیشه های نو دارد و نوآوری به معنای کاربردی ساختن آن افکار نو و تازه است، به طور خلاصه با در نظر گرفتن نظریات فوق می توان چنین گرفت که خلاقیت اشاره به آوردن چیزی جدید به مرحله ی وجود داشته و یا عبارتی به معنای دلالت بر «پیدا کردن» چیزهای جدید است هر چند که ممکن است به مرحله ی استفاده در نیاید. نوآوری به عنوان هر ایده ای جدیدی است که در بر گیرنده ی توسعه ی یک محصول، خدمات یا فرایند می گردد که ممکن است نسبت به یک سازمان، یک صنعت، یا ملت و یا جهان جدید باشد. این نوآوری ها به تغییر و انطباق بهتر سازمان با ایده های جدید منجر می شود (شایق،1390،ص81).
2-12- نوآوری سازمانی
در عصر حاضر تقریبا جایی که فاقد سازمانی باشد نمی توان یافت. اما جالب آنکه فرایند ایجاد و تکاثر آنها طی قرن گذشته به قدری آرام اتفاق افتاد که توجه خاصی را به خود معطوف نساخت. غلبه سازمانها بر همه شئون زندگی ما یکی از دلایل اهمیت آنهاست اما دلایل دیگری نیز برای اهمیت سازمان ها وجود دارد. اخیرا سازمان ها به مراتب بیش از گذشته منشا مصائبی که دامن جامعه معاصر ما را گرفته است قلمداد می شوند( رحمان سرشت ،1386،ص18).
به همین دلیل نوآوری به عنوان مسئله ای مهم برای افراد، نهاد ها و روی هم رفته ، برای همه ی جوامع دلیل ارتباط آن با انعطافپذیری و تولید بسیار مهم و اساسی است(رانکو ،2004).
نوآوری سازمانی،اختراع تازه ای از دانش یا توسعه ی اطلاعات تازه نظیر مفهوم ، تئوری یا فرضیه است. به عبارت دیگر نوآوری سازمانی به معنای چیزی جدید برای استفاده می باشد. نوآوری سازمانی مستلزم تبدیل ایده ها به اشکال قابل استفاده ی سازمانی است و این ایده برای پیشبرد عملکرد سازمانی مورد استفاده قرار میگیرد( دامن پور و گوپالا کریشنان,2001,ص65).
در جهان پیچیده و پر شتاب امروز، عوامل بی شماری بر تغییر و تحولات سازمان اثر می گذارد. چهار عامل عمده،که حداکثر اثر را بر سازمان ها وارد می آورند عبارتند:
فشار شدید رقابت جهانی 2- محو شدن مرز و بوم بازار تجارت 3- شتاب تکنولوژی 4- دگرگونی سریع در ارزش و نحوه زندگی مصرف کنندگان کالا
سازمان های موفق جهان برای مقابله با این عوامل،به خلاقیت و نوآوری به عنوان فعالیتی حیاتی روآورند. خلاقیت و نوآوری برای سازمان هایی که در صحنه فن آوری و بازرگانی بین المللی با رقابت های شدید مواجه هستند،اجتناب ناپذیر است(شهرآرای، مدنی پور، 1376،ص73).