با توجه به گستردگی موضوع سبک زندگی تحقیقات قابل توجهی دراین زمینه درکشورهای دیگر و اخیراً ایران انجام شده است برخی از این منابع به مباحث تئوریکی در زمینه سبک زندگی و مشکلات و ابهاماتی که این واژه دارد، پرداخته وضعف سبک زندگی در تبیین سایر پدیده های اجتماعی را مورد بحث قرار می دهند (مانند جنسن، 2007؛ راسل، 2005). دسته ای از تحقیقات به بعد نگرشی سبک زندگی پرداخته اند و نگرش پاسخ گویان به پدیده های خاصی را به عنوان سبک زندگی تلقی کرده اند (لیتل ، 1989؛ محمدی، 1386). حال آنکه نگرش الزاماً به رفتار منجر نمی شود برخی از تحقیقات تجربی در زمینه سبک زندگی آن را در حد چند عادت یا رفتار خاص ورزشی یا خوردن مواد خوردنی خاص تقلیل داده و اثر آن را بر یک پدیده دیگر مانند بیماری مورد بررسی قرار داده اند (سی دونوگو و دیگران، 1992؛ مهوس ، 2000؛ رکس و همکاران، 1997؛ گالوباردس و دیگران 2003؛ هیمن ، 2000؛ میر زمانی و پور اعتماد، 1383؛ استاجی و همکاران، 1385). حال آنکه زندگی یک کلیت بهم پیوسته است و لذا سبک زندگی نیز واجد این کلیت است. دسته ای از تحقیقات ضمن اذعان به کلی بودن سبک زندگی و اشاره به شاخص‌های متعدد آن، در عمل فقط به یک بعد و شاخص اکتفا کرده و آن را مورد سنجش قرار می دهند (رضوی زاده، 1386؛ شفیعی، 1386).
در مورد محتوای پیشینه های مورد بررسی، می توان به چند نکته توجه کرد. جنسن (2007) در مورد مشکلات تحقیق در مورد سبک زندگی و به خصوص مشکل ابهام در تعریف سبک زندگی بحث کرده و یک تعریف از بعد شناختی را ارایه می نماید. لئوبی (1380) در تحقیقی در مورد سبک های زندگی جوانان در انگلستان نتیجه گرفت که پیوند عمیقی میان زمینه طبقه اجتماعی و فرصت های زندگی (وبنابراین سبک زندگی) جوانان وجود دارد و رابطه همبستگی بین طبقه اجتماعی والدین پاسخ گو و مسیرهای شغلی – آموزشی از نظر آماری معنا دار است. فردرو(1378) در تحقیقی در یکی از مناطق شهر تهران دریافت که بین پایگاه اجتماعی – اقتصادی و مصرف کالا های فرهنگی رابطه همبستگی معنا داری وجود دارد.
موضوع دیگرسنخ بندی سبک زندگی در تحقیقات مختلف است. البته هیچ توافق نظری در مورد تعداد سبک های زندگی وجود ندارد. میچل در آمریکا نه سبک زندگی تشخیص میدهد (میچل، 1985 به نقل از رضوی زاده، 1387). هارتون و هانت (1984) براساس سه طبقه اجتماعی، سه سبک زندگی را بیان می کنند. محققان انگلیسی در نوع بندی جامعه، شش طبقه را از یک‌دیگر متمایز می کنند (مارش ، 1986). روسویگ (2005) ضمن اشاره به یک سبک زندگی آمریکایی ، به روایت دیگر بر اساس یافته‌های پژوهشی شرکت کاریتاس، 60 گروه سبک زندگی در آمریکا تشخیص داده شده است که رفتارهای مصرفی و گرایشات سیاسی متفاوتی دارند. شهابی در سال 1377 به روش کیفی و با استفاده از تیپ ایده آل وبری یک سنخ بندی از سبک های زندگی جوانان ایرانی ارایه نمود که بر اساس آن سه نوع سبک زندگی در بین جوانان ایرانی وجود دارد که شامل سبک زندگی همنوایانه یا متعارف، سبک زندگی بسیجی و سبک زندگی جهان وطنانه (شهابی، 1386).
تقی آزاد ارمکی و شالچی (1384) نیز در مقاله «دو جهان ایرانی: مسجد و کافی شاپ» با توجه به نظریه بوردیو به بررسی مقایسه ای دو سبک زندگی در میان جوانان منطقه 3 شهر تهران می پردازند. سبک زندگی اصول گرایی انقلابی که متأثر از ارزش‌های انقلاب اسلامی است و اجتناب از روابط با نامحرم و دوری از مدگرایی و مصرف گرایی غربی و تاکید بر هویت اسلامی در مقابل هویت غربی از ویژگی‌های این سبک است و سبک زندگی پسامدرن که مد گرایی، مصرف گرایی و مصرف گرایی غربی و ارتباط با جنس مخالف از جمله ویژگی‌های این سبک است.
محمدی(1378) نیز در مقاله «اخلاق شادی، سبک زندگی» ویژگی های یک سبک زندگی را برمی شمرد که شهابی آن را سبک زندگی سنتی و در مقابل سبک زندگی سایرین که متفاوت از گروه قبلی هستند که شهابی آن را سبک مدرن نامیده است (به نقل از شهابی، 1386). بنیامین باربر (1996) یک سنخ شناسی دوگانه از سبک زندگی ارایه می دهد. او برای توصیف عملکرد دو روند هم‌زمان در جهان از دو واژه «جهاد » و «مک ورلد » استفاده می‌کند. به نظر وی ما از یک طرف شاهد روند محلی سازی، خاص گرایی یا سیاست هویت (در اشکال دینی، قومی و نژادی) هستیم که شامل همه اشکال مخالفت بنیاد گرایانه با تجدد می شود که در ادیان و مذاهب اسلام، پروتستانیسم، کاتولیسم، هندوئیسم، بودیسم، کنفوسیونیسم و یهودیت وجود دارد (جهاد) واز طرف دیگر شاهدیم که یک بازار اقتصادی توسعه طلب و جهانی ساز (تحت کنترل شرکت‌های چند ملیتی)از طریق اقلام مصرفی و فرهنگ عامه پسند، قصد همگون سازی فرهنگ‌های محلی و ادغام آن‌ها در فرهنگ جهان