4- حساسیت اجتماعی (بین فردی): توانایی آگاهی از نیازها و احساسات دیگران و استفاده اثربخش از آن‌ها در تعاملات اجتماعی؛
5- تأثیر: توانایی ترغیب دیگران برای تغییر دیدگاهشان در یک مسئله، مبحث و یا تصمیم؛
6- شهود: توانایی استفاده از بینش برای اخذ یک تصمیم و اجرای آن در شرایط ابهام و نا اطمینانی؛
7- انضباط، انسجام و وجدان کاری: توانایی عملکرد ثابت و در راستای ضروریات اخلاقی سازمان (هیگز، دلویتز، 2000)
2-5-6- اهمیت هوش هیجانی در زندگی
زندگیِ بدون شور و احساسات، به زمین بایر سنگینی می‌ماند که سرشار از بی‌حاصلی است و از غنای زندگی بریده و مجزا شده است؛ اما ازنظر ارسطو آنی که مطلوب است، احساس مناسب است؛ یعنی احساسی که با موقعیت تناسب دارد. هرگاه احساس‌ها به‌شدت فرونشانده شوند، کسالت و فاصله ایجاد می‌کنند و هرگاه از کنترل خارج شوند؛ یعنی شدید و دیرپا باشند، مرضی می‌شوند (نوریان، 1382).
شواهد بسیاری ثابت می‌کنند افرادی که مهارت هیجانی دارند در هر حیطه‌ای از زندگی ممتازند؛ خواه در روابط عاطفی و صمیمانه، خواه در فهم قواعد ناگفته‌ای که در خط‌مشی سازمانی به پیشرفت می‌انجامد و چه در آموزش، تربیت فرزند و مسائل خانواده و چه در بخش سلامت روان و شخصیت. (نوریان، 1382)
هوش هیجانی به‌عنوان یک پدیده موردتوجه، نه‌تنها جنبه تئوریک روان‌شناختی دارد، بلکه با ارتقای آن در میدان عمل می‌توان پاسخ‌های مناسبی برای بسیاری از مشکلات نهفته زندگی یافت. امروزه مقاله‌های، کتاب‌ها و کارگاه‌های آموزشی متعددی درباره باهوش هیجانی (EQ) تدوین و برگزار می‌‌شود که همگی تلاشی است بر نشان دادن راهکارهای نو برای مقابله با مشکلات فردی و بین فردی جوامع پیچیده کنونی.
اگر انسان از هوش هیجانی بالایی بهره‌مند باشد، می‌تواند با چالش‌های زندگی فردی و اجتماعی خود، بهتر سازگار شود و هیجان‌های خود را به‌گونه‌ای مؤثر مدیریت کند و درنتیجه، زمینه افزایش سلامت جسم و روان خود را فراهم آورد. از مجموع مطالب بالا می‌توان نتیجه گرفت که امروزه تأثیر شگفت‌انگیز هوش هیجانی، بر حوزه‌هایی، مثل سلامت جسمانی و روانی افراد، سلامت و کمال شخصیت آن‌ها، سلامت و استحکام روابط درون فردی و برون فردی، تقویت یادگیری و تسهیل آموزش، توفیق و پیشرفت در شغل و مدیریت سازمانی، اداره بهتر خانواده و تربیت مؤثر فرزند، قابل‌تردید نیست (میردریکوندی، 1390).
پژوهش‌های نوین نشان می‌دهند که فقدان هوش هیجانی می‌تواند آثار مخربی را در زمینه‌های فردی و اجتماعی ایجاد ‌کند و برعکس، تحصیل و تقویت آن، زمینه‌ساز موفقیت‌های بزرگ خواهد بود. آموزش هوش هیجانی می‌تواند بستر مناسبی برای اعتلای فردی و اجتماعی در حوزه‌های مختلف و متنوع فرهنگ فراهم آورد.
2-5-7 – مروری بر پژوهش‌های پیشین هوش هیجانی
در رابطه باهوش هیجانی گروهی پژوهش‌ها آن را به‌عنوان متغیر مستقل در نظر گرفته و پیامدهای آن را در نظر گرفتند و تعدادی نیز اثر عوامل گوناگون بر این پدیده را بررسی کردند. این بخش تحت عنوان عوامل مؤثر بر هوش هیجانی و پیامدهای هوش هیجانی به تفکیک موردبررسی قرار می‌گیرد.
2-5-7-1-عوامل مؤثر بر هوش هیجانی
جعفری و قمی (1389) در پژوهشی با عنوان «بررسی نقش هوش عاطفی در تعهد سازمانی کارکنان سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران» نتایج به‌دست‌آمده نشان داد، با افزایش سن، سابقه کاری و تحصیلات کارکنان هوش عاطفی کارکنان بالا می‌رود.
سالوی (1997) در تحقیقاتی که انجام داده است توصیف مبنایی خود را از هوش هیجانی بر اساس نظریات گاردنر در مورد استعدادهای فردی، قرار می‌دهد و می‌گوید: پنج عامل شناخت عواطف شخصی، به کار بردن درست هیجان‌ها، برانگیختن خود، شناخت عواطف دیگران و حفظ ارتباط‌ها بر هوش هیجانی تأثیرگذارند.
شریفی (1386) در پژوهشی نشان ‌می‌دهد، از عوامل مؤثر بر هوش هیجانی، پایگاه اجتماعی – اقتصادی، سطح شغل، ‌سطح تحصیلات و میزان درآمد پدر و مادر است. تفاوت بین متوسط هوش کودکان در رابطه با پایگاه خانواده‌ها ممکن است از یکسو نشانگر تأثیر عامل وراثت در هوش و از سوی دیگر نتیجه تأثیر شرایط مناسب خانوادگی و محیطی برای رشد و پرورش توانایی‌های ذهنی کودکان باشد.
  علاوه بر مسائل فوق برخی عوامل دیگر مانند جمعیت خانواده و ترتیب تولد فرزندان، محل سکونت، شباهت و تفاوت فرهنگی پدر و مادر، انتظارهای والدین از کودکان،‌ فقر، فشارهای اقتصادی، نگرش والدین نسبت به فرزندان،‌ روش‌های تربیتی که از سوی والدین اعمال می‌شوند، داشتن فرصت‌های آموزشی و … بر رشد و چگونگی هوش تأثیرگذار هستند.
2-5-7-2 – پیامدهای هوش هیجانی
حسنخوئی، سیما (1384) در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین هوش هیجانی با رضایت شغلی مدیران مدارس شهر بیرجند نشان داد که بین هوش هیجانی و رضایت شغلی رابطه وجود دارد و بین منبع مهار شغلی و رضایت شغلی رابطه معنی‌داری وجود دارد؛ و همچنین نشان داد که زنان و مردان در خودآگاهی و خودکنترلی و مهارت‌های اجتماعی با یکدیگر تفاوتی ندارند اما زنان نسبت به مردان از هوش هیجانی و همدلی بالاتری برخوردارند.